دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 7 , از مجموع 7

موضوع: داستان های جالب از شهید زین الدین

  1. #1
    همکار تالار دفاع مقدس
    رشته تحصیلی
    سوم تجربی
    نوشته ها
    450
    ارسال تشکر
    1,865
    دریافت تشکر: 1,551
    قدرت امتیاز دهی
    3114
    Array
    سیدپویا's: جدید157

    پیش فرض داستان های جالب از شهید زین الدین

    ساعت ده ، یازده شب بود که اومد خونه

    حتی لای موهاش هم پر از شن بود
    سفره رو انداختم تا شام بخوریم

    گفتم: تا شما شروع کنی ، من میرم لیلا رو بخوابونم

    گفت: نه! صبر می کنم تا بیای با هم شام بخوریم ...


    ... وقتی برگشتم دیدم پوتین به پا خوابش برده
    داشتم پوتین هاش رو در می آوردم که بیدار شد
    گفت: داری چیکار می کنی؟ می خوای شرمنده ام کنی؟
    گفتم: نه! آخه خسته ای
    سر سفره نشست و گفت: تازه می خوایم با هم شام بخوریم ...
    خاطره ای از زندگی سردار شهید مهدی زین الدین
    راوی: همسر شهید
    عالم همه در طواف عشق است و دایره دار این طواف حسین (ع) است
    شهید اوینی

  2. کاربرانی که از پست مفید سیدپویا سپاس کرده اند.


  3. #2
    همکار تالار دفاع مقدس
    رشته تحصیلی
    سوم تجربی
    نوشته ها
    450
    ارسال تشکر
    1,865
    دریافت تشکر: 1,551
    قدرت امتیاز دهی
    3114
    Array
    سیدپویا's: جدید157

    پیش فرض پاسخ : داستان های جالب از شهید زین الدین

    چند روزی بود مریض شده بودم تب داشتم ...

    حاج آقا خانه نبود, از بچه ها هم كه خبری نداشتم ...


    یك دفعه دیدم در باز شد و مهدی، با لباس خاكی و عرق كرده، آمد تو ...

    تا دید رخت خواب پهن است و خوابیده ام، یك راست رفت توی آشپزخانه ...

    صدای ظرف و ظروف و باز شدن در یخچال می آمد ...

    برایم آش بار گذاشت.

    ظرف های مانده را شست، سینی غذا را آورد، گذاشت كنارم.

    گفتم : « مادر! چرا بی خبر ؟ »

    گفت: « به دلم افتاد كه باید بیام »



    :. مادر شهید

    عالم همه در طواف عشق است و دایره دار این طواف حسین (ع) است
    شهید اوینی

  4. کاربرانی که از پست مفید سیدپویا سپاس کرده اند.


  5. #3
    همکار تالار دفاع مقدس
    رشته تحصیلی
    سوم تجربی
    نوشته ها
    450
    ارسال تشکر
    1,865
    دریافت تشکر: 1,551
    قدرت امتیاز دهی
    3114
    Array
    سیدپویا's: جدید157

    پیش فرض پاسخ : داستان های جالب از شهید زین الدین

    موقع انتخابات، مسئول صندوق بودم. دست که بلند کرد، آقا مهدی را توی صف دیدم تازه فرمانده لشکرشده بود. به

    احترامش بلند شدم. گفتم بیاید جلوی صف. نیامد. ایستاد تا نوبتش شد. موقع رفتن، تا دمِ در دنبالش رفتم پرسیدم

    : « وسیله دارین ؟ » گفت: « آره ». هرچه نگاه کردم، ماشینی آن دور و بر ندیدم رفت طرف یک موتور گازی.

    موقع سوار شدن با لبخند گفت: « مال خودم نیست. از برادرم قرض گرفتم.»
    عالم همه در طواف عشق است و دایره دار این طواف حسین (ع) است
    شهید اوینی

  6. کاربرانی که از پست مفید سیدپویا سپاس کرده اند.


  7. #4
    همکار تالار دفاع مقدس
    رشته تحصیلی
    سوم تجربی
    نوشته ها
    450
    ارسال تشکر
    1,865
    دریافت تشکر: 1,551
    قدرت امتیاز دهی
    3114
    Array
    سیدپویا's: جدید157

    پیش فرض پاسخ : داستان های جالب از شهید زین الدین

    در صحن خانه خدا، مهــدی با لباس احرام رفته روی کعبه ایستاده بود و انگار همه ی طواف کننده ها را فرمان دهی می کرد .
    ازش می پرسند " آقا مهــدی چی شد که شما این جا هم فرمــانده شدید؟ "


    از بچگی یادش داده بودم، نمازهایش را اول وقت بخواند، ولی خودم هم باورم نمی شد این طور با روحش آمیخته شود. فرمانده لشکر که شده بود، همین عادتش به بقیه رزمنده ها منتقل شد. به فرماندهشان که نگاه می کردند و می دیدند نزدیک اذان، هرکاری داشته باشد رها می کند و وضو می گیرد، آن ها هم الگو می گرفتند.

