عکس شهدا را میبینم، ولی عکس شهدا عمل میکنیم ...
چرا ؟!
آهای مایی که ادعا داریم ...
عکس شهدا را میبینم، ولی عکس شهدا عمل میکنیم ...
چرا ؟!
آهای مایی که ادعا داریم ...
سلام دوستان
هفته دفاع مقدس شده و همه از شهدا یاد میکنند. ولی کسی کمتر از شهدای زنده و درد دلشون میگه. شایدم میگن، ما (من) گوشمون از حرفای دیگه پره که ناله های جانبازان رونمیشنویم.
همین دیروز یکی از اهالی محل ما که جانباز شیمیایی بود و کمتر کسی میدونست، به رحمت خدا رفت و از بیماری سرطانی که به خاطر شیمیایی شدنش گرفته بود راحت شد. دلم به حال غربتش میسوزه که شاید جز خانوادش کسی از حال و روزش خبر نداشت تا وقتی که دیگه دیر شد...
این حرفا رو نوشتم بعدشم دارم میرم تشییع جنازه همون مرد که دارن از بیمارستان میارنش...
خدا ازمون بگذره... نکنه یه وقت شرمنده خون شهدا بشیم... خدا ازمون بگذره...
اتل متل یه بابا
دلیر و زار و بیمار
اتل متل یه مادر
یه مادر فداكار
اتل متل بچهها
كه اونارو دوست دارن
آخه غیر اون دوتا
هیچ كسی رو ندارن
مامان بابا رو میخواد
بابا عاشق اونه
به غیر بعضی وقتا
بابا چه مهربونه
وقتی كه از درد سر
دست میذاره رو گیجگاش
اون بابای مهربون
فحش میده به بچههاش
همون وقتی كه هرچی
جلوش باشه میشكنه
همون وقتی كه هرچی
پیشش باشه میزنه
غیر خدا و مادر
هیچكسی رو نداره
اون وقتی كه باباجون
موجی میشه دوباره
دویدم و دویدم
سر كوچه رسیدم
بند دلم پاره شد
از اون چیزی كه دیدم
بابام میون كوچه
افتاده بود رو زمین
مامان هوار میزد
شوهرمو بگیرین
مامان با شیون و داد
میزد توی صورتش
قسم میداد بابارو
به فاطمه، به جدش
تو رو خدا مرتضی
زشته میون كوچه
بچه داره میبینه
تو رو به جون بچه
بابا رو كردن دوره
بچههای محله
بابا یه هو دوید و
زد تو دیوار با كله
هی تند و تند سرش رو
بابا میزد تو دیوار
قسم میداد حاجی رو
حاجی گوشی رو بردار
نعرههای بابا جون
پیچید یه هو تو گوشم
الو الو كربلا
جواب بده به گوشم
مامان دوید و از پشت
گرفت سر بابا رو
بابا با گریه میگفت
كشتند بچههارو
بعد مامانو هلش داد
خودش خوابید رو زمین
گفت كه مواظب باشین
خمپاره زد، بخوابین
الو الو كربلا
پس نخودا چی شدن؟
كمك میخوایم حاجی جون
بچهها قیچی شدن
تو سینه و سرش زد
هی سرشو تكون داد
رو به تماشاچیا
چشماشو بست و جون داد
بعضی تماشا كردن
بعضی فقط خندیدن
اونایی كه از بابام
فقط امروزو دیدن
سوی بابا دویدم
بالا سرش رسیدم
از درد غربت اون
هی به خودم پیچیدم
درد غربت بابا
غنیمت َنبرده
شرافت و خون دل
نشونههای مرده
ای اونایی كه امروز
دارین بهش میخندین
برای خندههاتون
دردشو میپسندین
امروزشو نبینین
بابام یه قهرمونه
یهروز به هم میرسیم
بازی داره زمونه
موج بابام كلیده
قفل در بهشته
درو كنه هر كسی
هر چیزی رو كه كشته
یه روز پشیمون میشین
كه دیگه خیلی دیره
گریههای مادرم
یقه تونو میگیره
بالا رفتیم ماسته
پایین اومدیم دروغه
مرگ و معاد و عقبی
كی میگه كه دروغه؟
شعر از زنده یا د ابوالفضل سپهر
جاذبه سیب آدم را به زمین آورد، و جاذبه زمین سیب را...فرقی نمیکند، سقوط سرنوشت دل دادن به هر جاذبه ای غیرازخداست...به جاذبه ای بیاندیش که پروازت دهد...
به این فکر کنیم اگر شهدا زنده میشدند و به پیش ما می آمدند چه دلیلی برای کارهای بدمان و ناشکریمان مقابل انها داشتیم... کمی فکرکنیم...اگر انها نمیرفتند و کسی برای دفاع به جبهه نمیرفت چه میشد...
کمی فکرکنیم...
کانال ایده داستان را در تلگرام دنبال کنید... ideh_dastan@
دلی که در دو جهان جز تو هیچ یارش نیست
گرش تو یار نباشی جهان به کارش نیست
اگه اونا نبودن ما نبودیم
همه ی درود هایم نثار کسانی باد که کاستی هایم را میداند و باز هم دوستم دارند.
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)