دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 1 , از مجموع 1

موضوع: انفجار خانه‌های مجردی

  1. #1
    کاربر فعال سایت
    رشته تحصیلی
    روانشناسی بالینی
    نوشته ها
    6,602
    ارسال تشکر
    29,978
    دریافت تشکر: 25,422
    قدرت امتیاز دهی
    43644
    Array
    نارون1's: لبخند

    پیش فرض انفجار خانه‌های مجردی

    اگر در گذشته مردان تنها در رده سنی 35 به بالا مشتری خانه‌های نقلی بودند اما این روند بعد از مدتی به پسران جوان رسید و حالا هم شاهد این هستیم که دختران جوان گوی سبقت را از سایر متقاضیان خانه‌های به اصطلاح مجردی ربوده‌اند.






    از دیرباز تا امروز انسان به عنوان یک موجود اجتماعی شناخته می‌شده است. این نیاز به زندگی در اجتماع از زندگی در کانون خانواده شروع می‌شود و به شهر و جامعه کلان می‌رسد اما این روز‌ها می‌بینیم که جامعه به سویی پیش می‌رود که قطعه اول این پازل درست چیده نشده و روز به روز تعداد کسانی که تنها زندگی می‌کنند بیشتر می‌شود.

    واژه خانه مجردی شاید به گوش همه شما خورده باشد، کلمه‌ای که چندان هم بار معنایی مثبتی ندارد و روز به روز بیشتر شنیده می‌شود تا جایی که مجید امیدی، مدیر حوزه فرهنگی اجتماعی سازمان ملی جوانان می‌گوید: «27 درصد از جوانان در تهران خانه مجردی دارند».



    روزگاری بود که به ندرت پیش می‌آمد جوانی از خانواده‌ فاصله بگیرد یا حوصله و گوشی برای شنیدن نصیحت‌های والدین نداشته باشد، ‌ جایی برای بی‌حوصلگی، جسارت و گستاخی به والدین وجود نداشت، اما گویی امروز دنیا وارونه شده است، تنها یک جمله نصیحت آمیز از سوی والدین بهانه‌ای است برای برخی جوانان تا به سمت زندگی مجردی بروند.




    صدای فریاد پسر جوان ازدیوارهای خانه گذر می‌کند و فضای کوچه را ناخواسته به سکوت فرا‌می‌خواند، در با شدت و محکم بسته و باز می‌شود‌، فریاد «دیگر به این خانه بر نمی‌گردم.» سکوت کوچه را می‌شکند و پس از آن این مادر است که پای برهنه در حالی که سعی می‌کند چادر سفید خود را به روی سر بکشد، به میان کوچه می‌دود تا مانع از رفتن پسر خود شود.


    آیا به راستی والدین در رویکرد جوانان به زندگی مجردی نقش دارند و آن‌ها را وادار به زندگی مجردی می‌کنند؟ یا این‌که بی‌مسئولیتی و بی‌تفاوتی جوانان خانواده‌ها را با این مصیبت روبه رو کرده است؟ آیا این فرهنگ غرب است که بار دیگر کمر همت بسته تا جوانانمان را دچار از خودبیگانگی کند؟





    موضوع وقتی جالب‌تر می‌شود که بدانید روند سنی و اجتماعی زندگی در خانه‌های مجردی هم در حال تغییر است یعنی اگر در گذشته مردان تنها در رده سنی 35 به بالا مشتری خانه‌های نقلی بودند اما این روند بعد از مدتی به پسران جوان رسید و حالا هم شاهد این هستیم که دختران جوان گوی سبقت را از سایر متقاضیان خانه‌های به اصطلاح مجردی ربوده‌اند.



