رگـَـــرد..یادتـــــ ــ ـ را جا گذاشتــــ ـــ ـی..نمی خواهم عُــمری به این امید باشَـــ ـــ ـمکه برای بُردنَش بر می گردی ..
رگـَـــرد..یادتـــــ ــ ـ را جا گذاشتــــ ـــ ـی..نمی خواهم عُــمری به این امید باشَـــ ـــ ـمکه برای بُردنَش بر می گردی ..
آلزایمر گاهی درد نیست...
درمان است!!
تو را نمی بخشم !!
.
که وقت بودن ، نبودی !
وقت دیدن ، ندیدی!
وقت عاشقی ، منطقی بودی !
وقت گریه ....!
تو را هرگز نمی بخشم
که هرگز با من نبودی و به سادگی ،
همه ام با تو !!!
آلزایمر گاهی درد نیست...
درمان است!!
عاشقت نشدم که دوستت دارم هایم را
در شعری پنهان کنم
که باید از صافی هزار گلوی گرفته رد شود
وبعد...
تصور کنم ان را دیگری برای تو میخواند...
عاشقتم کثافت
گاهی نفس به تیزی شمشیر می شود
از هرچه زندگیست دلت سیر می شود
گویی به خواب بود جوانیمان گذشت
گاهی چه زود فرصتمان دیر می شود
کاری ندارم آنکه کجایی چه می کنی
بی عشق سر مکن که دلت پیر می شود
عشق بها دارد
من و تو بودیم و یک دریا عشق
حالا من هستم یک دنیا اشک
آری عشق بها داردتو را چون آب دریا دوست دارم
به قدر خواب و رویا دوست دارم
سرکاری ! همه اینها دروغه
تو را من بیش از اینها دوست دارم
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)