    بعد از شهادتش چهار نفر در چهار شهر مختلف، خواب دیده بودند که در صحن خانه خدا، مهدی با لباس احرام رفته روی کعبه ایستاده و انگار همه ی طواف کننده ها را فرمان دهی می کند. ازش می پرسند " آقا مهدی چی شد که شما این جا هم فرمانده شدید؟ "

    و مهدی می گوید:" این برای همون نماز های اول وقتیه که تو دنیا خوندم."

    مادر شهید
    عالم همه در طواف عشق است و دایره دار این طواف حسین (ع) است
    شهید اوینی

  8. 2 کاربر از پست مفید سیدپویا سپاس کرده اند .


  9. #5
    همکار تالار دفاع مقدس
    رشته تحصیلی
    سوم تجربی
    نوشته ها
    450
    ارسال تشکر
    1,865
    دریافت تشکر: 1,551
    قدرت امتیاز دهی
    3114
    Array
    سیدپویا's: جدید157

    پیش فرض پاسخ : داستان های جالب از شهید زین الدین

    یه بار که به سختی تونست خودش رو از چنگ بچه های بسیجی خلاص کنه،

    با چشمای اشک آلود نشست به تادیب نفسش و با تشر به خودش می گفت:

    " مهدی!

    خیال نکنی کسی شده ای که این ها این قدر بهت اهمیت می دن! تو هیچ نیستی. تو خاک پای بسیجیانی . . . "


    همینطور می گفت و اشک می ریخت . . .



    شهید آقا مهدی زین الدین
    عالم همه در طواف عشق است و دایره دار این طواف حسین (ع) است
    شهید اوینی

  10. 2 کاربر از پست مفید سیدپویا سپاس کرده اند .


  11. #6
    همکار تالار دفاع مقدس
    رشته تحصیلی
    سوم تجربی
    نوشته ها
    450
    ارسال تشکر
    1,865
    دریافت تشکر: 1,551
    قدرت امتیاز دهی
    3114
    Array
    سیدپویا's: جدید157

    پیش فرض پاسخ : داستان های جالب از شهید زین الدین

    عملیات محرم بود. توی نفربر بی سیم، نشسته بودیم آقا مهدی، دو سه شب بود نخوابیده بود. داشتیم حرف می زدیم. یک مرتبه دیدم جواب نمی دهد. همان طور نشسته،

    خوابش برده بود. چیزی نگفتم. پنج شش دقیقه بعد، از خواب پرید. کلافه شده بود. بد جوری. جعفری پرسید:«چی شده؟» جواب نداد. سرش را برگردانده بود طرف پنجره

    بیرون را نگاه می کرد. زیر لب گفت «اون بیرون بسیجی ها دارن می جنگن، زخمی می شدن، شهید می شن، گرفته م خوابیده م.» یک ساعتی، با کسی حرف نزد.

    عالم همه در طواف عشق است و دایره دار این طواف حسین (ع) است
    شهید اوینی

  12. 2 کاربر از پست مفید سیدپویا سپاس کرده اند .


  13. #7
    همکار تالار دفاع مقدس
    رشته تحصیلی
    سوم تجربی
    نوشته ها
    450
    ارسال تشکر
    1,865
    دریافت تشکر: 1,551
    قدرت امتیاز دهی
    3114
    Array
    سیدپویا's: جدید157

    پیش فرض پاسخ : داستان های جالب از شهید زین الدین

    توی خط مقدم. داشتم سنگر می کندم. چند ماهی بود مرخصی نرفته بودم. ریش و مویم حسابی بلند شده بود.یک دفعه دیدم

    دل آذر با فرمان ده لشکر می آیند طرفم، آمدند داخل سنگر. اولین باری بود که حاج مهدی را از نزدیک می دیدم. با خنده گفت:«چند

    وقته نرفته ای مرخصی؟ لابد با این قیافه، توی خونه رات نمی دن.» بعد قیچی دل آذر را گرفت و همان جا شروع کرد به کوتاه کردن

    موهام. وقتی تمام شد، در گوش دل آذر یک چیزی گفت و رفت.بعد دل آذر گفت:«وسایلتو جمع کن. باید بری مرخصی.»

    گفتم«آخه...» گفت «دستور فرمانده لشکره.»









    عالم همه در طواف عشق است و دایره دار این طواف حسین (ع) است
    شهید اوینی

  14. 2 کاربر از پست مفید سیدپویا سپاس کرده اند .


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. جستجو در محدوده: چگونه یک موتور جستجوی اختصاصی بسازیم
    توسط Bad Sector در انجمن بخش مقالات وب و اینترنت
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: 4th December 2013, 09:21 PM
  2. نکات مهم مرتبط با هزینه یابی استاندارد
    توسط h.jabbari در انجمن حسابداري صنعتی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 30th September 2012, 10:52 AM
  3. هزینه یابی استاندارد - طرح ناقص و طرح یگانه
    توسط h.jabbari در انجمن حسابداري صنعتی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 30th September 2012, 10:49 AM
  4. انگلستان 0 – 1 برزیل: نصف انگلیس به تمام برزیل باخت
    توسط Victor007 در انجمن اخبار دنیای فوتبال
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 15th November 2009, 05:51 PM
  5. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 26th March 2009, 12:46 PM

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •