دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 2 , از مجموع 2

موضوع: شهید امیر سرتیپ اسماعیل زارعیان

Threaded View

پست قبلی پست قبلی   پست بعدی پست بعدی
  1. #2
    همکار تالار دفاع مقدس
    رشته تحصیلی
    علوم سیاسی
    نوشته ها
    185
    ارسال تشکر
    1,547
    دریافت تشکر: 695
    قدرت امتیاز دهی
    1729
    Array

    پیش فرض خاطرات

    خاطرات

    دژ مرکزی که در آخرین ساعات 1/7/1359 به علت بمب باران و گلوله باران تخلیه شده بود به همت تعداد 43 نفر از دلیر مردان ارتشی دژ که هم قسم شده بودند باز پس گرفته شد و نیرو های دژ توانستند با یک یورش مردانه حتی دژ شلمچه عراق را که در مقابل دژ ایران بود را هم به تصرف در بیاورند و پرچم ایران را بر فراز آن به اهتزاز در آورند .این عمل نتیجه اهتمام ستوان جوانی بود که فقط یک قبضه 106 در اختیار داشت و با همان سلاح جانانه می جنگید.

    ستوان اسماعیل زارعیان در مقابل نیرو های عراقی نشان داد که این بیشه هیچگاه خالی از شیر نیست مبارزات این ارتشی قهرمان آنچنان بلای جان سرداران عرب شده بود که عراقی ها او را در رادیو و تلوزیون مورد خطاب قرار داده و می گویند ستوان زارعیان تو می خواهی با یک 106 در مقابل سپاهیت ما بایستی؟ و چون این جوان ارتش ایران مقاومت و حملات پارتیزانی خود را ادامه میدهد عراق برای سر او جایزه تعیین می کند و از ستون پنجم خود می خواهد هر طور شده او را به قتل برسانند. ستوان زارعیان در رزم به نیاکانش اقتدا کرد و شجاعت و دلیری او در رزم به گفته هم رزمانش قوت قلبی بود برای آنها ....
    ستوان امیری وحماسه 19 یل پادگان دژ...
    حضور رزمندگان در پادگان دژ توام با حماسه بود. آنچه مسلم است روز های آخر دفاع از پادگان به عهده تنها پرسنل پادگان دژ نبوده است، چرا که در این دفاع ارزشمند به اسامی بر می خوریم که جمعی پادگان دژ نبوده اند، ولی در دفاع از پادگان نامشان ثبت شده است. ستوان امیری که جزو آمار پادگان نبوده است به همرزمان مدافع خرمشهر جناب آقای ایام برام زاده می گوید ایران که جانم فدایش باد کشور فراخ و بزرگی است ولی جایی برای عقب نشینی من ندارد... این دلاور این را می گوید و در پادگان می ماند به همراه 18 نفر دیگر از جمله ستوان اسماعیل زارعیان که همگی هم قسم شده بودند تا آخرین گلوله از پادگان دفاع کنند. 19 نفری که گویی مست بودند از عشق وطن و برایشان قابل فهم نبود پا پس کشیدن در مقابل دشمن زیرا به هنگامه پوشیدن لباس سربازی ملت ایران قسم خورده اند تا آخرین قطره خون تا آخرین فشنگ مبارزه کنند تا ایرانی آسوده باشد... به همین دلیل لباسان خود را درآورده و درون لباس ها وصیت نامه های خود را می نویسند و تا آخرین نفر ایستادند تا خاک پادگان دژ مقدس شود ستوان امیری جوانی رعنا و رشید بود که همواره شعرش این بود ما می مانیم و نمیرویم ... از آن جمع فقط ستوان اسماعیل زارعیان جان سالم به در برد و او هم به دلیل آنکه ورزیده بود و بچه خرمشهر توانست در آخرین لحظات در حالی که دیگر فشنگی برای شلیک نداشت و نظاره گر پرپر شدن همرزمانش بود خود را از طریق رودخانه به طرف شرق رسانده و در یک نقطه شنا کنان خودش را به آن سوی رودخانه - کوت شیخ -برساند.
    یکی از همرزمان او می گوید وقتی او را با لباس خیس دیدیم به او گفتیم اسمش در گروه شهدا و مفقودین رد شده است، او لبخندی زد و گفت من تا خرمشهر را از عراقی ها پس نگیرم شهید نخواهم شد و اظهار داشت که قبل از آمدن به این سمت بر روی دیوار یکی از خانه نوشته است خرمشهر ما بر میگردیم. روزی که عملیات بیت المقدس انجام شد، او با خط خودش بر روی یکی از دیوار ها نوشت خرمشهر ما آمدیم...
    نحوه شهادت این افسر قهرمان در عملیات رمضان خود گویای شجاعتی است که در خون تک تک ایرانیان است مخصوصا به هنگامه دفاع از نام ایران...
    یکی از همرزمانش میگوید گلوله 130 م.م به نزدیکی ما خورد و یک دست او قطع شد او دست خود را برداشت و در جیب گذاشت و با آن دست فرمان پیشروی صادر کرد دقایقی بعد گلوله دیگری منفجر شد و این بار دست دیگر او همراه با جراحات متعدد در بدنش قطع شد و به شهادت رسید ....
    شاهدان عینی او را اعجوبه نظامی می دانند. در فتح المبین مجروح شد و درون پایش دو تا میله گذاشتند با این حال جنگ را رها نکرد و دوباره آمد . او را می خواستند رییس رکن 4 بکنند اما نپذیرفت و گفت من نیروی پیاده هستم و حاضر نیستم پشت میز بنشینم ...او بعد از جراحات متعدد آنقدر ضعیف شده بود که به هنگام راه فتن گاهی به زمین میخورد ...در عملیات رمضان به فیض شهادت نائل آمد .کسی که پیکر او را جمع و به پشت جبهه تخلیه نمود ستوان امینی بود که یک ساعت بعد خودش شهید شد آخرین جملاتی که ستوان زارعیان به زبان جاری ساخت این بود : ما باید در مقابل این دشمنان بی ناموس مقابله کنیم که نتوانند به ناموس ما تجاوز کنند ما باید در جبهه حضور داشته باشیم ... پیکر ستوان امینی هم توسط درجه داری تخلیه شد و دقایقی بعد مورد اصابت ترکش قرار گرفت آن درجه دار و سرش از تنش جدا شد و او بیش از 20 متر را بدون سر دوید و سپس بر زمین افتاد
    آری اینگونه است رسم ارتشیان ارتش ایران. خود زانو زدند تا ایران زانو نزند ...




    حواسمان هست یانه اگر شهیدنشویم میمیریم راه سومی وجود ندارد............

  2. 2 کاربر از پست مفید خادم شهدا سپاس کرده اند .


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. سامسونگ عینک می سازد/ رقیب عینک گوگل در راه است
    توسط vahid5835 در انجمن وب و اینترنت
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 9th October 2013, 06:19 PM
  2. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 30th September 2011, 10:54 AM
  3. تیپ aیی یا تیپ b?
    توسط MR_Jentelman در انجمن آزمون های روان شناختی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 16th September 2010, 04:58 PM
  4. چگونه خوشتیپ ها را از خوشتیپ نماها تشخیص دهیم؟
    توسط s@ba در انجمن سرگرمي(طنز، بازي فكري، ...)
    پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: 11th April 2010, 11:15 AM
  5. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 1st January 2010, 06:27 PM

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •