دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 23

موضوع: فلسفه چیست؟

Threaded View

پست قبلی پست قبلی   پست بعدی پست بعدی
  1. #4
    یار همراه
    نوشته ها
    2,124
    ارسال تشکر
    18,960
    دریافت تشکر: 11,371
    قدرت امتیاز دهی
    23072
    Array

    پیش فرض پاسخ : فلسفه چیست؟

    فلسفه و علم

    كلمه علم به دو معني به كار مي رود:

    يكي به معني دانش و معرفت. به اين معنا اخلاق، دين، تاريخ، سياست، و حتي هر گونه شناخت و آگاهي، علم محسوب مي شود. چنان كه گاهي مي گوييم: من به فلان اتفاق علم دارم.يعني از آن اتفاق خبر دارم.معناي ديگر علم، دانش و معرفت خاصي است كه يا از طريق عقل حاصل مي شود مانند رياضيات، و يا از طريق تجربه و آزمايش مانند فيزيك و شيمي و روان شناسي و جامعه شناسي. مقصود ما از علم در اين جا، معناي دوم علم است. هر علمي، مجموعه اي است از مسائل مرتبط با موضوع آن علم كه حول آن موضوع سازمان يافته اند. مثلا، علم فيزيك، مجموعه مسائل و قوانيني است كه حول موضوع آن، يعني پديده هاي طبيعي و روابط حاكم بر آن ها، سازمان يافته اند: همه علوم؛ چه عقلي و چه تجربي، اصول و قواعدي دارند كه در ميان همه آن ها مشترك است.براي نمونه، همه علوم، به امور كلي مربوطند؛ يعني در پي كشف قوانيني هستند كه در همه حال صادق باشد. مثلا هندسه راجع به همه مثلث ها به طور كلي بحث مي كند و مثلث خاصي مورد نظر آن نيست. و يا فيزيك ميكوشد قوانين جاذبه را كشف نمايد؛ چرا كه ميخواهد به چيزي دست يابد كه در همه حال صادق باشد و در هيچ شرايطي تغيير نكند. به همين ترتيب، در شيمي گفته مي شود كه همه آب ها در شرايط معين، در دماي صد درجه به جوش مي آيند و اين يك قانون هميشگي است. اساسا اگر علمي چنين نباشد، علم محسوب نمي گردد. البته ميان علوم عقلي با علوم تجربي تفاوت هاي زيادي وجود دارد.علوم عقلي با انتزاع عقلاني پديد مي آيند. عقل، جنبه اي خاص از عالم خارج را انتزاع مي كند و آن را موضوع قرار داده و سپس درباره آن بحث كرده و آن را گسترش مي دهد.مثلا، رياضيات، علمي است كه درباره مفهوم عدد صحبت مي كند. خود اين مفهوم، حاصل انتزاع عقل از عالم خارج است. ما در عالم خارج، چيزي به نام عدد نداريم، بلكه پس از مشاهده چيز هاي مختلف، و با تلاش فكري به اين مفهوم دست مي يابيم. اما علوم تجربي، به بررسي پديدار ها مي پردازند و در پي كشف قوانين حاكم بر اين پديدارها هستند. البته آن ها نيز از اصول عقلي پيروي مي كنند، اما فعاليت اين علوم، عقلي محض نيست؛ آن ها بر اساس مبادي و قواعد عقلي به آزمايش و مشاهده عالم خارج مي پردازند؛ در حالي كه علوم عقلي، هم اصولشان عقلي است و هم آنچه در باره آن تحقيق مي كنند. فلسفه

    فلسفه، تفكر محض درباره جهان و چيستي امور است.

