زمانی که روشن شد و برخاست، متناسب با حجم انسان هایی که در تاریکی شب پیرامونش را فراگرفته بودند، تجمعات قرون وسطایی فرقه ای را خاطر نشان می ساخت، گویی انگلستان به دوره سیاه بازگشته باشد اما وقتی از نمای نزدیک با مشعل المپیک که توسطتوماس هیترویک طراحی شده است مواجه می شویم حجم حضور انسان را در ان مشاهده می کنیم، هر چه چینی ها در سال 2008 بر مقیاس کلان نگاهشان و انسان در قامت پدیده ای خُرد تاکید داشتند و مشعل المپیکی به وزن 300 تن طراحی کردند، توماس هیترویک سعی کرد با مشعلی به وزن 16 تنريال تمدن را در قامت فهمی انسان ساز و برساخته ی فردیتی انسان مقیاس تدقیق کند و بر مقیاس انسانی تکنولوژی تاکید گذارد، جدا از این صنعتی سازی متبلور در طراحی مشعل های مسی نیز تاکید بودند بر پیشینه صنعتی انگلستان به عنوان کشوری که عصر صنعت زاده انجاست و البته بن مایه های اشنای دیگر اثار هیترویک را هم نمایان می کرد.درست است که بسیاری ایراد خواهند گرفت چرا مشعل را نمی توانند در طول بازی ها بر فراز لندن مشاهده کنند، اما خاصیت جداشدگی هر کدام از 240 سرْمشعل از میله مشعل و تخصیص هر یک به یکی از ملل شرکت کننده در المپیک، پس پایان مسابقات، جدا از تحریر رویکرد پایدار در طراحی، هم بندی انسانیِ المپیک را بار دیگر زنده خواهد کرد، ایینی که از یونان باستان تا کنون ـ جدا از انحرافاتی که غالبا سیاسی بوده اند ـ بر میل سیری ناپذیر تدوین جامعه ای جهانی، فارغ از قوم، جنسیت، دین و جغرافیای و طبقه تاکید دارد، جامعه ای که سرامدی را صرفا بر قوام تلاش های فرد فرد هر اجتماع پاس می دارد.