از بهار تقویم می ماند
از مــــــــــــــــــــــــ ـــــن
استخــــوان هایی که
تو را دوست داشتنـــد
............................................
عشق
زبان مشترکی ست
اما
از لهجه ام می ترسم
مثل یک کارگر تحقیر شده ی افغانی!
.................................................. ..........
باران شده ای!
یک لحظه می باری
یک هفته بیمارم.
................................................
درها و پنجرهها را بستهام ولی
هنوز سردم است.
یا تو رفتهای، یا...
نه، گزینهی دیگری نیست
حتما تو رفتهای!
................................................
مسیر خانه ات را از حافظه ی کفش هایم پاک کرده ام
غمگین نباش !خودت هم می دانی
همیشه عکس تکی ِ تو زیباتر بود
علاقه مندی ها (Bookmarks)