    یکی از بنگاه داران منطقه پاسداران به خبرنگار تبیان می‌گوید:

    «قبلا هرچند ماه یکبار مردانی که اواخر دوران جوانی را طی می‌کردند می‌آمدند و تقاضای خانه می‌کردند البته تا چند سال پیش ما نمی‌توانستیم به راحتی برای آن‌ها خانه پیدا کنیم چون کسی حاضر نبود خانه‌اش را به یک پسر تنها بدهد این‌ها اغلب می‌گفتند با مادر یا پدرشان هستند چند روزی هم با فردی که به عنوان والدینشان معرفی کرده بودند زندگی می‌کردند و بعد ان پدر یا مادر غیبش می‌زد اما حالا پسران بسیار جوان و دخترانی که بعضا اوایل دوران جوانی هستند برای تهیه خانه به ما مراجعه می‌کنند صاحب خانه‌ها دیگر هم خیلی سخت گیری نمی‌کنند به ویژه در مورد دختران جوان برخی‌ها حتی استقبال هم می‌کنند البته من شخصا سعی می‌کنم در این موارد یک خانه کاملا مطمئن پیدا کنم اما همه این کار را نمی‌کنند و فقط اینکه معامله را جوش بدهند برایشان مهم است».





    سن ازدواج و آمار خانه‌های مجردی با هم بالا می‌رود


    به نظر می‌رسد در پاسخ به این سوال که علت بالا رفتن آمار خانه‌های مجردی به ویژه در کلان شهر‌ها چیست به چندین دلیل بر می‌خوریم که مهترین آن‌ها بالا رفتن سن ازدواج و بیشتر شدن جوانانی است که مدت‌ها است فکر ازدواج را از سرشان بیرون کرده‌اند.






    وقتی هیچ کس منتظرت نیست

    «بعضی وقت‌ها دلم می‌خواهد به خانه که وارد می‌شوم کسی واقعا منتظرم باشد، دلم برای روزهایی که مادرم به استقبالم می‌آمد و خسته نباشید می‌گفت تنگ شده است» این‌ها حرف‌های دختری است که 4 سال است تنها زندگی می‌کند و از سختی‌های این روز‌ها می‌گوید.


    عاطفه که 29 سال دارد می‌گوید از 25 سالگی تنها زندگی کرده است البته اضافه می‌کند که قبل از آن هم به مدت 6 سال در خوابگاه بوده است. عاطفه می‌گوید: «سال‌های اول زندگی در خوابگاه واقعا شیرین بود چون طعم استقلال را می‌چشیدیم اما کمی که گذشت واقعا خسته شدم. آن زمان بیشتر از این خسته می‌شدم که مجبور بودم تمام کار‌هایم را خودم انجام بدهم اما حالا بیشتر از تنهایی خسته‌ام از اینکه وقتی غصه یا مشکلی دارم هیچ کس نیست که حداقل دلداری‌ام بدهد. بعضی وقتا با خودم فکر می‌کنم که با وجود این همه دوست و آشنا باز هم چقدر در این دنیا تنها هستم حتی این حرف را به خانوده‌ام هم نمی‌توانم بگویم چون تا دهان باز می‌کنم می‌گویند: می‌خواستی تنها نمانی. می‌خواستی وقتی گفتیم تنها زندگی نکن گوش کنی».





    عاطفه ادامه می‌دهد: «مدتی زندگی گروهی را هم تجربه کردم یعنی چند نفری خانه‌ای اجاره می‌کردیم اما به محض اینکه کمی وضعم خوب شد خودم را نجات دادم زیرا زندگی کردن با کسانی که هرکدام ساز خودشان را می‌زدند جنهم بود. البته حالا عادت کرده‌ام. اما هنوز هم شب‌ها با کوچک‌ترین صدایی با ترس از خواب می‌پرم.»



    دکتر فاطمه لاهیجی جامعه‌شناس و مشاور خانواده در این مورد به تبیان می‌گوید:

    «درست است که انسان به خانواده نیاز دارد اما با گذشت زمان و بالا رفتن سن جنس این نیاز شکل دیگری به خود می‌گیرد یعنی جوانی که مثلا از سن سی سالگی می‌گذرد قطعا به زندگی در میان خانواده نیاز دارد اما نه خانواده‌ای که در آن به دنیا آمده یعنی دلش می‌خواد خانواده‌ای داشته باشد که خودش در مدیریت ان نقش داشته باشد.

