دلتــــــــــنگی های سلی ناز و ستایش

[setayesh shb]

اینجـــــــا من وسلی ناز دلتـــــــنگــــــی هامونو مینویسیم

گاهی دو نفر انقدر هم دیگه رو دوست دارند که ثانیه ثانیه قلبشون برای هم میزنه انقدر هم دیگرو دوست دارند که حتی چند روز هم نمیتونند دوریو هم رو تحمل کنند.
نمیدونم شما حسش کردید یانه.خیلی خاصهمیشه گفت بدون هم میمیریممثلا همین دیشب گوشیشو خاموش کرد فکر میکرد تا فردا میمیرهمن از ترسم داشتم سکته میکردمصبح که بیدار شدم دیدم روشنه گوشیش ولی جواب اس ام اسامو نداده بیشتر ترسیدماونم خواب بوده. بیدار شده گوشیشو نگاه کرده داشته سکته میکرده.گاهی حس میکنم عاووووووووچق همیم

فکر کنم اگه یه روز خدایی نکرده نتونیم با هم ارتباط داشته باشیم جفتی دق کنیم
این تاپیکو زدم که منو خودش برای دل هم بنویسیم برای دوستیمون و تمام حسی که به هم داریم

[setayesh shb]

دفتری بود که گاهی من و تو
می نوشیم در آن
از غم و شادی و رویاهامان
از گلایه هایی که ز دنیا داشتیم
من نوشتم از تو:
که اگر با تو قرارم باشد
تا ابد خواب به چشم من بی خواب نخواهد آمد
که اگر دل به دلم بسپاری
و اگر همسفر من گردی
من تو را خواهم برد تا فراسوی خیال
تا بدانجا که تو باشی و من و عشق و خدا!!!
تو نوشتی از من:
من که تنها بودم با تو شاعر گشتم
با تو گریه کردم
با تو خندیدم و رفتم تا عشق
نازنیم ای یار
من نوشتم هر بار
با تو خوشبخترین انسانم،

ولی افسوس
مدتی هست که دیگر نه قلم دست تو مانده است و نه من!!!

[setayesh shb]

عجب هوایی داری!

هوایت که به سرم میزند ،دیگر در هیچ هوایی نمیتوانم نفس بکشم!!
عحب نفس گیر است هوای دور از تو بودن !!!

[setayesh shb]

تو باشيو يک نفر که تمام دنياي توست که اشک هايت را از گونه هايت پاک کند
که هميشه صدايش آرامت کند
که هميشه دستانش دستاي سردت را گرم کند
قلبي باشد که اميدوارت کنه
چشمهايي که عاشقانه نگاهت کند
کسي که هميشه در کنارت قدم بزند
احساسي باشد که درکت کند
و در يک کلام چ حسه زيبايست که کسي باشد ک تنها او طبيبت باشد
طبيبي که درمانت کند..
​

[setayesh shb]

باهام داشتیم حرف میزدیم الان
چقدر شیرینه لحظاتی که باهمیم
میترسم..میترسم تموم بشه یه روزی
جفتی دلتنگـــــــــیم...فاز مشترک منو سلی...



کاش الان پیشت بودیم جفتی.
کاش مثل این پرنده ها آزاد رو رها بودیم(سلی نازم آزاااااااد و رها)

دلمون تنگه برای امام رضا...


تارو پود وجودم یخ زد...از همان لحظه ای که برای بار آخر از باب الرضا دست به سینه از محضرتان خداحافظی کردم ...

مولا اینجا هوا بس نا جوانمردانه سرد است ....

آتش غفلت روز به روز شعله ور تر می شود و کار وکاسبی وجدان روز به روز کساد تر !!!

از شما دورم اما ...

از بزرگترها شنیده ام هر جا که باشی دست به سینه که بگذاری و رو به بارگاهتان خالصانه که بخوانمتان انگار در جوار حرمتان ،شما را زیارت کرده ام .پس در میان آسمان ها حرمتان را دوباره

می بویم و اذن دخول می خوانم ،اللهم انی وقفت علی باب من ابواب بیوت نبیک ....

[setayesh shb]

دلم تنگه
دلم تنگه شیطنت هامونه
دلم تنگه خرابکاری هامونه
دلم تنگه رمزی صحبت کردنمونه
دلم تنگه براش....

دلتـــــــنگی ...

خوشه ی انگور سیاه است.

لگد کوبش کن

لگد کوبش کن

بگذار ساعتی سر بسته بماند...

مستت میکند اندوه...

[setayesh shb]

عشق بین مادرو دختر

مــــن و سلـــــی ناز




داره یه سال میشه که من مامان شدمالبته دخترم 15 سالشه
چقدر خاطره های خوب داریم
مثلا...اووووم
اولین باری که باهم حرف زدیم.
مریض شده بودمنم نگرانش بودم خب مامانشم دیگه
کلی نگران شدم...
زنگ زدم گوشی رو که برداشت دیدم اوهوم مریضه از صداش معلوم بودبه قول خودش خروسی یوده صداشولی به نظر من که صداشم مثل خودش ناز بود
ولی خیلی بامزه بود جفتمون باهم حرف میزدیم باهمم ساکت میشدیمبنده خدا نمیدونست چی بگه به من اولش گفت عطیه جونجفتی زدیم زیر خنده
کلا هیچی از اون مکالمه نفهمیدیمهمش داشتیم با هم حرف میزدیم.(تله پاتی رو دارید)
...
همین چند وقت پیش سر صندلی داغش هم مریض شد(من داشتم خاک تو سر میشدم)حالش خیلی بد شد.منم هی بیشتر اذیتش میکردم میگفتم برو دکترعوض دلداری دادنمهولی خب نگرانش بودم دیگه
....
انقدر خاطره داریییییییییییییم میگم بازم دونه دونشو
یه شیطنت هایی کردیم ما تو این سایت واسه خودمون دست پشت پرده ایم
چند روز دیگه تولدشهمن نمیدونم چیکار باید کنمجدا نمیدونم..فقط میدونم که باید عالی باشه تولدش.یه دونه دختره دیگههمستر بخرم خوبه؟؟دوست داره خیلی.ولی چطور به دستش برسونم؟؟

فعلا یه شعر واسش بزارم...

اجازه هست که عشقتو،توکوچه هادادبزنم؟

روپشت بوم خونه هااسمتوفریادبزنم؟

اجازه هست که هرنفس ترانه بارونت کنم؟

ماه وستاره روبازم فدای چشمونت کنم؟

اجازه هست که خنده هات قلبموازجابکنه؟

بهت بگم عاشقتم،دوست دارم یه عالمه

اجازه هست نگاهتو،توخاطرم قاب بکنم؟

چشمی که بدخواهمونه،به خاطرت خواب بکنم؟

اجازه فریادبزنم:توقلبمی تابه ابد؟

بدون اگه رسوابشم به خاطرت خوبه،نه بد!

اجازه هست دریاباشم،کویرروپیمونه کنم؟

توصدف دلم بشی،من تودلت خونه کنم؟

اجازه هست....؟؟

[setayesh shb]

امــــــــــروز سلی ناز یاد آوری یه خاطره ی با نمکو کرد

اوووووووووووم....کی بود؟؟
پارسال تو فصل مدارس بود دیگه
من جدا نمیدونم فازمون چی بود
شما تصور کنید.نه جان من تصور کنید وسط کلاس درس

بهم اس ام اس میدادیم خیلیییییییییییی شیکاصلا هم به روی مبارک خودمون نمیاوردیم طرف داره درس میده

قشنگ نزدیک بود جفتی گیر بیفتی.اتفاقا اتفاقا اتفاقا انگاری هم زمانم بوده
قضیه از این قرار بود...
من دستم خورد به این قسمت مسیج هست که صدا از خودش در میکنهمیگه u have a new massage شما فرض کنید سر کلاس عربیبد خیت شدمااااااااا بد
از اون طرفم ریخته بودن تو کلاس سلیناز اینا دنبال گوشی میگشتنسلینااااااااازم ترسیده بودهتصور کنید رنگش مثل گچ شده بوده حتمااونم به زیبایی در میره گوشی رو تو میز پشتیش به زیبایی مخفی میکنه
خدایی جفتی هماهنگیم واسه گیر افتادن
خاطره بسی زیااااااااد است میگم همه شو دونه دونه

[setayesh shb]

اینو اینجا ثبت میکنم که هر وقت دلتنگ شدیم یادش بیفتیم




اقدس کریم صغری و کوکب

[solinaz]

خعلی خنده داره اینجا...

به ســـــلامتی رفـیقــــ ــــایــی که:
وقتـــی باهاشونیــم نخوردهـ مستیــم
وقتـــی کنارشونیــم از دل و جون هستیـــم
وقتـــی ناراحتیـــم دل به حرفشون بستیـــم
وقتـــی هستــن به عشقشــون هستیـــــم!



من از اونایــی نیستـم کهـ میگــن نداشتـن مخاطبـــ خــاص از افتخـآرات مــآسمن
اتفاقـاً دوتـا مخاطبــ خــاص دارم یکـی خـُـداس یکیـم رفقـای خــاص
کهـ سـایشــون همیشهـ بالاسرمـــآس
آرهـ دیــه اینجوریــاس