دلتنگم و با هیچ کسم میل سخن نیست
کز در همه آفاق به دلتنگی من نیست
پیش تو بسی از همه کس خوارترم من
زان روی که از جمله گرفتارترم من
روزی که نماند دگری بر سر کویت دانی که ز اغیار وفادارتر من
بر بی کسی من نگر و چارۀ من کن
زان کز همه کس بی یارترم من
....




در من مسافریست
هم روزگار من
تب کرده بی رمق
افسرده خسته تن
...