    درست است که در مرحله اول نیاز به تشکیل خانواده جدید که استقلال نسبی را برای جوان فراهم می‌کند تامین نمی‌شود اما این نیاز از بین نمی‌رود یعنی آن دختر و پسری که نخواسته یا نتوانسته ازدواج کند هنوز هم دلش می‌خواد مستقل باشد و با توجه به رواج فرهنگ فرد گرایی روز به روز بیشتر شاهد این استقلال طلبی هستیم».



    وقتی به نیاز استقلال طلبی از راه درست و کنترل شده پاسخ داده نشود جوان این نیاز را با زندگی تنها و به دور از خانواده تجربه می‌کند که این کار حتی از سوی کار‌شناسان اجتماعی غربی هم تایید شده نیست زیرا تنها زندگی کردن یا به اصطلاح زندگی مجردی آسیب‌های بعضا جبران ناپذیری به فرد وارد می‌کند که مهترین آن‌ها اسیب‌های روحی و عاطفی است زیرا انسان موجودی است که حمایت می‌خواهد، مشاور می‌خواهد، همدم می‌ خواهد.



    دکتر لاهیجی ادامه می‌دهد: «شخصا در بسیاری از موارد مشاوره‌ام دیده‌ام دختران یا پسرانی که پررنگ‌ترین دلیلشان برای ازدواج همین حس استقلال طلبی بوده است. وقتی به این نیاز از راه درست و کنترل شده پاسخ داده نشود جوان استقلال طلبی را با زندگی تنها و به دور از خانواده تجربه می‌کند که این کار حتی از سوی کار‌شناسان اجتماعی غربی هم تایید شده نیست زیرا تنها زندگی کردن یا به اصطلاح زندگی مجردی آسیب‌های بعضا جبران ناپذیری به فرد وارد می‌کند که مهترین آن‌ها اسیب‌های روحی و عاطفی است زیرا انسان موجودی است که حمایت می‌خواهد، مشاور می‌خواهد، همدم می‌خواهد.

    کسی که خودش را از این‌ها محروم می‌کند معلوم نیست چه بلایی بر سر احساساتش می‌آید به ویژه جوانان ما که برای به دست آوردن این استقلال با خانواده خود مبارزه می‌کنند و بعد از تنها شدن حمایت بیشتری را از دست می‌دهند یعنی غرورشان به آن‌ها اجازه نمی‌دهد که باز هم از حمایت‌های خانواده برخوردار شوند. به همین دلیل جوانانی را می‌بینیم که با داشتن خانواده خود را تنهای تنها احساس می‌کنند».


    البته این موضوعی نیست که تنها عاطفه را درگیر خود کرده باشد بنابراین لزوم واکنش مسئولان در این رابطه به خوبی دیده می شود نه واکنشی مثل جمع آوری خانه های مجردی فلان منطقه که چندی پیش شاهدش بودیم، بلکه در مورد مسائل این چنینی اقدامات ریشه ای تری نیاز است که مهمترین آنها ایجاد شرایط بهتر برای ازدواج جوانان است.

    همچنین نمی توان از پرداختن به مسائل فرهنگی مانند آموزش خانواده ها در برخورد با جوانان و همینطور تقویت وابستگی روانی جوانان به خانواده و تاثیرات گسترش نهادهای مشاوره ای غافل شد.






    تبیان

    اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي أَخْشَاكَ كَأَنِّي أَرَاكَ وَ أَسْعِدْنِي بِتَقْوَاكَ
    مجلـــه رویش ذهــن


  2. 2 کاربر از پست مفید نارون1 سپاس کرده اند .


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •