باغبانی پیرمکه بغیر از گلها، از همه دلگیرمکوله ام غرق غم است... آدم خوب کم استعده ای بی خبرندعده ای کور و کرندعده ای هم پکرنددلم از این همه بد می گیردو چه خوب! آدمی می میرد...
باغبانی پیرمکه بغیر از گلها، از همه دلگیرمکوله ام غرق غم است... آدم خوب کم استعده ای بی خبرندعده ای کور و کرندعده ای هم پکرنددلم از این همه بد می گیردو چه خوب! آدمی می میرد...
پیشانی گر زداغ گنه سیه شود بهترازداغ مهره ازسر ریا...نام خدا نبردن ازآن به که زیرلب بهرفریب خلقبگویی خداخدا
سلام دوست عزیز
این فقط کفش این بچست
مگه این بچه مثل همه ی ماها دو تا چشم و یه سر و تن و بدن نداره
مگه این بچه پدر و مادری نداره
واقعا اگه ففقط اگه بتونه گلیمشو از آب بکشه و بزرگ بشه غیر از تباهی یا اعتیاد سرنوشت دیگه ای داره؟
ویرایش توسط MJA70 : 29th November 2012 در ساعت 05:35 PM
پیشانی گر زداغ گنه سیه شود بهترازداغ مهره ازسر ریا...نام خدا نبردن ازآن به که زیرلب بهرفریب خلقبگویی خداخدا
پول...
با پول میشه یه خونه خرید، ولی آسایش رو هرگز...میتونی باهاش ساعت بخری، ولی فرصت رو هرگز...میتونی با پول مقام و درجه بخری، ولی آبرو و منزلت رو هرگز...میتونی یه تختخواب شیک بخری، ولی خواب راحت رو هرگز....میشه باهاش کتاب خرید، ولی فهم و شعور رو هرگز...میتونی با هاش دارو بخری، اما سلامتی رو هرگز....میتونی یه همسر زیبا داشته باشی، ولی عشق واقعی رو هرگز....
پیشانی گر زداغ گنه سیه شود بهترازداغ مهره ازسر ریا...نام خدا نبردن ازآن به که زیرلب بهرفریب خلقبگویی خداخدا
پیشانی گر زداغ گنه سیه شود بهترازداغ مهره ازسر ریا...نام خدا نبردن ازآن به که زیرلب بهرفریب خلقبگویی خداخدا
شما قضاوت کنید......شاید کلاسی که ما در آن درس می خوانیم از این هم ویران تر باشد...
شاید پای پوشی که با آن می خواهیم در صراط مستقیم قدم بر داریم از این هم کهنه تر باشد
شاید آب گوارایی که می نوشیم از این هم کثیف تر باشد
شاید باری که بر دوشمان است از این هم سنگین تر باشد
شاید صفای کودکیمان را اینجا، جا گذاشته ایم
شاید مردم نتوانند از پشت شیشه های غبار گرفته ی
ماشین هایشان، زیبایی و طراوت نوجوانیمان را ببینند
شاید آنچه در دنیا می جستیم از این هم بی ارزش تر بود
و شاید کودکی و پیریمان را اندوهی چنین فرا گرفته باشد
وهزاران شاید دیگر.....
چشمها را باید شست...
جور دیگرباید دید...
...
..
.
- - - به روز رسانی شده - - -
شما قضاوت کنید......شاید کلاسی که ما در آن درس می خوانیم از این هم ویران تر باشد...
شاید پای پوشی که با آن می خواهیم در صراط مستقیم قدم بر داریم از این هم کهنه تر باشد
شاید آب گوارایی که می نوشیم از این هم کثیف تر باشد
شاید باری که بر دوشمان است از این هم سنگین تر باشد
شاید صفای کودکیمان را اینجا، جا گذاشته ایم
شاید مردم نتوانند از پشت شیشه های غبار گرفته ی
ماشین هایشان، زیبایی و طراوت نوجوانیمان را ببینند
شاید آنچه در دنیا می جستیم از این هم بی ارزش تر بود
و شاید کودکی و پیریمان را اندوهی چنین فرا گرفته باشد
وهزاران شاید دیگر.....
چشمها را باید شست...
جور دیگرباید دید...
...
..
.
- - - به روز رسانی شده - - -
شما قضاوت کنید......شاید کلاسی که ما در آن درس می خوانیم از این هم ویران تر باشد...
شاید پای پوشی که با آن می خواهیم در صراط مستقیم قدم بر داریم از این هم کهنه تر باشد
شاید آب گوارایی که می نوشیم از این هم کثیف تر باشد
شاید باری که بر دوشمان است از این هم سنگین تر باشد
شاید صفای کودکیمان را اینجا، جا گذاشته ایم
شاید مردم نتوانند از پشت شیشه های غبار گرفته ی
ماشین هایشان، زیبایی و طراوت نوجوانیمان را ببینند
شاید آنچه در دنیا می جستیم از این هم بی ارزش تر بود
و شاید کودکی و پیریمان را اندوهی چنین فرا گرفته باشد
وهزاران شاید دیگر.....
چشمها را باید شست...
جور دیگرباید دید...
...
..
.
- - - به روز رسانی شده - - -
شما قضاوت کنید......شاید کلاسی که ما در آن درس می خوانیم از این هم ویران تر باشد...
شاید پای پوشی که با آن می خواهیم در صراط مستقیم قدم بر داریم از این هم کهنه تر باشد
شاید آب گوارایی که می نوشیم از این هم کثیف تر باشد
شاید باری که بر دوشمان است از این هم سنگین تر باشد
شاید صفای کودکیمان را اینجا، جا گذاشته ایم
شاید مردم نتوانند از پشت شیشه های غبار گرفته ی
ماشین هایشان، زیبایی و طراوت نوجوانیمان را ببینند
شاید آنچه در دنیا می جستیم از این هم بی ارزش تر بود
و شاید کودکی و پیریمان را اندوهی چنین فرا گرفته باشد
وهزاران شاید دیگر.....
چشمها را باید شست...
جور دیگرباید دید...
...
..
.
- - - به روز رسانی شده - - -
شما قضاوت کنید......شاید کلاسی که ما در آن درس می خوانیم از این هم ویران تر باشد...
شاید پای پوشی که با آن می خواهیم در صراط مستقیم قدم بر داریم از این هم کهنه تر باشد
شاید آب گوارایی که می نوشیم از این هم کثیف تر باشد
شاید باری که بر دوشمان است از این هم سنگین تر باشد
شاید صفای کودکیمان را اینجا، جا گذاشته ایم
شاید مردم نتوانند از پشت شیشه های غبار گرفته ی
ماشین هایشان، زیبایی و طراوت نوجوانیمان را ببینند
شاید آنچه در دنیا می جستیم از این هم بی ارزش تر بود
و شاید کودکی و پیریمان را اندوهی چنین فرا گرفته باشد
وهزاران شاید دیگر.....
چشمها را باید شست...
جور دیگرباید دید...
...
..
.
- - - به روز رسانی شده - - -
شما قضاوت کنید......شاید کلاسی که ما در آن درس می خوانیم از این هم ویران تر باشد...
شاید پای پوشی که با آن می خواهیم در صراط مستقیم قدم بر داریم از این هم کهنه تر باشد
شاید آب گوارایی که می نوشیم از این هم کثیف تر باشد
شاید باری که بر دوشمان است از این هم سنگین تر باشد
شاید صفای کودکیمان را اینجا، جا گذاشته ایم
شاید مردم نتوانند از پشت شیشه های غبار گرفته ی
ماشین هایشان، زیبایی و طراوت نوجوانیمان را ببینند
شاید آنچه در دنیا می جستیم از این هم بی ارزش تر بود
و شاید کودکی و پیریمان را اندوهی چنین فرا گرفته باشد
وهزاران شاید دیگر.....
چشمها را باید شست...
جور دیگرباید دید...
...
..
.
پیشانی گر زداغ گنه سیه شود بهترازداغ مهره ازسر ریا...نام خدا نبردن ازآن به که زیرلب بهرفریب خلقبگویی خداخدا
از فقرمینویسم...
از فقر مینویسم ،با دستهای خالیسفره پراست امشب از شامی خیالی.معتاد زجر بودیم ،باید که می کشیدیمخواب غذا می دیدیم از خواب می پریدیم.دلهای همسایه ها ،برای ما کباب بودسارا ولی هنوزم شبها گرسنه خواب بودبا اشک مینویسم ،بابا نان نداردشاید که معجزه شد از اسمان ببارددیوارها شعار، مرگ بر فقر دادن
صندوقهای خیریهدر حد یک نمادن
محکوم به فقر بودیم ، محکوم به فرق و تبعیض
دلخوش به وعدهایی ،از چیزهای ناچیزاز فقر مینویسم، با این که نیست حالیاین قصه ای حقیقیست ،از دارایی خیالی...
- - - به روز رسانی شده - - -
از فقرمینویسم...
از فقر مینویسم ،با دستهای خالیسفره پراست امشب از شامی خیالی.معتاد زجر بودیم ،باید که می کشیدیمخواب غذا می دیدیم از خواب می پریدیم.دلهای همسایه ها ،برای ما کباب بودسارا ولی هنوزم شبها گرسنه خواب بودبا اشک مینویسم ،بابا نان نداردشاید که معجزه شد از اسمان ببارددیوارها شعار، مرگ بر فقر دادن
صندوقهای خیریهدر حد یک نمادن
محکوم به فقر بودیم ، محکوم به فرق و تبعیض
دلخوش به وعدهایی ،از چیزهای ناچیزاز فقر مینویسم، با این که نیست حالیاین قصه ای حقیقیست ،از دارایی خیالی...
پیشانی گر زداغ گنه سیه شود بهترازداغ مهره ازسر ریا...نام خدا نبردن ازآن به که زیرلب بهرفریب خلقبگویی خداخدا
زمستان دل.....
عاشق زمستان و برفم ، او را نمی دانم ...
من و زمستان ، هیچوقت او را نفهمیدیم
- - - به روز رسانی شده - - -
زمستان دل.....
عاشق زمستان و برفم ، او را نمی دانم ...
من و زمستان ، هیچوقت او را نفهمیدیم
پیشانی گر زداغ گنه سیه شود بهترازداغ مهره ازسر ریا...نام خدا نبردن ازآن به که زیرلب بهرفریب خلقبگویی خداخدا
هرگزنگفتن....
خیلی وقت ها بهم گفتن چرا میخندی؟!بگو ما هم بخندیم.....اما هرگز نگفتن چرا غصه میخوری؟!بگو ما هم بخوریم......
پیشانی گر زداغ گنه سیه شود بهترازداغ مهره ازسر ریا...نام خدا نبردن ازآن به که زیرلب بهرفریب خلقبگویی خداخدا
نذرتان قبول...
نذرتان قبول!
که هم محلی هایتاناز زعفران برنج نذریتان تعریف میکنند......
- - - به روز رسانی شده - - -
نذرتان قبول...
نذرتان قبول!
که هم محلی هایتاناز زعفران برنج نذریتان تعریف میکنند......
پیشانی گر زداغ گنه سیه شود بهترازداغ مهره ازسر ریا...نام خدا نبردن ازآن به که زیرلب بهرفریب خلقبگویی خداخدا
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)