سلام و درود
ارتباط این دو بیت رو متوجه نمیشم
این کوزه چو من عاشق زاری بوده است / در بند سر زلف نګاری بوده است
هر سبزه که بر کنار جویی رُسته است / ګویی ز لب فرشته خویی رسته است
با اجازه صاحب عزیز تاپیک و دوستانی بزرگواری که همراهی میکنن
به نظر من این دو بیت به مفهومی در فلسفه به اسم مسخ شدن، اشاره داره
تو بیت دوم از رباعی خیام عنوان شده که انسان روزی در این دنیا زندگی میکرده و بعد از مرگش به تمثیل یک سبزه برگشته و در بیت اول به ظاهر یک کوزه
یعنی انسان بعد از مرگش زنده از خاک بلند میشه و برمیگرده
برای واضح تر شدن عرضم؛ مولانا میفرماید: کدام دانه فرو رفت در زمین که نَرُست / چرا به دانه ی انسان این گمان باشد
همین طور اخوان ثالث :خاک ره بسا سبویی گردد و بسا گل رویی/ یا که سبزه بر لب جویی، خاک اگر چنین به سرم کن
علاقه مندی ها (Bookmarks)