دل که عاشق شه
دیگه هیچی جز مرگ جلو دارش نیست
دل که عاشق شه
دیگه هیچی جز مرگ جلو دارش نیست
یه هیزم شکن وقتی خسته میشه که تبرش کند بشه نه هیزماش زیاد بشه تبر ما آدما هم باورمونه نه آرزوهامون
گره می خورد بخت من با نگاهت
سیاهی
در آمیخته
با سیاهی
گفتی ز سرت فکر مرا بیرون کنجانا، سرم از فکر تو خالیست، دلم را چه کنم ؟
یه هیزم شکن وقتی خسته میشه که تبرش کند بشه نه هیزماش زیاد بشه تبر ما آدما هم باورمونه نه آرزوهامون
به نظرم سعدی موقع گفتن ِ
" مرا به هیچ بدادی ُ من هنوز بر آنم ،
که از وجود تو مویی به عالمی نفروشم "
ساعت ها یا حتی روز ها گریه کرده
یه هیزم شکن وقتی خسته میشه که تبرش کند بشه نه هیزماش زیاد بشه تبر ما آدما هم باورمونه نه آرزوهامون
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)