    درسده ششم ق.م كه فلسفه در يونان به وجود آمد، به همه مطالعات و كاوش ها نظري و عملي، فلسفه گفته مي شد. فلاسفه نخستين در موضوع هايي تحقيق مي كردند كه اكنون بايد آن ها را جز و علوم به حساب آورد. مثلا، تحقيق درباره اجرام آسماني، حيوانات، گياهان و سنگها بخشي از كارشان راتشكيل مي داد. به تدريج شاخه هايي مانند رياضيات و ستاره شناسي نجوم از فلسفه جدا و به علمي مستقل تبديل شدند. در طول زمان، شاخه هاي ديگر علمي نيز از فلسفه جدا شدند. آخرين رشته هاي علمي كه از فلسفه استقلال پيدا كردند، جامعه شناسي و روانشناسي بودند. به همين دليل است كه فلسفه را مادر علوم مي نامند. بايد توجه داشت با اينكه شاخه هاي علمي از فلسفه جدا شده اند، هيچ گاه نياز شان را به فلسفه از دست نخواهند داد. آن ها در اصول خود كه همه اصولي عقلاني استمانند اصل عليت، اصل ضرورت و ...، محتاج فلسفه اند. زيرا فقط فلسفه صلاحيت بررسي امور عقلي را دارد. البته فلسفه نيز در مواردي از آن ها كمك مي گيرد. يكي از اين موارد، براهين و استدلال هاي فلسفي است.در بسياري از موضوعات فلسفي، از مقدماتي استفاده مي شود كه در علوم تجربي اثبات شده است.مثلا، اين كه گاهي ما كسي را با چشم مي بينيم، اما بدليل اشتغال فكري متوجه او نمي شويم يعني يك امر تجربي، بسياري از فلاسفه را به اين عقيده هدايت كرده كه ادراك، پديده اي غير مادي است. ويا اين كه قرن ها مردم فكر مي كردند كه زمين ثابت است و همه كرات آسماني به دور آن مي گردند. اين نظر موجب شده بود تا نظام هاي فكري و فلسفي بسياري بر پايه اين اصل به وجود بيايند و بعدها، وقتي كه علم، حقيقت را نمايان ساخت، تمام آن نظام ها نيز از ميان رفت. از سوي ديگر، فلسفه با همه علوم، تفاوت اساسي دارد. بنابر اين فلسفه و علم در عين حال كه ميانشان ارتباطي عميق وجود داشته و به همديگر كمك مي كنند، هم در موضوع و هم در روش با هم تفاوت دارند. اسپينوزا باروخ بنديكت اسپينوزا در 24 نوامبر 1632 ميلادي در كشور هلند در شهر آمستردام در يك خانواده سرشناس هلندي كه اصالتاً پرتغالي بودند، به دنيا آمد. دوران كودكي و نوجواني را در رفاه و آسايش و با آداب و سنن يهودي گذراند. او در مدرسه عبراني آمستردام، تحت تعليم و تربيت استادان بزرگ، به تحصيل زبان عبري و دروس ديني پرداخت و تا آن حد پشرفت كرد كه در همان سنين جواني به خوبي باتمام نكات و رموز كتب معتبر ديني آشنا شد.پس از آن زبان لاتيني را فرا گرفت تا با افكار و فرهنگ هاي ديگر آشنا شود. همچنين طب و رياضيات و علوم و فنون ديگر را نيز آموخت و از فلسفه مدرسي، به ويژه حكمت توماس آكويناس و از فلسفه دكارت و فرانسيس بيكن و توماس هابز آگاهي يافت. اما وي، تحت تاثير تاملات فلسفي و آشنايي با افكار و انديشه هاي ضد ديني، به تدريج از جامعه ديني يهود رويگردان شد و احياناً از انديشه هاي ديني انتقاد كرد.اولياي كنيسه هاي يهود سعي كردند ابتدا با تطميع و نهايتاً با تهديد او را از عقايد خود باز دارند، اما هيچ كدام از اين ها در او موثر واقع نيفتاد. به ناچار در سال 1656 ميلادي، وي را محاكمه و به كفر محكوم كردند. بدين ترتيب اسپينوزا براي هميشه از جامعه يهود طرد گرديد. اما اسپينوزا بدون اينكه از اين جريان متاثر شده و ضعفي از خودش نشان بدهد، از آمستردام خارج و در قريه كوچكي كه بيرون از شهر بود و دراطاقي كه زير يك شيرواني واقع بود، منزوي شد و براي امرار معاش به تراشيدن عدسي كه آن را قبلاً آموخته بود، روي آورد.از اين راه پول اندكي به دست مي آورد و درهمان حال تنها و دور از همه، به تفكرات و تاملات علمي و فلسفي و تاليف مي پرداخت. در پايان سال 1660 به دهكده راينسبورگRhynsburg رفت و در خانه اي محقر اقامت گزيد و به تحقيق و پژوهش، همت گماشت. در آن جا چنان سرگرم و مجذوب كارهاي علمي و فلسفي شد كه بسيار اتفاق مي افتاد كه براي مدت زيادي خانه را ترك نمي كرد؛ چنانچه يك بار به مدت سه ماه از خانه بيرون نيامد. وي در همان دوران، با علما و حكماي بزرگ عصرش مانند لايب نيتس مكاتبه داشت.اسپينوزا در سال 1664 ميلادي به دهكده كوچكي در نزديكي لاهه و در سال 1670 به شهر لاهه رفت و تا پايان عمر در اين شهر اقامت گزيد. او در نهايت صرفه جويي و قناعت و مناعت نفس، زندگي را ادامه داد. به تدريج آوازه و شهرتش در همه جا پيچيد و دوستان و ياران فراوان يافت. در سال 1673 استادي كرسي فلسفه دانشگاه هيدلبرگ به او پيشنهاد شد، اما او آنرا رد كرد، زيرا اعتقاد داشت كه پذيرش اين شغل، آزاديش را محدود خواهد ساخت. اسپينوزا همچنان به تفكر و تامل و نوشتن ادامه مي داد تا اينكه در يك بعد ازظهر در سال 1677 در حالي كه اهل خانه به كليسا رفته بودند و فقط دوست پزشكش بر بالينش حاضر بود، در اثر مرض سل از دنيا رفت. در مراسم خاكسپاري اش، مردم، از پيروان هر ديني حاضر بودند. اسپينوزا از خود نه زن و فرزندي به جا گذاشت و نه ثروتي؛ چرا كه تمام عمر خود را صرف دانش و فلسفه كرد و كتب و رسالات ارزنده اي بر جاي گذاشت كه نامش را براي هميشه جاودانه ساخت. مهمترين كتاب او اخلاق نام دارد.

