افکار خود را مدیریت کنیم.


در یک کلام ،تفکر یعنی « کیمیاگری فکر»؛ ممکن است بسیاری از افکاری که به ذهن ما می رسد بی ارزش و بیهوده باشد، اما تفکر می تواند همین افکار بیهوده را تبدیل به ایده های بسیار ارزشمند نماید.اما چگونه؟ این همان کیمیا وجادوی تفکر است.۱- ابتدا بایست سعی کنید. برای ورودی مغز خودتان درب خوب و محکم بگذارید. یعنی بایست اجازه ندهید هر فکری به مغز شما وارد شود. این را باور کنید که متاسفانه در بسیاری از موارد این خود انسان است که اجازه می دهد هر فکری در مغزش خطور کند. شاید سئوال کنید که چگونه این مسئله بوجود می آید؟ خوب جواب خیلی روشن است: دوستانی که برای هم صحبتی ، همکاری خودتان انتخاب می کنید، و یا محیطی که برای کارکردن و یا زندگی کردن خودتان انتخاب می کنید و خیلی از موارد دیگر که خودتان بهتر می دانید. باورکنید که اکثر مردم شهوت حرف زدن دارند و این بزرگترین خیانتی است که آنها به خودشان می کنند.۲- افکار خودتان را اولویت بندی کنید. طبیعتاً همه پرسش ها و ایده ها دارای ارزش یکسان نیستند. اولویت آنها نیز به ترتیب تداعی آنها نیست. الزاماً اولین پرسش مهم ترین پرسش نیست. هم چنین الزاماً نمی توان به دنبال پاسخ همه پرسش ها بود و همه ایده ها را نیز عملی کرد. مهم ترین پرسش ها آنهایی هستند که بیشتر به پاسخ آنها نیاز داریم و یا اینکه تا پاسخ آنها را ندانیم نمی توانیم به بخشی از مسئولیت ها و یا اهداف خود برسیم. و همچنین با جریان های ذهنی ما بیشترین انسجام و هماهنگی را دارد. ممکن است صنعت گری در بازدید از یک گالری نقاشی ، یک سری پرسش های در ارتباط با هنر نقاشی به ذهنش برسد اما این پرسش ها با جریان های ذهنی اش که فعالیت صنعتی اش است، چندان هماهنگی ندارد و طبیعتاً زود نیز فراموش می شود. حتی اگر به پاسخ نیز برسد آن پاسخ را هم زود فراموش می کند.۳- لازم است به تعداد محدودی از مهمترین پرسش ها خودتان پاسخ بدهید. تعداد پرسش ها بستگی دارد به میزان توانمندی ذهن و زمانی که می توانیم صرف پاسخ آن سازید. همانطور که تعداد برنامه هایی که می توان در یک رایانه به طور همزمان اجرا کرد بستگی دارد به ظرفیت ram و سرعت مطلوب شما در اجرا. پیشنهاد می شود که حداکثر پرسش هایی که در یک مقطع زمانی می خواهیم بدان پاسخ دهید، بیشتر از پنج مورد نباشد اما به طور معمول و متداول جستجو برای یافتن ۳ پرسش در یک مقطع زمانی کار معقول و میانه ای است.۴- برای اینکه ذهنتان را با این پرسش ها به طور زیادی درگیر سازید لازم است پرسش ها را در طول روز در معرض دید خود قرار دهید. مثلاً آن را روی میزی که رویش کار می کنید بگذارید و یا بالای مانیتورخود بچسبانید. هر روز زمانی را صرف تمرکز و تفکر در مورد این پرسش ها کرده و پاسخ ها را نیز مکتوب کنید. این فرایند را تا زمانی که با پاسخ مورد نظر رسیدید ادامه می دهید. سپس پرسش های دیگری را انتخاب و آنها را مورد دید قرار داده و برای یافتن پاسخ آنها تلاش می کنید. این روش تکیه بر دو موضوع دارد: اول تمرکز محدود و دوم استفاده از ضمیر ناخودآگاه .الف- تمرکز محدود: چنانچه بخواهیم فکر ما بتواند به مسئله ای نفوذ کند و پاسخ آن را بیابد، لازم است مانند لیزر متمرکز شود. همانطور که برای رسیدن به آب لازم است زمین را به صورت منسجم تا عمق معینی بکنیم، برای یافتن پاسخ نیز لازم است به اندازه معینی بر موضوع تمرکز کنیم. البته هر چقدر تمرکز از کیفیت بالاتری برخوردار باشد، زمان یافتن پاسخ کوتاه تر خواهد بود. همانطور که برای رسیدن به آب اگر یک میلیون چاله یک وجبی هم بکنید به نتیجه نمی رسید برای رسیدن به جواب هم با افکار غیر متمرکز و پراکنده راه به جایی نمی برید.ب- استفاده از ضمیر ناخودآگاه : ضمیر ناخودآگاه بخشی از ذهن ماست که تمامی اطلاعات و تجربیات ما در زندگی در آن وجود دارد. میزان استفاده از این اطلاعات بستگی به توانمندی حافظه دارد. وقتی که به پرسشی متمرکز می شویم و تلاش منسجمی برای یافتن آن می کنیم، موضوع در ضمیر ناخودآگاه امتداد می یابد. شاید شما هم تجربه داشته باشید که جواب پرسشی، بعد از مدتی تفکر، ناگهان به ذهنتان رسیده باشد. معمولاً وقتی جواب به ذهن می رسد که انتظارش را نداریم. این موضوع بیان گر این است که ضمیر ناخودآگاه همچون یک جستجوگر قوی اینترنتی به دنبال پاسخ بوده و به محض دریافت در اولین فرصت آن را به ضمیر خودآگاه ارسال کرده است.۵- روانشناسان معتقدند که در اندوه و نگرانى اگر واپس زده شود موجب عقده حقارت شدید و خطرناک مى گردد. باید فکر و دل را از نگرانى ها خالى کرد و بهترین راه آن در میان گذاشتن عقده ها با دوستان است ؛ البته با دوستى دلسوز یا شخصى که راه چاره دست اوست تا با این کار از انفجار درون جلوگیرى شود و نیز چاره جویى به عمل آید. بنابر این اگر مشکلى برایتان پیش آمد و حادثه یا اشتباهى باعث نگرانى شما شد، باید با پدر و مادر یا دوست در میان بگذارید و درد دل کنید و عقده ها را خالى و چاره جویى کنید. اگر عاملى نگرانى مصیبتى دلخراش یا حادثه اى ناگوار باشد گاهى اشک ریختن بسیار مفید است تا ناراحتى را بر طرف کند. بارها دیده یا شنیده شده است که افرادى از زن ، مرد، پسر و دختر مى گویند: ((چه راحت شدم اگر گریه نمى کردم ، دق مى کردم . خوب شد چند قطره اشک ریختم .)) مسلما این خود موجب آرامش روحى و تسکین قلب مى شود. البته معناى گریه گله کردن نیست تا با مقام صبر نسازد.۶- توبه و طلب آمرزش : اگر نگرانى در اثر معصیت و گناهى است که مرتکب شده است ؛ روح و فکر شما زیر تازیانه وجدان ، دچار شکنجه و عذاب مى شود؛ براى رهایى و نجات به دامن توبه پناه ببرید. و از خدا طلب آمرزش کنید و بخواهید که دیگر پیرامون گناه نروید تا آرامش روح خود را باز یابید. هر وقت و در هر حال حتى در نیمه شب ، در دل تاریکی ها و محیط خالى و آرام ، با خداى خویش درد دل کنید و از خداى مهربان ، قادر و آمرزنده ، طلب آمرزش کنید ، و با او عهد کنید که حقوق مردم را بپردازىد و دیگر به گناه آلوده نشوىد آنگاه خدا ترا مى آمرزد. البته منظور از پناه بردن به خدا این نیست که انسان تنها با زبان این جمله را بگوید، بلکه باید با فکروعقیده وعمل نیز خود را در پناه خداوند قرار دهید.۷- رضایت و خشنودی خداوند را در نظر بگیرید: توجه به رضایت وخشنودى آفریدگار، یکى از راههاى عمده نگرانى است. در پاره از موارد، نگرانى مربوط به کارهایى است که انجام آن دشوار است ، یا بازده و نفع مادى آن کار کم است و یا آن کار مصیبت بار و رنج آور است و موجب سرزنش و انتقاد مردم مى گردد ولى اصل کار درست و بنیادى است.در این موارد مسئله قصد قربت نقش موثرى ایجاد مى کند وانجام کار براى خشنودى خدا و امید به ثواب و پاداش الهى بزرگترین مشوق انسان است و هم آن سبب میشود مشکلات و اندوه و غمها را در این راه تحمل کرد سختى و گرفتارى هرچه باشد و در هر شرایطى که اتفاق افتد دیگران هر طور قضاوت کنند چون خشنودى و رضایت خالق مورد نظر است و اجر و پاداش از او مى طلبد تحمل آن آسان مى شود.اگر روحیه این چنین قوى باشد انسان مى تواند به جنگ حوادث برود و همه تلخیها و حوادث را بر خود هموار سازد.نتیجه اینکه : از خود انتظار بیش از حد نداشته باشید و خود را همه فن حریف ندانید، به عبارت دیگر از کمال گرایی مطلق که باعث اضطراب و احساس عجز و ناتوانی می شود خودداری کنید. اگر مشکل خاصی در زندگی خود دارید که باعث ایجاد چنین افکاری در شما شده است بهتر است آن مشکل را از طریق راه حل صحیح و معقول خودش بر طرف نمائید، نه با یاس و نا امیدی و دلسردی، خودتان را در چنین اضطراباتی بیشتر غرق کنید به هر حال چرخ گیتی در گردش است و همه انسانهای فکور و حکیم در پی استفاده کردن و بهره بردن صحیح و مشروع از این گردش می باشد. روح قدرتی عظیم برای کنترل ذهن دارد و ذهن نیز بر جسم تسلط دارد و زمانیکه ذهن و فکر ما منفی باشد ، انرژی منفی اطراف را جذب کرده و باعث ضعف تدریجی سیستم دفاعی بدن شده و کالبد فیزیکی یارای مقاومت و مصونیت از بیماریها و امراض را ندارد و این زمانی پیش از پیش صادق است که افکار ما (منفی) بر حول محور وجود خودمان بچرخد و به نیازها و مشکلات دیگران اهمیتی ندهد . از چشم و هم چشمی و حسادت که باعث ایجاد افکار منفی می شود دوری کنیم روش زندگی خود را خودتان انتخاب کنید. باور کنید که اگر به فکر خدمت به دیگران باشد می تواند امراض خود را نیزشفا دهد . با پرورش نیروی ایمان که مانند کشت گیاهان است و داشتن این تصور که اگر خوبی کنیم ، خوبی دریافت می کنیم و اگر بدی کنیم ، بدی دریافت می کنیم و اینکه با داشتن تفکر مثبت و بیان جملات و واژه هایی هر چند ساده که قادرند یکی از دو نوع انرژی مثبت و یا منفی را جذب کنند ، باورمان نمی شود که این خود ما هستیم که می توانیم راهرویی پیچ در پیچ از ناامیدی و اندوه خود بیافزاییم . به همان اندازه ما می توانیم جاده ای عریض و پهن و دلپذیر از تحقق یافتن تمام آرزوها و امیدهایمان و سعادت و نیکبختی مان ، پدید بیاوریم.حقیقت این است که اندیشه های ما ، از قدرتی خارق العاده برخوردارند!!!چارلی چاپلین می گوید: آموخته ام که با پول می شود خانه خرید ولی آشیانه نه، رختخواب خرید ولی خواب نه، ساعت خرید ولی زمان نه، می توان مقام خرید ولی احترام نه، می توان کتاب خرید ولی دانش نه، دارو خرید ولی سلامتی نه، خانه خرید ولی زندگی نه و بالاخره ، می توان قلب خرید، ولی عشق را نه.آموخته ام … که تنها کسی که مرا در زندگی شاد می کند کسی است که به من می گوید: تو مرا شاد کردیآموخته ام … که مهربان بودن، بسیار مهم تر از در…