ابوالحسن شهيد بن حسين بلخي از برجسته ترين دانشمندان، متکلمان و شاعران دوره ساماني است که به فارسي و عربي شعر ميگفته است. از آنچه درباره وي نوشته شده است، چنين بر مي آيد که اغلب اوقات مشغول مطالعه و خواندن کتاب بوده است.



در جوامع الحکايات عوفي که در سال 630 هجري قمري تأليف شده، چنين نقل شده است که: "شهيد شاعر روزي نشسته بود و کتابي ميخواند، جاهلي نزديک او آمد و سلام کرد و گفت: خواجه تنها نشسته اي؛ گفت اکنون تنها شدم که تو آمدي." شهيد در مسائل فلسفي صاحب نظر بوده است و در اينگونه مباحث بين او و محمد ذکريا رازي مذاکراتي هم روي داده است.



شهيد در غزل سرائي شهرت داشته و خط نيز خوب مي نوشته است. از اشعار او مقدار زيادي باقي نيست، اما از آنچه باقي مانده است ميتوان بر وسعت فکر و قدرت قريحه او پي برد.



شهيد با رودکي معاصر و ظاهراً معاشر بوده است، اما پيش از رودکي بسال 325 هجري قمري درگذشته است. رودکي در مرثيه او قطعه مشهور و لطيف زير را سروده است.



کاروان شهيد رفت از پيش

وان ما رفته گير و مي انديش

از شمار دو چشم يک تن کم

وز شمار خرد هزاران بيش