اهواز یعنی .........
اهواز یعنی مردی که بعد بازی ایران و هلند در جام جهانی 1978 آرژانتینمجله معروف فرانسوی "موندیال" نوشت «ایران فقط یک دروازهبان (مرحوم ناصرحجازی) و یک تشویقکننده با خود آورده است» و آن تشویقکننده کسی نبود جز ؛
رضا چاچا.
رضا صفاریان شخصی که همه اورا به نام رضا چاچا مشناسند شخصی که آنچنان پیشرفت که با تیم ملی به جام جهانی رسید.
در جایی خواندم حدودا 30 ساله بود که بدن چربی گرفت، عمل کرد ولی فایدهای نداشت، دوباره چاقتر شد... و شد رضا چاچای امروز.
انگار دیگر حرکاتش برای بعضیها وجدآور نیست. «بعضی از مردم میگویند دیگر مثل گذشتهها قِل نمیخورد چاچا!» از آن همه شور و غوغا، فقط حسرت و افسوس برایش مانده «زمانی همه از من حساب میبردند ولی حالا!»
حالا دیگر در خیالش به استادیومهای پر از تماشاگر سفر میکند، از خود بیخود میشود، دست میزند، دست میزند... و شعرهای ناموزون و درهم ریخته میخواند.
اکنون رضا چاچا در سن 66 سالگی بی کس و تنها است و گوشه چشمی به کمکهای برخی بازیکنان با معرفت فوتبال خوزستان دارد. او در بیشتر مسابقات تیمهای خوزستانی در لیگ برتر و حتی لیگ دسته اول در ورزشگاه حاضر می شود و معمولا قبل از هر بازی وسط زمین فوتبال دست به انجام حرکات موزون می زند و هواداران را به وجد می آورد.
چاچا چهره ای که برای خیلیها که هر روز در خیابانهای اهواز رفت و آمد میکنند، آشناست ولی هویت واقعی او بر آنها پوشیده است. نمیدانند که او که بود و چه گذشتهای داشته. برای آنها که او را همیشه با ظاهری نامناسب و در حالتی مستاصل دیدهاند، باور اینکه او با اسطورهای چون ناصر حجازی همدوره و همسفر بودهای، سخت است.
بزرگ مردی که سالی یک بار مهمان 90 میشود و بعد فراموش
اهواز یعنی رضا چاچااااا
خوزستان یعنی رضا چاچا
فوتبال یعنی رضا چاچا
(امروز که از کتابخونه به خونه بر میگشتم یه صدایی آروم گفت ساعت چنده عمو وقتی ساعتو نگاه کردم برگشتم جواب بدم دیدم رضا چاچاست تصمیم گرفتم اینجا یادش کنم )
علاقه مندی ها (Bookmarks)