دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
صفحه 3 از 3 نخستنخست 123
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 26 , از مجموع 26

موضوع: سروده های خفته - خسرو گلسرخی

  1. #21
    یار همیشگی
    رشته تحصیلی
    مکانیک - طراحی جامدات
    نوشته ها
    3,892
    ارسال تشکر
    3,247
    دریافت تشکر: 14,584
    قدرت امتیاز دهی
    29855
    Array

    پیش فرض پاسخ : سروده های خفته - خسرو گلسرخی

    تا آفتابي ديگر

    رهروان خسته را احساس خواهم داد
    ماه هاي ديگري در آسمان كهنه خواهم كاشت
    نورهاي تازه اي در چشم هاي مات خواهم ريخت
    لحظه ها را در دو دستم جاي خواهم داد
    سهره ها را از قفس پرواز خواهم داد
    چشم ها را باز خواهم كرد
    خواب ها را در حقيقت روح خواهم داد
    ديده ها را از پس ظلمت به سوي ماه خواهم خواند
    نغمه ها را در زبان چشم خواهم كاشت
    گوش ها را باز خواهم كرد
    آفتاب ديگري در آسمان لحظه خواهم كاشت
    لحظه ها را در دو دستم جاي خواهم داد
    سوي خورشيدي دگر پرواز خواهم كرد
    آشوبم آرامشم تویی
    به هر ترانه ای سر می کشم تویی
    بیا که بی تو من غم دو صد خزانم

  2. 3 کاربر از پست مفید م.محسن سپاس کرده اند .


  3. #22
    همکار تالار بیماریها
    نوشته ها
    1,534
    ارسال تشکر
    8,328
    دریافت تشکر: 9,716
    قدرت امتیاز دهی
    64605
    Array
    sr hesabi's: جدید38

    پیش فرض پاسخ : سروده های خفته - خسرو گلسرخی



    گیرم که در باورتان به خاک نشسته ام
    و ساقه های جوانم از ضربه های تبرهایتان زخم دار است
    با ریشه چه می کنید؟
    گیرم که بر سر این باغ بنشسته در کمین پرنده اید
    پرواز را علامت ممنوع می زنید
    با جوجه های نشسته در آشیان چه می کنید؟
    گیرم که می کشید
    گیرم که می برید
    گیرم که می زنید
    با رویش ناگزیر جوانه ها چه می کنید؟
    شاید ....

  4. 3 کاربر از پست مفید sr hesabi سپاس کرده اند .


  5. #23
    همکار تالار بیماریها
    نوشته ها
    1,534
    ارسال تشکر
    8,328
    دریافت تشکر: 9,716
    قدرت امتیاز دهی
    64605
    Array
    sr hesabi's: جدید38

    پیش فرض پاسخ : سروده های خفته - خسرو گلسرخی

    ملاقاتی


    آمد.
    دستش به دستبند بود
    از پشت میله ها
    عریانی دستان مرا ندید
    اما
    یک لحظه در تلاطم چشمان من نگریست
    چیزی نگفت
    رفت.اکنون اشباح از میانه ی هر راه می خزند
    خورشید
    در پشت پلک های من اعدام می شود ...
    شاید ....

  6. 3 کاربر از پست مفید sr hesabi سپاس کرده اند .


  7. #24
    همکار تالار بیماریها
    نوشته ها
    1,534
    ارسال تشکر
    8,328
    دریافت تشکر: 9,716
    قدرت امتیاز دهی
    64605
    Array
    sr hesabi's: جدید38

    پیش فرض پاسخ : سروده های خفته - خسرو گلسرخی

    سلامی دیگر

    ويرانگري،اساس نبرد است
    ويرانگري
    نويد آبادي
    هر آنچه ساختند
    ازخشت خشت
    ويران باد...

    اي لاله هاي ميهن من
    گلگونه هاي فسرده،
    گو بي شما
    تاريخ را هر آنچه بسازند
    ويران باد
    آبادي ضحاك ويران باد...
    شاید ....

  8. 3 کاربر از پست مفید sr hesabi سپاس کرده اند .


  9. #25
    همکار تالار بیماریها
    نوشته ها
    1,534
    ارسال تشکر
    8,328
    دریافت تشکر: 9,716
    قدرت امتیاز دهی
    64605
    Array
    sr hesabi's: جدید38

    پیش فرض پاسخ : سروده های خفته - خسرو گلسرخی

    بر سینه ات نشست
    زخم عمیق و کاری دشمن
    اما
    ای سرو ایستاده نیفتادی ...
    این رسم توست که ایستاده بمیری ...
    در تو ترانه های خنجر و خون،
    در تو پرندگان مهاجر
    در تو سرود فتح
    این گونه
    چشم های تو روشن
    هرگز نبوده است ...
    با خون تو
    میدان توپخانه
    در خشم خلق
    بیدار می شود ...
    مردم
    زان سوی توپخانه،
    بدین سوی سرزیر می کنند
    نان و گرسنگی
    به تساوی تقسیم می شود
    ای سرو ایستاده
    این مرگ توست که می سازد ...
    دشمن دیوار می کشد
    این عابران خوب و ستم بر
    نام ترا
    این عابران ژنده نمی دانند
    و این دریغ هست اما
    روزی که خلق بداند
    هر قطره قطره خون تو
    محراب می شود ...
    این خلق
    نام بزرگ ترا
    در هر سرود میهنی اش
    آواز می دهد
    نام تو، پرچم ایران،
    خزر
    به نام تو زنده است ...
    شاید ....

  10. 2 کاربر از پست مفید sr hesabi سپاس کرده اند .


  11. #26
    همکار تالار بیماریها
    نوشته ها
    1,534
    ارسال تشکر
    8,328
    دریافت تشکر: 9,716
    قدرت امتیاز دهی
    64605
    Array
    sr hesabi's: جدید38

    پیش فرض پاسخ : سروده های خفته - خسرو گلسرخی

    این استعمار
    این جامه سیاه معلق را
    چگونه پیوندیست
    با سرزمین من؟
    آن کس که سوگوار کـــرد خاک مـــرا
    آیا شکست
    در رفت و آمد حمل اینهمه تاراج؟
    این سرزمین من چه بی‌دریغ بود
    که سایه مطبوع خویش را
    بر شانه‌های ذوالاکتاف پهن کـــرد
    و باغ‌ها میان عطش سوخت
    و از شانه‌ها طناب گذر کـــرد
    این سرزمین من چه بی‌دریغ بـــود
    ثقل زمین کجاست
    من در کجای جهان ایستاده‌ام
    با باری ز فریاد‌های خفته و خونین
    ای سرزمین من !
    من در کجای جهان ایستاده‌ام؟


    این قطعه شعری است که در دفاعیات خود نوشته است.
    فکر کنم من در کجای زمین ایستاده ام نام خوبی باشه



    ویرایش توسط sr hesabi : 13th September 2013 در ساعت 12:41 AM
    شاید ....

  12. کاربرانی که از پست مفید sr hesabi سپاس کرده اند.


صفحه 3 از 3 نخستنخست 123

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •