دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 2644

موضوع: آیات قرآن کریم بصورت صفحه به صفحه..(تفسیر و توضیح)

Threaded View

پست قبلی پست قبلی   پست بعدی پست بعدی
  1. #11
    یار همراه
    رشته تحصیلی
    مهندسی برق
    نوشته ها
    2,331
    ارسال تشکر
    3,479
    دریافت تشکر: 13,703
    قدرت امتیاز دهی
    17043
    Array
    soham 313's: خواهش

    پیش فرض پاسخ : صفحه ی 363 از قرآن کریم شامل سوره های عصر و همزه و فیل و قریش


    سوره فيل [105]


    اين سوره در «مكّه» نازل شده و داراى 5 آيه است‏.

    محتوا و فضيلت سوره:
    اين سوره چنانكه از نامش پيداست اشاره به داستان تاريخى معروفى مى‏كند كه در سال تولد پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله واقع شده، و خداوند خانه «كعبه» را از شرّ لشكر عظيم كفارى كه از سرزمين يمن سوار بر فيل آمده بودند حفظ كرد.

    يادآورى اين داستان هشدارى است به كفار مغرور و لجوج كه بدانند در برابر قدرت خدا كمترين قدرتى ندارند، خداوندى كه لشكر عظيم فيل را با آن پرندگان كوچك، و آن سنگريزه‏هاى نيم‏بند (بحجارة من سجيل) در هم كوبيد قدرت دارد كه اين مستكبران لجوج را نيز مجازات كند.

    در فضيلت تلاوت اين سوره در حديثى از امام صادق عليه السّلام آمده است: «هر كس سوره فيل را در نماز واجب بخواند در قيامت هر كوه و زمين هموار و كلوخى براى او شهادت مى‏دهد كه او از نمازگزاران است، و منادى صدا مى‏زند در باره بنده من راست گفتيد، شهادت شما را به سود يا زيان او مى‏پذيرم بنده‏ام را بدون حساب داخل بهشت كنيد او كسى است كه من وى را دوست دارم و عملش را نيز دوست دارم».

    بديهى است اين همه فضيلت و ثواب و پاداش عظيم از آن كسى است كه با خواندن اين آيات از مركب غرور پياده شود و در طريق رضاى حق گام بردارد.

    داستان اصحاب فيل‏

    - مفسران و مورخان اين داستان را به صورتهاى مختلفى نقل كرده‏اند، و ما آن را طبق روايات معروف كه از «سيره ابن هشام» و «بلوغ الارب» و «بحار الانوار» و «مجمع البيان» خلاصه كرده‏ايم مى‏آوريم:
    «ذو نواس پادشاه يمن، مسيحيان نجران را كه در نزديكى آن سرزمين مى‏زيستند تحت شكنجه شديد قرار داد، تا از آئين مسيحيت بازگردند- قرآن اين ماجرا را به عنوان اصحاب الاخدود در سوره «بروج» آورده، و ما آن را در تفسير همان سوره مشروحا بيان كرديم.

    بعد از اين جنايت بزرگ مردى به نام «دوس» از ميان آنها جان سالم به در برد، و خود را به «قيصر روم» كه بر آيين مسيح بود رسانيد، و ماجرا را براى او شرح داد.
    «قيصر» نامه‏اى به «نجاشى» سلطان «حبشه» نوشت تا انتقام نصاراى نجران را از «ذو نواس» بگيرد، و نامه را با همان شخص براى «نجاشى» فرستاد.

    «نجاشى» سپاهى عظيم بالغ بر هفتاد هزار نفر به فرماندهى شخصى به نام «ارياط» روانه يمن كرد «ابرهه» نيز يكى از فرماندهان اين سپاه بود.
    «ذو نواس» شكست خورد، و «ارياط» حكمران يمن شد، بعد از مدتى، ابرهه بر ضد او قيام كرد و او را از بين برد و بر جاى او نشست.

    خبر اين ماجرا به نجاشى رسيد، او تصميم گرفت «ابرهه» را سركوب كند، ابرهه براى نجات خود موهاى سر را تراشيد، و با مقدارى از خاك يمن به نشانه تسليم كامل نزد نجاشى فرستاد و اعلام وفادارى كرد.
    نجاشى چون چنين ديد او را بخشيد و در پست خود ابقا نمود.

    در اين هنگام «ابرهه» براى اثبات خوش خدمتى كليساى بسيار زيبا و مهمى بنا كرد كه مانند آن در آن زمان در كره زمين وجود نداشت، و به دنبال آن تصميم گرفت مردم جزيره عربستان را به جاى «كعبه» به سوى آن فرا خواند، و تصميم گرفت آنجا را كانون حج عرب سازد.

    براى همين منظور مبلغان بسيارى به اطراف، و در ميان قبائل عرب و سرزمين حجاز فرستاد.
    طبق بعضى از روايات گروهى آمدند و مخفيانه «كليسا» را آتش زدند، و طبق نقل ديگرى بعضى آن را مخفيانه آلوده و ملوث ساختند.

    «ابرهه» سخت خشمگين شد، و تصميم گرفت خانه «كعبه» را بكلى ويران سازد، تا هم انتقام گرفته باشد، و هم عرب را متوجه معبد جديد كند، با لشكر عظيمى كه بعضى از سوارانش از «فيل» استفاده مى‏كردند عازم مكّه شد.

    هنگامى كه نزديك مكّه رسيد كسانى را فرستاد تا شتران و اموال اهل مكه را به غارت آورند، و در اين ميان دويست شتر از «عبد المطلب» غارت شد.
    «ابرهه» كسى را به داخل مكّه فرستاد.

