بررسی عملکرد Su-25 #
فراگ_فوت در جنگ افغانستان: بخش دوم
در جنگ افغانستان کنترلر های شکاری خط مقدم که عموماً همراه با نیروهای زمینی در منطقه مستقر می شدند نه تنها موقعیت هدف و میزان خسارت وارده بعد از بمباران که میزان کارایی هر نمونه از تسلیحات - به ویژه سلاح های تازه تحویل شده - بر علیه اهداف مختلف را نیز تحلیل و به اسکادران گزارش می کردند.
از نظر این کنترلرها ، اگر یک هدف مشابه را در نظر بگیریم ، یک هواپیمای Su-25 درصد موفقیتی به مراتب بالاتر از چندین جنگنده - بمب افکن مثل Su-17 و MiG-27 در انهدام آن دارد.
با طولانی تر شدن جنگ ، به تدریج روش های استفاده از هواپیماهای Su-25 تغییر پیدا کرد ؛ بخشی از ماموریت های پشتیبانی نزدیک و ضربتی به هلیکوپترهای میل Mi-8MTV و Mi-24 هوانیروز ارتش شوروی واگذار شد و فراگ فوت ها مامور شدند
با پرواز بر فراز مناطق ایستایی منتظر در خواست کمک از جناب هلیکوپترها باقی می ماندند.
این تاکتیک بسیار کار آمد بود.در ابتدا یک دسته دو فروندی از هلیکوپترهای Mi-8 - که توانایی پرواز در ارتفاع و سرعت پایین را داشتند - بر روی هدف گردش کرده و با علامتگذاری آن به وسیله نشانه گذارهای آتش یا دودزا موقعیت تقریبی آن را مشخص می کردند.
در این لحظه دو فروند Su-25 ارتفاع خود را کم کرده و موضع توپ های ضد هوایی - در صورت وجود - را منهدم می کردند.
حالا که منطقه از وجود این توپ ها پاکسازی شده بود وقت آن بود که هلیکوپترهای تهاجمی Mi-24 و دسته دیگری از فراگ فوت ها انهدام و پاکسازی هدف را تکمیل کنند.
در 2 فوریه 1983 (18 بهمن 1361) ، مجاهدان افغان تکنسین های فنی روس شاغل در یک کارخانه کود شیمیایی در نزدیکی شهر مزارشریف در شمال افغانستان را ربوده و اعدام کردند.
فرماندهی ارتش سرخ در افغانستان دستور تلافی داد و فراگ فوت ها آماده شدند تا عملیات مشترکی با هلیکوپترها انجام بدهند.
چهار فروند Su-25 با استفاده از بمب های ترموباریک ODAB-500P ، سقوط آزاد با سرجنگی شدیدالنفجار و همچنین راکت های S-8 به گروهی از مجاهدین که مسئول این ترور بودند حمله ور شدند و تلفات سنگینی به آنها وارد کردند.
بلافاصله دسته ای از هلیکوپترهای Mi-24 به اضافه 6 فروند Mi-8 بر سر نیروهای از هم پاشیده ظاهر شدند تا مطمئن شوند حتی یک نفر هم نمی تواند زنده از مهلکه فرار کند.
از دیگر موارد استفاده از Su-25 مین ریزی هوایی بود.معمولاً فراگ فوت در این ماموریت ها با دو یا چهار غلاف KMG-U که هر کدام حاوی 24 مین ضد نفر یا ترکش شونده بودند مجهز می شدند.
به صورت استاندارد، در این ماموریت ها هواپیما باید با سرعتی بین 700 تا 750 و ارتفاعی بین 900 تا 1000 متر مین ها را رها می کرد اما هنگامی که نیاز به مین گذاری متراکم یک منطقه مشخص بود ارتفاع مناسب به 300 تا 500 کاهش می یافت تا مین ها کمتر با جریان باد پراکنده شوند.
در سال 1984 ، 80 درصد عملیات های مین ریزی هوایی توسط فراگ فوت ها انجام شد.
علاوه بر اینها ، فراگ فوت پای ثابت عملیات های بکاو و بکش بود ؛ در این ماموریت ها خلبانان با اطلاعات کسب شده توسط سپاه چهلم - همه یگان های ارتش سرخ در افغانستان تحت فرمان این سپاه بودند - نسبت به منطقه عملیات توجیه می شدند و با ترکیبی از غلاف های راکت انداز UB-32-57 و دو تیر بمب سقوط آزاد 250 یا 500 کیلوگرمی به پرواز در می آمدند و هر هدفی را می دیدند منهدم کردند.
از سال 1985 ، مقرر شد که هواپیماهای Su-25 با وجود فقدان تجهیزات پرواز شبانه ، این عملیات ها را در شب هم انجام بدهند.
مجاهدین برای در امان ماندن از حملات بمب افکن ها ، عمده تجهیزات و مهمات خود را شبانه و در قالب ستون های خودرویی وارد کرده و با چراغ روشن حرکت می کردند.
در این زمان ، فراگ فوت ها در مرحله اول با بمباران صخره های مسیر به وسیله بمب های سقوط آزاد که باعث ریزش بهمن و سنگ و بسته شدن جاده میشد این اهداف متحرک را به اهدافی ثابت تبدیل کرده و در مرحله دوم با راکت های خود ستون را منهدم می کردند.
به منظور جلوگیری از برخورد با کوه ، خلبانان مجبور بودند در ارتفاع پایین پرواز کنند که این مسئله باعث شد حداقل یک مورد سقوط به دلیل برخورد با موانع زمینی در این ماموریت های شبانه ثبت شود.
علاقه مندی ها (Bookmarks)