دويدم ودويدم سرجار راة رسيدم

سة تا جراغ را ديدم از قرمزش ترسيدم

زردة كة شد نمايان رفتم لب خيابان

جراغ سبز كة ديدم از جاي خودبريدم

با شادي فراوان رد شدم از خيابان

از خط كشي دويدم بة ماشينا خنديدم