    فرستاده «ابرهه» وارد مكّه شد و از رئيس و شريف «مكه» جستجو كرد، همه «عبد المطلب» را به او نشان دادند، ماجرا را نزد «عبد المطلب» بازگو كرد فرستاده ابرهه به عبد المطلب گفت: بايد با من نزد او بيايى، هنگامى كه عبد المطلب وارد بر ابرهه شد، او سخت تحت تأثير قرار گرفت تا آنجا كه براى احترام او از جا برخاست و روى زمين نشست، سپس به مترجمش گفت: از او بپرس حاجت تو چيست؟
    عبد المطلب گفت: حاجتم اين است كه دويست شتر را از من به غارت برده‏اند دستور دهيد اموالم را بازگردانند.

    ابرهه به مترجمش گفت: به او بگو: هنگامى كه تو را ديدم عظمتى از تو در دلم جاى گرفت، اما اين سخن را كه گفتى در نظرم كوچك شدى تو در باره دويست شترت سخن مى‏گوئى، اما در باره «كعبه» كه دين تو و اجداد توست و من براى ويرانيش آمده‏ام مطلقا سخنى نمى‏گوئى؟! عبد المطلب گفت: «من صاحب شترانم، و اين خانه صاحبى دارد كه از آن دفاع مى‏كند»- اين سخن، ابرهه را تكان داد و در فكر فرو رفت.

    «عبد المطلب» به مكّه آمد، و به مردم اطلاع داد كه به كوههاى اطراف پناهنده شوند، و خودش با جمعى كنار خانه كعبه آمد تا دعا كند و يارى طلبد.

    دست در حلقه خانه كعبه كرد و اشعار معروفش را خواند، از جمله:
    «خداوندا! هر كس از خانه خود دفاع مى‏كند تو خانه‏ات را حفظ كن!» «هرگز مباد روزى كه صليب آنها و قدرتشان بر نيروهاى تو غلبه كنند!» سپس عبد المطلب به يكى از دره‏هاى اطراف مكه آمد و در آنجا با جمعى از قريش پناه گرفت، و به يكى از فرزندانش دستور داد بالاى كوه ابو قبيس برود ببيند چه خبر مى‏شود.

    فرزندش بسرعت نزد پدر آمده و گفت: پدر! ابرى سياه از ناحيه دريا (درياى احمر) به چشم مى‏خورد كه به سوى سرزمين ما مى‏آيد، عبد المطلب خرسند شد صدا زد: «اى جمعيت قريش! به منزلهاى خود بازگرديد كه نصرت الهى به سراغ شما آمد» اين از يكسو.

    از سوى ديگر ابرهه سوار بر فيل معروفش كه «محمود» نام داشت با لشگر انبوهش براى درهم كوبيدن كعبه از كوههاى اطراف سرازير مكّه شد، ولى هر چه بر فيل خود فشار مى‏آورد پيش نمى‏رفت، اما هنگامى كه سر او را به سوى يمن باز مى‏گرداندند بسرعت حركت مى‏كرد، ابرهه از اين ماجرا سخت متعجب شد و در حيرت فرو رفت.

    در اين هنگام پرندگانى از سوى دريا فرا رسيدند، همانند پرستوها و هر يك از آنها سه عدد سنگريزه با خود همراه داشت، يكى به منقار و دو تا در پنجه‏ها، تقريبا به اندازه نخود، اين سنگريزه‏ها را بر سر لشكريان ابرهه فرو ريختند، و به هر كدام از آنها اصابت مى‏كرد هلاك مى‏شد، و بعضى گفته‏اند:
    سنگريزه‏ها به هر جاى بدن آنها مى‏افتاد سوراخ مى‏كرد و از طرف مقابل خارج مى‏شد.
    خود «ابرهه» نيز مورد اصابت سنگ واقع شد و مجروح گشت، و او را به صنعاء (پايتخت) يمن بازگرداندند و در آنجا چشم از دنيا پوشيد.

    بعضى گفته ‏اند: اولين بار كه بيمارى حصبه و آبله در سرزمين عرب ديده شد آن سال بود.
    و در همين سال مطابق مشهور پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله تولد يافت، و جهان به نور وجودش روشن شد، و لذا جمعى معتقدند كه ميان اين دو رابطه‏اى وجود داشته.
    به هر حال اهميت اين حادثه بزرگ بقدرى بود كه آن سال را «عام الفيل» (سال فيل) ناميدند و مبدأ تاريخ عرب شناخته شد.




    منبع : http://www.qurangloss.ir/thread596.html
    ویرایش توسط soham 313 : 10th February 2014 در ساعت 09:42 PM
    دانلود کلیپ تامل برانگیز
    لطفا این کلیپ را تماشا کنید و به توصیه هایش عمل نمایید

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 10th October 2012, 06:48 PM
  2. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 4th October 2012, 02:40 PM
  3. آموزشی: خلق افکت صورت تکه تکه شده در فتوشاپ
    توسط آبجی در انجمن آموزش و ابزارهای فتوشاپ
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 1st July 2010, 07:35 PM
  4. برنامه رسم نمودار توابع چند جمله ای (بصورت گرافیکی)
    توسط آبجی در انجمن برنامه نویسی تحت سیستم عامل
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 14th February 2010, 11:06 PM
  5. نصوح که بود و ماجرای توبه نصوح چیست؟
    توسط kamanabroo در انجمن معصومین علیهم السلام
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 30th December 2008, 12:53 AM

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •