دل من سنگ پای پیر زن شد بگیر از پیر زن این سنگ پا را
دل من سنگ پای پیر زن شد بگیر از پیر زن این سنگ پا را
دل من سنگ پای پیر زن شد بگیر از پیر زن این سنگ پا را
ای مرغ سحرعشق زپروانه بیاموز
کان سوخته را جان شد وآواز نیامد
در دلم کنم جست و جوی تو
در دلم کنم جست و جوی تو
جان جان جان از همه جهان
میکشد دلم پر به سوی تو
دلی که در دو جهان جز تو هیچ یارش نیست
گرش تو یار نباشی جهان به کارش نیست
وز عالم شک تا یقین یک نفس است
از منزل کفر تا به دین یک قدم است
این یک نفس عزیز را خوش میدار
کز حاصل عمر ما همین یک نفس است
تو زلیخایی و آخر تو جوان خواهی شد
منِ بیچاره ولی با غمِ پیری چه کنم؟
دلی که در دو جهان جز تو هیچ یارش نیست
گرش تو یار نباشی جهان به کارش نیست
ماییم و نوای بـــی نوایی
بسم اله اگر حریف مایی
در آستانه مهر قلم ها گوش تیز می کنند تا در دفتر انتظار اینگونه دیکته کنند ، ابری نیست ، ماه پشت ابر نیست ، او آمد ، او در باران آمد ...
یارب به وقت گل گنه بنده عفو کن
وین ماجرا به سرو ولب جویبار بخش..
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند.........................کاندر ان ظلمت شب اب حیاتم دادند
دعای صبح و آه شب کلید گنج مقصود است
بدین راه و روش می رو که با دلــــدار پیوندی
در آستانه مهر قلم ها گوش تیز می کنند تا در دفتر انتظار اینگونه دیکته کنند ، ابری نیست ، ماه پشت ابر نیست ، او آمد ، او در باران آمد ...
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)