دروود مرسی داداشی. مثل همیشه ذهن ها رو به چیزی منحرف میکنی که باید.
... عوض شدن وضع دانشگاه مستلزم عوض شدن تمام ارکان اون از جمله خود دانشجو ها و تک تک ارکان دیگه ی اونه ... در تایید حرف almas pasi این ارکان شامل تسهیلاتی که به دانشجو داده میشه هم هست.... این تز کار از ((ترم آینده ))دانشگاه ها و دانشجو ها نیست سیستم حال حاضر اشتباهه اشتباااااااااااااه چون بیس اون چیز دیگه ایی....پایه اون بنا شده بر حفظ کردن و آزمودن استاد بیچاره (یعنی 80%اونها)هم با همین بیس فارغ التتحصیل شده....یا اگر خیلی هم به متقاعد کردن دانشجو اعتقاد داشته باشه سعی میکنه اونو با
مثال های متقاعد کنه میخوام بگم در تواناییهی استاد نیست.....هر دانشجویی حداقل چند بار این اتفاقو امتحان کرده که در جوابش یا به کتاب ارجاع داده شده یا مثال براش زده شده یا... این قضیه یک انقلاب رو میطلبه....حجم مطالب درسی در مقطع کارشناسی که پایه تحصیلات تکمیلی در هر رشته ایی هست بالاست.... دانشجو فقط میتونه 20 واحد درسی رو مطالبشو حفظ و حلاجی کنه....نوبت به تفکر به فلسفه آفرینش نظریه ها هم نمیرسه. زندگی نامه اونها کافی نیست....چون تبدیل میشه به واحدی به نام( فلسفه علم) در دانشگاها همین الان یک درس 3 واحدی حفظی که اونجا هم نظریه ها از ۀآغاز حفظ میشه دانش جو معنای دیگری داره..... یه سوال همیشه توی ذهن منه ....جوابای زیادی تا حالا شنیدم که هیچکدوم راضیم نکرده.... چرا دانشمندان (با مفهوم قدیمی خودش)مثلا آبوریحان بیرونی,مثلا خیام,مثلا ابو علی سینا,نیوتون.... در فیلد های متعددی صاحب نظر بودند(به طور حرفه ایی)؟؟ شمام به من جواب بدین
علاقه مندی ها (Bookmarks)