به نظرم مشکل اساسی شکاف بین نسلها و ازدواج و بچه و اینها نیست! مشکل اصلی اینه که برای جوونها هدف و ارزش قائل نمیشن! ارزش و احترام به این نیست که دست جوون رو بگیرن از خیابون ردش کنن! یا بهش پیشوند آقا و خانوم ببندن! احترام و ارزش اینه که ماهایی که 12 سال تو یه محیط بسته و ایزوله به نام مدرسه بار اومدیم یه درس مهارت برنامه ریزی و مدیریت شخصی بهمون میدادن که الان میریم دانشگاه و اسم دانشجو رو یدک میکشیم لااقل لایق این اسم باشیم! نه مثل خود من که کارم داره کم کم به افسردگی کشیده میشه!
احترام و ارزش اینه که اگه شونصدتا رشته میارین میذارین تو دانشگاه لااقل به فکر آینده ی شغلیش هم باش! اصلا هر رشته ای باشه! حالا حتما نباید مهندسی باشه که... نه اینکه طرف فوق لیسانس مدیریت صنعتیه به ساندویچی باز کنه! یا یکی دیگه مهندس پلیمره بره مسافر کشی! این دو مورد رو با چشمای خودم دیدم! این بزرگان ما(!) با چشمشون نمیبینن که ما چه خون دلی میخوردیم... بهترین لحظه های عمرمون رو پشت این دفتر کتابا گذاشتیم هر صفحه ش نفسهامون رو ازمون گرفت... حالا فراهم کردن فرصتی برای پرورش ما واقعا براشون امکان پذیر نیست؟ خب این اسمش چیه؟
اونوقت هی تو رادیو تلویزیون و روزنامه ها بزنن تو سرشون بگن ای وای جوونامون دارن فرار میکنن! بعد برن پشت صحنه هر هر به ریش من و امثال من بخندن!
علاقه مندی ها (Bookmarks)