سلام مهشادی
خوبی؟
سلام خانوم باجی خودم چطوری؟منم خوبم!عالیم!!
من سوالارو نخوندما! اگه تکراری بود شرمنده.... و هم اینکه اگه منظم نبود و پریشان بود بازم شرمنده...
خواهش بابا دشمنت شرمنده!!ولی به نظر من سوالا و جوابارو بخون من انقدر خوشملش کردم رنگی رنگی با کلی smily face گذاشتم که حوصله کاربرا سر نره بخونن!!
چه رنگی دوستداری؟
همه رنگی ولی بیشتر این رنگی!:
بنفش...گلبهی جیغ...سرمه ای
اگه قرار باشه کادو بگیری چی دوس داری بگیری؟
بگیرم یعنی به من کادو بدن من کادو رو بگیرم یا کادورو من بگیرم به کسی بدم؟؟؟گنگه بابا سوالات هنگ کردم!!! شوخی کردم در هر دو صورت عطر در درجه اول...بعد وسایل تزئینی و یا لباس و....
تاریخ دقیق تولد؟
28.2.1372
اگه دوستت بدقولی کنه از دستش ناراحت میشی؟
یکم...ولی زود یادم میره!
اوووووووووم بچه کوچیک دوست داری؟
اووووووووووووووممممممممم!! !!عاشـــــــــــــــــــــ ـقشم!!!!!!
میدونی این دوست داشتن زمان داره؟
آره!!؟؟
مثلا همین بچه کوچیک شیطون رو تا چه زمانی دوست داری؟
2ساعت؟ نصفه روز؟ یه روز؟ چقد؟
بچه کوشولوها رو تا موقعی که نوزادن دوست دارم...پسرا از 2 سالگی به بعد شر می شن اعصابشونو ندارم!!!ولی دخترار و چرا!!
اگه یه بچه بیاد خونتون بگه عروسکتو میخواد ببره میدی ببره؟
بستگی داره!!!
اگه اره تو رودروایستی ( رو در بایستی
) حالا هرچی تو اون گیر میکنی میدی؟ یا از ته دل میدی؟
نه اگه اون عروسک هدیه ای باشه خیلی برام عزیزه و بدونم اون مهمون بره دیگه تا مدت طولانی از عروسکم خبری نمی شه و عمل پیچش انجام میشهنمی دوم!!!ولی اگه بچه هه ونگ بزنه کبود بشه و عروسکه زیادم مهم نباشه میدم!!!
نه شوخی کردم بابا میدم!!!
اون لحظه به چی فکر میکنی؟
به اینکه این فقط یه عروسکه و اون بچه رو خوشحال می کنه!!و اینکه من نیازی به عروسک ندارم!ولی اون داره!!
به اون بچه؟ به خودت؟
به هر دو دیگه!توضیح دادم!
به دکور اتاقت؟
هوووم...شاید به اینم فکر کنم....
یا به اینکه دل عروسکت برات تنگ میشه؟
نه بابا من سر جمع 2 تا خرسی تو اتاقم بیشتر ندارم اونا هم من دلم براشون تنگ نشه اونا دلشون واسه من تنگ نمی شه!!!
نظرت درباره گیاهخواری چیه؟
از من بعید نیست!یهو دیدی رو آوردم به گیاه خواری!!
چرا ادما انقد حیوونا رو میکشن میخورن؟ آخه ماهی یبار دو هفته یبار! دیگه نه هر روز!!!!!!
بابا خب پروتئین نیاز بدن انسانه!!!
بنظرت دلیلش چیه؟
پروتئین!!و اینکه انسان ها گوشت خوارن!!طبیعتشونه!!
دیگه اینکه
شده با خودت بگی اقا از امروز من ازین مسیر تا این مسیرو پیاده میرم ! عوضش کرایه تاکسی یا اژانس یا پول بنزینو جمع میکنم و میگم خدا میشه این امانتت رو برسونی به یه بنده ی دیگت؟ یا مواردی اینچنین؟
نه این کارو نکردم!!(ولی ایده جالبیه ها!!)ولی خب صدقه میدم...
چرا ادما وقتی به کسی کمک میکنن این حس بهشون دست میده که کار خیر کردن و به یکی کمک کردن؟
چون انسان ذاتا خوبی ها رو دوست داره...و کمک کردن هم کار خوبه!پس آدم خوشحال میشه...
مگه واسه خودشونه؟؟؟؟
مال خداست ولی دست ایناست...میتونه ازشون بگیره...می تونه هم بهشون بیشتر بده!!
خب واسه خدا بود دست اینا بود حالا خداروشکر رفت دست یه بنده ی دیگه....
چرا کلاشونو نمیندازن هوا که وسیله شدن واسه رسیدن نعمت خدا به بنده ی بعدی؟
از کجا می دونی همه همینطوری که شما میگی فکر میکنن؟؟شایدم یه سری ها واقعا اینطوری فکر می کنن که وسیله هستن واسه کمک رسوندن و خیر رسوندن و مهربونی به بقیه!
چرا فکر میکنن خودشون یکاری کردن؟
خود آدم روح آدمه...روح آدمم از خداست...پس این یعنی همونی که شما گفتی...کاری می کنن خودشون کردن یعنی از جانب خدا کردن...چون خودشون از خدا هستن!!!
شده با خودت بگی من این فصل مثلا مانتو تابستونی نمیخرم همون بهاری رو میپوشم نوبتم تموم شد ! حالا این مال خدا برا یه بنده دیگش؟
کلا زدی تو کار سوالای خیر ها!!!!!!من کلا ول خرجی نمی کنم!!سالی نهایتا زورکی 2 تا مانتو بخرم!!کلا تو کمدم 5-6 تا مانتو بیشتر ندارم که همشونم از چند سال پیش دارم...فقط یکی تازست!
با این اوضاع دیگه مال خدا خود به خودی به دیگری می رسه!!
اگه یه حیوون زخمی ببینی چیکار میکنی؟
اگه خودم بتونم حتما کمکش می کنم اگه نشد به یکی می گم بیاد کمکش کنه!
غذاتو تا اخر میخوری؟ یا لقمه اخرشو میریزی برا گنجیشکا؟ و اینو میخونی؟ دلم گرم خداوندیست
که با دستان من گندم
برای یا کریم خانه می ریزد!
نه من هر جا موقع غذا خوردنم پرنده...گربه...سگ...هر حیوونی ببینم واسش از غذام میذارم!!
همیشه تو دانشگاه یک سوم مرغ یا کباب یا حتی تیکه های گوشت قیمه و قرمه ای که بهمون می دنو می دم به گربه های جلوی در سلف!!
این پسر بچه های فال فروش یا اونایی که دعا میفروشن اومدن سراغت تا حالا؟
آره...یکی دوبار...
چیکار کردی؟
کاری نکردم فقط براش دعا کردم که شرایطش طوری بشه دیگه مجبور نباشه فال و دعا بفروشه!!
میتونی بهشون یچی بگی و بگی اگه اینو یاد بگیرن ازشون میخری؟ خیلی طولانی نباشه ها!! در حد اینکه یه پاسخ بدن
نه آخه میگم تا حالا باهاشون برخورد نداشتم!!یبار یا دو بار!
مثلا تنها ستاره منظومه شمسی؟ خورشید!
بنظرت حوصله اینکارو داری؟
آره ولی هر دفعه شرایطشو نداشتم...مثلا با خانواده داشتیم جایی می رفتیم با عجله از کنارشون گذشتیم....واااای مونا چرا این سوالارو می پرسی دلم گرفت از حرف خودم!!!!
ازون دخملایی هستی که توی خیابون یخ در بهشت/ آب میوه..حالا هرچی! میخورن؟ یا نه!!!!
اوهوم!!!
یه نوشته خونده بودم که توی جبهه فکر کنم سه تا رزمنده بودن که روحانی هم بودن و ابهارو همش دادن به رزمنده های دیگه اخرشم خودشون ننوشیدن و شهید شدن...روحشون شاد... اَللّهمَ صَلّّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ محمدو عجّل فرجهم.... چرا پس ماها توی هوای گرم یخ در بهشت یا اب و ... که میگیریمو با یه لبخند نمیرسونیم به یه کسی که زیر آفتاب دارن نون حلال در میارن؟
البته شمارو نمیگما شاید بدی، خودمو میگم! واقعا چرا؟
هووووم......من شده به آقای رفتگر محله یا نظافت چی آپارتمان چای با یه لقمه نون بدم...خودم نه ها به بابا گفتم داده...
بقیه رو هم...نمی دونم....شاید یادشون میره!جدا ها گاهی آدما خیلی چیزای بارز و مهمو یادشون می ره چه برسه به اینکه به یاد زحمت کشی باشن که داره با سختی کار می کنه!
خب مهشادی من فعلا میرم کلی کار توو تالار هست باز ایشالله مزاحمت میشم...
علاقه مندی ها (Bookmarks)