دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 1 , از مجموع 1

موضوع: آيا ساسانيان آگاهانه هخامنشيان را به فراموشي سپردند؟

  1. #1
    کاربر اخراج شده
    رشته تحصیلی
    مدیریت دفاعی
    نوشته ها
    4,430
    ارسال تشکر
    5,018
    دریافت تشکر: 13,826
    قدرت امتیاز دهی
    0
    Array
    Capitan Totti's: جدید40

    پیش فرض آيا ساسانيان آگاهانه هخامنشيان را به فراموشي سپردند؟

    آيا ساسانيان آگاهانه هخامنشيان را به فراموشي سپردند؟

    با مطالعه آثار مكتوب بر جاي مانده از پادشاهان هخامنشي تا ساساني، اين سوال در ذهن باستان شناسان و استادان تاريخ باستان مطرح شد كه آيا ممكن است كه چنين شاهنشاهي عظيمي (هخامنشي) كه تا قرن ها پس از خود بر حكومت هاي سرزمين هاي همسايه تاثير عميق بر جاي گذاشت، از ياد هموطنان پارسي خود رفته باشد؟
    آنان اين سوال را مطرح كردند كه چگونه ممكن است كه ايرانيان ساساني، سنگ نوشته هايي را براي ما در تخت جمشيد (كاخ بزرگ هخامنشي) و يا مجموعه اي از نقش برجسته هاي پايين گورهاي هخامنشي مانند نقش رستم و ... بر جاي گذاشته باشند، اما از اين دوره مهم تاريخي، بي اطلاع باشند؟
    در حالي كه دكتر تورج دريايي، معتقد است كه ساسانيان آگاهانه و به دلايل، احتمالا سياسي يا ديني، از هخامنشيان درآثار خود ياد نكرده اند، يارشاطر، كتنهوفن و رولف نخستين كساني بودند كه اين نكته را طرح مي كنند كه ساسانيان به دليل عدم حافظه تاريخي، هخامنشيان را به ياد نمي آوردند، نه به دلايل سياسي يا ديني.
    اين سه تن در مقاله هايشان اين بحث را طرح كردند كه نبايد الزاما فرض كرد كه ساسانيان، بايد هخامنشيان را به ياد داشته باشند. اين سه تن يادآور شدند كه تنها منابع كلاسيك غربي و غير ايراني هستند كه نوشته اند ساسانيان از وجود هخامنشيان آگاهي داشته اند و حتي در سياست هاي خود، روش آنان را اتخاذ مي كردند. اما آنها را آگاهانه از حافظه مكتوب حذف كرده اند و سياست سكوت و ناديده انگاشتن را در ارتباط با هخامنشيان پيشه كردند. يارشاطر در مقاله خود كه در سال 1371 در روم به چاپ رسيد، تاكيد مي كند كه اگر منابع ساساني درباره هخامنشيان سكوت كرده اند به اين دليل بوده است كه سلسله قبل از ساسانيان، هخامنشيان نبودند و اشكانيان بوده اند. اگر ساسانيان بايد از گذشتگان در متون ساساني ياد آوري اي مي كردند، اين گذشتگان هخامنشيان نبوده اند، بلكه اشكانيان بوده اند كه ساسانيان آنان را بر كنار كرده و سلسله ساسانيان را بنا نهادند.
    اما دكتر «تورج دريايي» در سخنراني خود دلايلي را ذكر مي كند تا نشان دهد، ساسانيان حافظه تاريخي داشته اند و هخامنشيان را به ياد مي آوردند اما سياست آنان درباره امپراتوري عظيم هخامنشي، مبتني بر سكوت و ناديده انگاشتن بود. او براي اثبات نظريه خود چند دليل را طرح مي كند. اول: سنت تاريخ نويسي ساساني. ساسانيان در سنت تاريخ نويسي خود، بخش هايي از تاريخ گذشته خود را مسكوت گذاشته اند، از جمله هخامنشيان. آنان به ندرت از پادشاهان هخامنشي ياد كرده اند. در تاريخ نويسي ساساني، در روايت زرتشتي، كيومرث آغازگر تاريخ انسان است و پس از او پيشداديان و كيانيان روي كار مي آيند. در زمان آخرين پادشاه كياني، يعني ويشتاسپ، زرتشت ظاهر مي شود و انديشه هاي ديني خود را اشاعه مي دهد. در اينجا تاريخ ساساني از «داراي دارايان» نام مي برد كه ظاهرا داريوش سوم، پادشاه هخامنشي است. يعني اين اولين اشاره به نام يكي از پادشاهان هخامنشي در تاريخ نويسي ساساني است.
    در نوشته هاي ديگر فارسي ميانه نام اردشير ديگري غير از اردشير بابكان آورده شده است. اين اردشير ظاهرا اردشير دوم پادشاه هخامنشي است. اردشير دوم كسي است كه پرستش آناهيتا را در شاهنشاهي ايران، رواج داد. اين پرستش تا زمان ساسانيان نيز ادامه داشت.
    پس تاكنون ساسانيان از دو يا سه پادشاه هخامنشي در آثار خود ياد كرده اند كه تا حدودي به اين معني است كه ساسانيان، هخامنشيان را به ياد داشته اند.
    دوم: سنت شفاهي. در زمان هخامنشيان و پس از آن اشكانيان، سنت شفاهي و سينه به سينه رواج بسيار داشته است. شفاهي بودن بخشي از تاريخ ايران، اين تاريخ را آسيب پذير كرده است. در منابع آمده است كه خنياگران اشكاني، قصه پادشاهان اشكاني و هخامنشي را به صورت شعر در كوچه و برزن ها مي خواندند. اين سنت تا زمان ساسانيان رواج داشته است. به اين ترتيب يعني بخشي از تاريخ هخامنشيان، به صورت نقل قول شفاهي در اذهان مردم تا روزگار ساسانيان باقي مانده بود.
    سوم: منابع غير ديني ساساني و غير ساساني. در منابعي چون منابع يهودي يا متوني چون متن پهلوي «شهرستان هاي ايرانشهر» از چندين شاه و شاهزاده ايراني ياد شده است كه با شاهزادگان يهودي ازدواج كرده اند. يعني در اين منابع آمده است كه ايرانيان با يهوديان زمان خود، ارتباط خوبي داشته اند. مثلا مادر بهرام گور، دختر «رسكالوت» پادشاه يهود، شي شين دخت بوده است. اين امر به طور غير مستقيم نشان مي دهد كه ساسانيان از هخامنشيان آگاهي داشته اند، زيرا يهوديان در منابع مكتوب خود بسيار از هخامنشيان ياد كرده اند.
    چهارم: تبديل تاريخ نگاري واقعي به تاريخ نويسي مذهبي: به دليل قدرت پيشوايان مذهبي زرتشتي، اسلاف ساسانيان كه زرتشتي مذهب بودند به كيانيان كه در زمان آخرين پادشاهي آنان زرتشت ظهور مي كند، باز مي گردد نه به هخامنشيان كه زرتشتي نبودند. در حقيقت كتاب آسماني اوستا، هيچ خاطره اي از هخامنشيان ندارد. نمونه هاي اين تاثير مستقيم مذهب در حقايق تاريخي ساساني در جاهاي ديگر نيز ديده مي شود. به اين ترتيب، خاطرات ساسانيان از گذشته، زرتشتي زده مي شود و رسما ياد و خاطره هخامنشيان، انكار مي شود.

  2. 4 کاربر از پست مفید Capitan Totti سپاس کرده اند .


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 24th December 2013, 10:54 AM
  2. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 14th December 2013, 10:26 AM
  3. آموزشی: درمان جراحی آزواسپرمی انسدادی (فقدان اسپرم در منی)
    توسط ساناز فرهیدوش در انجمن بیماری های مردان
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 24th July 2013, 11:19 PM
  4. سپاهان هنوز سپاهان نيست
    توسط داداشی در انجمن اخبار دنیای فوتبال
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 3rd August 2012, 12:04 AM
  5. مقاله: جمع آوری سپاه، دیوان عرض و سان سپاه ( قسمت اول )
    توسط AreZoO در انجمن ادبیات حماسی و اساطیری
    پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: 10th September 2010, 05:38 PM

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •