من...
یه چیزیو میخوام اعتراف کنم
همون دبیری که الان ذات الریه گرفتن...
یه بار رفتیم یکی از سوالای آزمونو ازشون بپرسیم
از ااونجایی مه این معلم از اونایی بود که خیلی با پاسخنامه میونش خوب بود میگفت پاسخنامه رو بدید من براتون توضیح میدم(خسته نباشن.)
البته ما توضیح نمیخواستیم اون سواله غلط بود تو آزمون گفتن برید از دبیر ریاضیتون بپرسی(2 نفر بودیم.)
خلاصه ما پاسخنامه رو ندادیم
این معلم هم یه جمع بود میخواست انجام بده این جمع رو.روش نمیشد جلوی ما زیر همی بنویسه هی داشت زیر لب ذهنی جمع میکرد هی چرت و پرت میگفت:2و 7که میشه 4...
خلاصه من هم که وقتم کلی تلف شده بود با صدای آرام به دوستم گفتم نترسین به کسی نمیگیم....زیر هم جمع کنین.
نمیدونم این شاه گوش بود؟؟چچی بود به هر حال شنید
آقا این سرخ شد صورتی بنفش زرد سبز
یهو دیدیم صدای قهقهه پر کرده سالن رو.
معلمه دیگه داشت میترکید از شدت خنده
من و دوستمم با عرض اینکه زنگ بعد ازتون میگیریم فلنگو بستیم
خلاصه آخر سال شد و منم شاگرد اول بودم ایشون به عنوان خاطره برای من نوشت
مهم نیست چه مدرکی دارید
مهم این است چه درکی دارید
علاقه مندی ها (Bookmarks)