روانشناسی؟؟؟؟!!!!!!

[وحید 0319]

سلام دوست عزیزم آقا وحید. در رابطه با سوال شما که گفتید چرا این رشته رو انتخاب کردم. باز یه بار دیگه شما اشک منو در آوردید. چون شفق گر چه مرا باده ز خون جگر است

دل آزاده ام از صبح طربناک تر است

عاشقی مایه شادی بود و گنج مراد

دل خالی ز محبت صدف بی گوهر است

جلوه برق شتابنده بود جلوه عمر

مگذر از باده مستانه که شب در گذر است

لب فروبسته ام از ناله و فریاد ولی

دل ماتمزده در سینه من نوحه گر است

گریه و خنده آهسته و پیوسته من

همچو شمع سحر آمیخته با یکدیگر است

داغ جانسوز من از خنده خونین پیداست

ای بسا خنده که از گریه غم انگیزتر است

خاک شیراز که سرمنزل عشق است و امید

قبله مردم صاحبدل و صاحب نظر است

سرخوش از ناله مستانه سعدی است رهی

همه گویند ولی گفته سعدی دگر است

سلام به شما، ناراحتی شما رو میفهمم و ازینکه باعث این شدم عذر میخام.ولی در جایی که شاعر میگه ..... این همه عکس می و نقش مخالف که نمود یک فروغ رخ ساقی است که در جام افتاد ..... شما هم بردبار باشین دوستان خوب و ارزشمندی

در سایت حضور دارن که همین تایپیک هم هستن .. اشاره خوبی داشتی به اولین بیت اگر نسبت به رشتتون عشقی ندارین . هنوز هم دیر نشده گرچه بنده کم و بیش و تا حدود کلی نه جزیی روانشناسی خوندم به خاطر شرایط جامعه و طرح هایی که زده

میشه ..... و این و بگم که به غیر از فروید که حالا هرچی بوده ولی واقعا یکی از مهم ترین رشته های انسانی هست اما حالا که همه میدونن که روانشناسی یک نظریه نیست و یک علم هست ... به نظرم روی این تمرکز کنین که چطور میشه یک جامعه رو

هر چند بهش امید بدین .... از همه نظر .... همیشه قرار نیست کارهای بزرگ انجام بدیم .... چون معلوم نیست که موفقیت ما چقدر تضمین شده است... اما کارهای کوچک موفق هم میشه انجام داد ... برای شما دوست خوبم ارزوی موفقیت دارم