تو را یک شب نشد ساز و نوا در رادیو تعطیل
ترا تنبور و تنبک بر فلک میشد مرا شیون
تو را یک شب نشد ساز و نوا در رادیو تعطیل
ترا تنبور و تنبک بر فلک میشد مرا شیون
شب بر سر من جز غم ایام کسی نیست .
فریاد زنم از دل و فریاد رسی نیست.
تا شنید از باد پیغام وصال یار گل
برهوا می افکند از خرّمی دستار گل
گر نمی آید زطوف روضه ی آل رسول
چیست مهر آن که آورده است بر طومار گل
«شمس الدین محمدبافقی»
حَسْبِيَ اللّهُ لا إِلَهَ إِلاَّ هُوَ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَهُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ
لاله ای بر رخ رنجور تو می باید کاشت
وقت آن است که آن لاله گلگون برداشت
فرهاد علی پور
ویرایش توسط فرهاد علیپور : 1st July 2015 در ساعت 11:18 AM
تا به دنیا بوده از من دم زده
او غذا ی روزه ام را هم زده
همه هست آرزویم که ببینم از تو رویی
چه زیان تو را که من هم برسم به آرزویی
بشکست اگر دل من، به فدای چشم مستت
سر خم می سلامت، شکند اگر صبو یی
یک ذره وفا را به دو عالم نفروشیم
هر چند در این عهد خریدار ندارد
صائب تبریزی
حَسْبِيَ اللّهُ لا إِلَهَ إِلاَّ هُوَ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَهُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ
دلا خو کن به تنهایی ، که از تن ها به تن هایی بلا خیزد
سعادت آن کسی دارد که از تن ها بپرهیزد
در جهان بال و پر خویش گشودن آموز
که پریدن نتوان با پر و بال دگران
نشد یک لحظه از یادم جدا دل
زهی دل، آفرین دل، مرحبا دل
زدستش یک دم آسایش ندارم
نمی دانم چه باید کرد با دل
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)