    اسپينوزا يكي از فلاسفه پيرو مكتب اصالت عقل rationalism است.

    مهمترين اثر او اخلاق نام دارد و او در اين اثر، افكار فلسفي، الهي و اخلاقي اش را به صورت قضاياي هندسي اثبات مي كند. بدين صورت كه در آغاز موضوع، بحث را تعريف مي كند و سپس بر اساس اصول موضوع و متعارفه، حكمي را ارائه و براي آن برهان اقامه مي كند. سپس به همين ترتيب پيش مي رود.

    مهمترين مسئله اي كه اسپينو زا در صدد حل آن است مسئله دو گانگي ماده و روح است. دكارت به دو جوهر مجزا يعني ماده و فكر معتقد بود. به عبارت ديگر از ديد دكارت، همه هستي به دوبخش تشكيل مي شد: انديشه و ماده. اما اسپينو زا اين تقسيم را رد كرد و بيان داشت كه تنها يك جوهر و يك نوع وجود، هست. تمام طبيعت، ماده، انديشه و خلاصه همه چيز يك وجود است و اين وجود، خداوند است.

    خدا هر چيزي و همه چيزهاست و از هر لحاظ كه بنگريم، نامتناهي است.

    بدين ترتيب، اسپينوزا كسي است كه به وحدت وجود، اعتقاد راسخ دارد. در نظر وي، جلوه ها و صفات خدا بي نهايت است و نمي توان همه آن ها را شناخت. ما تنها دو ويژگي يا دو تجلي يا دوصفت خداوند را مي شناسيم:

    انديشه

    بعد

    به عبارت ديگر فكر و ماده. اين دو، صفات خداوندند. يعني خداوند كه با طبيعت و همه چيز يكي است، يا خود را به صورت انديشه نمايان مي سازد يا به صورت بعد وماده.

    البته خداوند صفات بيشمار د يگري هم دارد، اما اند يشه و بعد تنها صفاتي هستند كه است كه بشر مي شناسد. بنابر اين، تمام اجسام و موجودات مادي كه مي بينيم و تمام افكار، احساسات و حالات رواني ما، همه صفات و تجلي خدا يا طبيعت مي باشد.چرا كه خدا يا به صورت بعد كه امر ذاتي ماده است تجلي مي كند يا به صورت انديشه و حالات رواني و احساس با اين نگرش، يعني اينكه همه چيز، خدا و صفات و حالات اوست، اسپينو زا به نتيجه اي مهم درباره وجود اشيا و اراده انساني رسيد و آن اين كه: چون همه چيز از خدا صادر مي شود و خدا علت دروني همه چيز است، پس جهان طوري است كه ضرورتاً بايد باشد.وجود هر چيزي، ضروري است و نمي توان گفت كه اي كاش جور ديگري بود. تمام اتفاقاتي كه مي افتد، به ضرورت رخ مي دهد. انسان واراده انساني نيزاز اين قاعده مستثني نيست. بنابر اين چيزي به نام اختيار وجود ندارد، بلكه همه چيز به ضرورت علي و معلولي از خداوند به وجود مي آيد.اسپينوزا پس از اينكه اين مطالب را اثبات مي كند به بخش اخلاق و بيان زندگي مطلوب مي پردازد. به اعتقاد او، وقتي كه ما انسانها اينگونه به وقايع و پيشامد ها نگاه كنيم، يعني درك كنيم كه همه چيز در جهان به ضرورت اتفاق مي افتد، به نوعي ادراك شهودي از كل طبيعت مي رسيم. به روشني مي بينيم كه همه چيز به هم وابسته است و همه چيز، يك چيز است. تنها در اين حالت است كه خوشبختي واقعي را بدست مي آوريم. ديگر دستخوش احساسات نمي شويم، زيرا مي دانيم كه خداوند از احاظ قدرت و معرفت و حكمت، نامتناهي است و بر اين اساس درك مي كنيم كه بهترين چيزها ايجاد شده اند و همه چيز در بهترين حالت ممكن است.چنين افكار و نظرياتي بسيار شبيه به عقايد عرفا است. ابن رشد ابو الوليد محمد بن احمد بن رشد، معروف به ابن رشد، در سال 520هجري قمري/ 1126ميلادي در قرطبه يكي از مراكز انديشه و علم در اندلس اسپانيا متولد شد. او در خانواده اي كه سال ها مهد علم و فقاهت بود، پرورش يافت. پدر و جد پدري وي، هر دو منصب قاضي القضاة اندلس را به عهده داشتند. ابن رشد در جواني به اكثر علوم زمان خود دست يافت و در رياضيات، طبيعيات، نجوم، منطق، فلسفه و طب مهارت يافت.

    بايد اشاره كرد كه به طور كلي جزئيات زيادي از زندگي وي در دست نيست. در سال 548 هجري به دعوت "عبدالمومن" كه درصد د تاسيس مدارس علمي بود، به مراكش رفت و در آن جا كتابي در طب عمومي، موسوم به "الكليات" نوشت. آنچنان كه مشهود است، ابن رشد بنا به توصيه "ابن طفيل" در زمان ابو يعقوبپسر و جانشين عبدالمومن كه مردي با فرهنگ و مطلع از فلسفه بود، به شرح آثار ارسطو پرداخت. معروفترين كتاب وي، تفسير او بر كتاب مابعدالطبيعه ارسطو است. در سال 565 هجري قاضي "اشبيليه" شد و پس از دو سال، به قرطبه بازگشت و منصب قاضي القضاتي را بر عهده گرفت. پس از مرگ ابو يعقوب در سال 580 هجري، پسرش ابو يوسف ملقب به "المنصور" به جاي او نشست.در آغاز، او ابن رشد را كه ديگر مقامي بسيار ارجمند يافته بود، سخت مورد تكريم و احترام قرار داد؛ اما پس از 10 سال بر اثر فشار افكار عمومي و يا به واسطه غرض ورزي هاي شخصي، ابن رشد مورد اتهام كفر و زندقه قرار گرفت و ناگهان از چشم خليفه افتاد.لذا فرمان داد كتاب هايش را بسوزانند. سپس او را با جمعي از اهل فلسفه و علم به قبيله يهودي نشيني در 50 كيلومتري جنوب شرقي قرطبه موسوم به "السيانه" تبعيد كردند.البته ابن رشد پس از مدتي با شفاعت جمعي از بزرگان اشبيليه مورد عفو خليفه قرار گرفت و به مراكش فرا خوانده شد. ابن رشد در مراكش در صفر سال 595 هجري قمري/1198ميلادي، در سن هفتاد و دو سالگي وفات يافت و بعد از سه ماه جسد او را به قرطبه بردند و در آنجا به خاك سپردند. مورخين درباره ابن رشد معتقدند كه او داناترين افراد عالم ا سلام در زمان خود بود و در علم و كمال و فضل در اندلس همتا نداشت. با وجود آن همه مقامات و مراتبي كه داشت، از همه مردم متواضع تر بود.از دوران كودكي تا سن سالخوردگي لحظه اي از تحصيل علم باز نايستاد. وي تمام علومي را كه تا آن روز، جهان اسلام به آن ها دست يافته بود، آموخت و از حيث كثرت تاليف بر همه پيشي گرفت.مجموعه آثار او، اعم از تاليفات و حواشي و... به ده هزار صفحه مي رسد.


    (منبع)

  2. 2 کاربر از پست مفید "VICTOR" سپاس کرده اند .


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. Mba چیست؟ مدیریت اجرایی چیست؟
    توسط fati3370 در انجمن مجموعه مدیریت اجرایی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 15th July 2014, 12:39 AM
  2. نشان فروهر چیست؟
    توسط vahid5835 در انجمن تاریخ ایران - باستان قبل از اسلام
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: 25th June 2013, 12:09 AM
  3. هکر کیست؟ تعریف هک چیست؟
    توسط Bad Sector در انجمن آموزش هک
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: 14th March 2012, 08:29 PM
  4. غش قلبی چیست؟
    توسط niloofar15 در انجمن علوم پایه ی پزشکی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 5th December 2010, 01:55 PM
  5. محلول پاشی چیست؟
    توسط ali_sae110 در انجمن زراعت
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 10th October 2010, 11:44 PM

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •