دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 2961

موضوع: دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)

Threaded View

پست قبلی پست قبلی   پست بعدی پست بعدی
  1. #11
    یار همراه
    رشته تحصیلی
    علوم تجربی
    نوشته ها
    2,086
    ارسال تشکر
    13,004
    دریافت تشکر: 10,250
    قدرت امتیاز دهی
    27193
    Array
    solinaz's: جدید92

    پیش فرض پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)

    خیـــــــــــــــــــــــ ــلی خوش گذشت امروز
    4 تا امتحان داشتیم...فیزیک ،ریاضی،ادبیات و دینی....اینقدر رو بچه هامون فشار اومده بود بزن و برقص راه انداخته بودیم،بیشتر هر روز دیگه ای شااااااد بودیم....کتابارو ولو کردیم وسط کلاس...وای این اولین اتحادمون بود!هیچکس هیچی نخونده بود امروز...ولی اخرش دبیرا کار خودشونو کردن
    دوباره از دیروز هماهنگ کرده بودیم امروز بعد از مدرسه بریم رستوران نزدیک مدرسه....
    خب امروزم بارون اومدو.....(الانم میاد)هوا کاملا 5 نفره بود...
    ساعت 2:30 که تعطیل شدیم همگی باهم رفتیم.....اول از همه رستوران خالی بود....مام تصمیم گرفتیم بریم طبقه ی دوم رستوران بشینیم شلوغ بازی در میاریم ابرومون نره.....
    کم کم شلوغ شد.....یه دوست دختر دوست پسر اومدن نشستن میز بقلمون...وای خدا نصیب هیچکس نکنه....اینقـــــــــــــــ ـــــــدر اینارو مسخره کردیم.....ایـــــــــــــــ ــــــــنقدر خندیدیم....گاهی اوقاتم ناخوداگاه صدامون میرفت بالا اینام میشنیدن
    خب انتظاریم نداشتن ....با مانتو شلوار مدرسه بودیم 5 نفری.....داد میزد بچه دبیرستانی هستیم...اینام پوز خند میزدنما پاکیم عاقا...ما هنوز از اینا چیزا ندیدیم....تجربه نداشتیم.....حق بهمون میدادن
    بعد اونم یه گروه هنری اومدن نشستن....یه اقاهه نشست میز روبه رویی من...از اول تا اخر فقط داشت مارو نگاه میکرد.....معذب شده بودم!
    بدبخیتی اینجاست...اونام بهمون میخندیدن....
    کلا همه از کارکنان خود رستوران گرفته تا .....مشخص بود دارن درباره ی ما حرف میزنن....
    هیجا به اندازه ی رفتن به کافی شاپ و ...مارو نمیخندونه....از بس سوتی میدیم....
    منو رو اوردن سفارش بدیم....
    کل منورو خالی کردیم....انواع و اقسام پیتزا ها رو سفارش دادیم......چند روز پیشا یکی ز کلاسای مدرسه پیتزا سفارش دادن مام برامون شد حسرت!
    خلاصه ناهارمونو اوردن.....کلی عکس گرفتیم.....تو خوردن پیتزا ها مونده بودیم....اخرشم موند!یکم باهم گپ زدیم دوباره....
    شد ساعت 4 ....همه از خواب داشتیم میمردیم...تصمیم گرفتیم بریم خونه بخوابیم تا فرداااااااااااااااااااا که تعطیلهههههههههههههههه...هو وووووووووووووووووووووووو ووووو......
    هوم.....خبری بدی که امروز بهمون دادن نمیتونه جای شادیو پر کنه...اینکه....عید از ساعت 7 صبح تا 7 شب هروز باید بریم مدرسه....برای جمع بندی سال سوم!!!!!
    من فکر میکردم امسال عید دارم لااقل سال چهارم نداشته باشم راضیم..ولی امسال.....نمیذارن استراحت کنیم....دارن خستمون میکنن...من دیگه بریدم از ترم اول به بعد....
    ویرایش توسط solinaz : 10th February 2015 در ساعت 04:42 PM



    آینده ای بسازم که گذشتم جلوش زانو بزنهツ





  2. 6 کاربر از پست مفید solinaz سپاس کرده اند .


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: 29th November 2014, 09:41 PM
  2. خبر: برنامه‌هاي حمايت از دانش‌آموزان نخبه اجرا مي‌شود
    توسط diamonds55 در انجمن اخبار عمومی نخبگان
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: 4th January 2013, 11:24 PM
  3. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 30th November 2011, 08:42 AM
  4. مقاله: راهبردهاي آموزشي اشاعة مديريت دانش
    توسط MR_Jentelman در انجمن مجموعه مدیریت اجرایی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 22nd February 2010, 10:16 PM
  5. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 18th January 2010, 07:28 AM

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •