صندلی داغ با حضور " امیر آشنا"

[امير آشنا]

برای آخر صندلی هم از امیر عزیزم می خوام یه توصیفانه ی خوب در مورد خدا برامون بنویسه تا اشکمون در بیاد

صادق جون اگه اجازه بدي با آدما حرف بزنم . با خدا كه هر روز حرف مي زنم . هميشه ازش همه چيز مي خوام جز اون چيزي كه بايد بخوام ؛ يعني خودشو ... پس بذار شرمندگيم پيش خودم بمونه دوباره بساط طلبكاريمو پهن نكنم ...

اما صحبتي به عنوان يه برادر كوچيكتر با همه عزيزانم دارم كه البته اولين مخاطبش خودم هستم :

با هم عهد ببنديم تو اين روزاي عزيز كه عشق و محبت ؛ سرمايه اي كه هممون اعم از فقير و غني ازش برخورداريم ؛ رو ازمخلوقات خدا دريغ نكنيم تا حق روح رباني كه امانت خالقمونه رو بجا آورده باشيم ...

[امير آشنا]

غريبه عزيز اگه موافق باشي نفر بعدي زهره خانم( z_bahar )باشن . ايشون بعد از تو اولين نفري بود كه تلاش كرد صندليمو به آتيش بكشه ولي خب موفق نشد

اگه موافق بودي تاپيك بعدي رو براي سوزوندن ايشون ( البته رو صندلي شروع كن

ممنون سيد جان

[غریبه]

سلام
صندلی داغ تحمیلی
بعلت آتش افروزیهای دوست خوب نخبگان
از شنبه 28/6/88
صندلی داغ با سر کار خانم:

( z_bahar )

[آبجی]

تلاش كرد صندليمو به آتيش بكشه ولي خب موفق نشد

دکتر مطمئن باشید شما هم نمی تونید