مادر...
مـــــادر دو بخش است..."ما " و "در"
و
یتیمی ما از کنار در آغاز شد...
مادر...
مـــــادر دو بخش است..."ما " و "در"
و
یتیمی ما از کنار در آغاز شد...
عشق...پسرک گرسنه اش است به طرف یخچال می رود در یخچال را باز می کند
عرق شرم بر پیشانی پدر می نشیند.پسرک این را می داند،
دست می برد بطری آب را بر می دارد
کمی آب در لیوان می ریزد...
صدایش را بلند می کند ،" چقدر تشنه ام بود "
پدر این را می داند پسرکوچکش چقدر بزرگ شده است...
تلخ....اما...گــاهــی زنـــدگــی شــادی کــردن نیــست
شـــاد کـــردن اسـت...
پیشانی گر زداغ گنه سیه شود بهترازداغ مهره ازسر ریا...نام خدا نبردن ازآن به که زیرلب بهرفریب خلقبگویی خداخدا
هرگزنگفتن....
خیلی وقت ها بهم گفتن چرا میخندی؟!بگو ما هم بخندیم.....اما هرگز نگفتن چرا غصه میخوری؟!بگو ما هم بخوریم......
پیشانی گر زداغ گنه سیه شود بهترازداغ مهره ازسر ریا...نام خدا نبردن ازآن به که زیرلب بهرفریب خلقبگویی خداخدا
ساکت میشوم عکس را دقایقی نگاه میکنم ............ دنیای معادلاتم بهم میریزد.... چه فایده دارد من مینویسم فردا روز، دیگری وقتی این صحنه را میبیند آیفون خود را در می آورد و با تمسخر رو به زن، به میوه فروش بلند میگوید: 3 کیلو هم موز بزار..... زن هم با خجالت،آرام تر میوه های خراب را دستچین میکندتا شب با گوجه های له شده برای خود املت درست کند...
پیشانی گر زداغ گنه سیه شود بهترازداغ مهره ازسر ریا...نام خدا نبردن ازآن به که زیرلب بهرفریب خلقبگویی خداخدا
سلام دوست عزیز
این فقط کفش این بچست
مگه این بچه مثل همه ی ماها دو تا چشم و یه سر و تن و بدن نداره
مگه این بچه پدر و مادری نداره
واقعا اگه ففقط اگه بتونه گلیمشو از آب بکشه و بزرگ بشه غیر از تباهی یا اعتیاد سرنوشت دیگه ای داره؟
پیشانی گر زداغ گنه سیه شود بهترازداغ مهره ازسر ریا...نام خدا نبردن ازآن به که زیرلب بهرفریب خلقبگویی خداخدا
قهوه ات راکه سرکشیدی برای فالش سرچهارراه بیا....
اختلاف یعنیدختری چوب کبریت های نفروخته اش را می خورد
مردی خورشید را می خرد تا سیگارش را روشن کند
اختلاف یعنیمردی برای اجاره خانه ، کلیه اش را می فروشد
زنی برای زیبایی ، کلیه ی بدنش را عمل می کند!
دنیای عجیبی شده
یکی پول هایش را پارو می کند
یکی اشک هایش را...
آهای فلانی
قهوه ات را که سر کشیدی
برای فالش سر چهار راه بیا
این جا کودک هایی هستند
که تقدیرشان را خیلی وقت است فروخته اند....
- - - به روز رسانی شده - - -
قهوه ات راکه سرکشیدی برای فالش سرچهارراه بیا....
اختلاف یعنیدختری چوب کبریت های نفروخته اش را می خورد
مردی خورشید را می خرد تا سیگارش را روشن کند
اختلاف یعنیمردی برای اجاره خانه ، کلیه اش را می فروشد
زنی برای زیبایی ، کلیه ی بدنش را عمل می کند!
دنیای عجیبی شده
یکی پول هایش را پارو می کند
یکی اشک هایش را...
آهای فلانی
قهوه ات را که سر کشیدی
برای فالش سر چهار راه بیا
این جا کودک هایی هستند
که تقدیرشان را خیلی وقت است فروخته اند....
- - - به روز رسانی شده - - -
قهوه ات راکه سرکشیدی برای فالش سرچهارراه بیا....
اختلاف یعنیدختری چوب کبریت های نفروخته اش را می خورد
مردی خورشید را می خرد تا سیگارش را روشن کند
اختلاف یعنیمردی برای اجاره خانه ، کلیه اش را می فروشد
زنی برای زیبایی ، کلیه ی بدنش را عمل می کند!
دنیای عجیبی شده
یکی پول هایش را پارو می کند
یکی اشک هایش را...
آهای فلانی
قهوه ات را که سر کشیدی
برای فالش سر چهار راه بیا
این جا کودک هایی هستند
که تقدیرشان را خیلی وقت است فروخته اند....
پیشانی گر زداغ گنه سیه شود بهترازداغ مهره ازسر ریا...نام خدا نبردن ازآن به که زیرلب بهرفریب خلقبگویی خداخدا
فقر ب روایت تصویر.....
البته من راجع به صحتش اطلاع کاملی ندارم...اما با توجه به شواهد فکر نکنم دروغ یا اشتباه باشه!!!
.
.
.
خوبه معنی استادن هم فهمیدیم......
پیشانی گر زداغ گنه سیه شود بهترازداغ مهره ازسر ریا...نام خدا نبردن ازآن به که زیرلب بهرفریب خلقبگویی خداخدا
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)