ای دلم زهرجدایی رابخور!چوب عمربی وفایی رابخور!
ای دلم دیدی که ماتت کردورفت!خنده ای برخاطراتت کردورفت!
من که گفتم این بهار افسردنیست!من که گفتم این پرستو رفتنیست
اه عجب کاری به دستم داددل!هم شکستوهم شکستم داددل!
ای دلم زهرجدایی رابخور!چوب عمربی وفایی رابخور!
ای دلم دیدی که ماتت کردورفت!خنده ای برخاطراتت کردورفت!
من که گفتم این بهار افسردنیست!من که گفتم این پرستو رفتنیست
اه عجب کاری به دستم داددل!هم شکستوهم شکستم داددل!
آدم برفی از خجالت آب شد ... وقتی که دید ... کودکی گرسنه به هویج دماغش زل زده
آدم برفی از خجالت آب شد ... وقتی که دید ... کودکی گرسنه به هویج دماغش زل زده
خدا نکنه خواهر من که تنها شی شما!غمت رونبینیم یه وخ!پ این همه دوست داری نو سایت صحبت از این همه تنهایی معنی نداره که!شوخی کردم عزیزم!!!!!!شعرای شاد هم بذارین بچه ها!درسته آخر عشق همیشه تلخ بوده و هس،اما بیاین یه قرار بذاریم همیشه شاد بمونیم و بقیه رو هم شاد نگه داریم.
درضمن شعرات خیلی خوشتل بودنا.....!
ماه من، غصه چرا ؟
آسمان را بنگر، که هنوز، بعد صدها شب و روز
مثل آن روز نخست
گرم و آبی و پر از مهر، به ما میخندد!
یا زمینی را که دلش، از سردی شبهای خزان
نه شکست و نه نگرفت!
بلکه از عاطفه لبریز شد و
نفسی از سر امید کشید
و در آغاز بهار، دشتی از یاس سپید
زیر پاهامان ریخت،
تا بگوید که هنوز، پر امنیت احساس خداست!
ماه من!
دل به غم دادن و از یأس سخنها گفتن
کار آنهایی نیست که خدا را دارند
ماه من!
غم و اندوه، اگر هم روزی، مثل باران بارید
یا دل شیشهایات، از لب پنجره عشق، زمین خورد و شکست
با نگاهت به خدا، چتر شادی وا کن
و بگو با دل خود، که خدا هست، خدا هست!
او همانی است که در تارترین لحظه شب، راه نورانی امید نشانم میداد
او همانی است که هر لحظه دلش میخواهد، همه زندگیام،
غرق شادی باشد
ماه من!
غصه اگر هست، بگو تا باشد!
معنی خوشبختی،
بودن اندوه است…!
این همه غصه و غم، این همه شادی و شور
چه بخواهی و چه نه! میوه یک باغند
همه را با هم و با عشق بچین
ولی از یاد مبر؛
پشت هر کوه بلند، سبزهزاری است پر از یاد خدا!
و در آن باز کسی میخواند؛
که خدا هست، خدا هست
و چرا غصه؟! چرا؟
سکوت کوچههای تارِ جانم، گریه میخواهد
تمام بندبندِ استخوانم، گریه میخواهدببار ای ابر بارانزا! میان شعرهای من
که بغض آشنای آسمانم، گریه میخواهدبهاری کن مرا جانا! که من پابند پاییزم
و آهنگ غزلهای جوانم، گریه میخواهدنمیخواهم دگر آیینه را؛ چشمان من مُردند
که در متنش نگاه ناتوانم، گریه میخواهدچنان دق کرده احساسم میان شعر تنهایی
که حتّی گریههای بیامانم، گریه میخواهد
طلب كردم ز دانائي يكي پند .......مرا فرمود: با نادان نپيوند
در زندگی به کسانی دل می بندیم که نمی خواهندمان و از وجود کسانی
که میخواهندمان بی خبریم ، شاید این باشد دلیل "تنهایی" مان
آدم برفی از خجالت آب شد ... وقتی که دید ... کودکی گرسنه به هویج دماغش زل زده
تنهایی زیباست به زشتی روزهایی که با دروغهای معشوق سر میکردیم
تنهایی قصه ای عامیانه است که پشت آن غصه ای عاشقانه است
فرصتهارا غنیمت بشمارید و فراموش نکنید که هر هفته یک یکشنبه دارد(فخر...)
اگه از تو ننوشتم ، فکر نکن سرم شلوغه
توي زندگي يه وقتا ، تنهايي رمز عبوره
اگه از چشمات گذشتم ، فکر نکن عاشق نبودم
مطمئن باش توي دنيا ، دل به تو سپرده بودم
خيلي سخته بگي ميرم ، وقتي مي خواي که بموني
وقتي مي خواي تو خيالت ، شعراي قشنگ بخوني
من گذشتم از تو اما ، تو هميشه بهتريني
مثل اشکي واسه چشمام ، موندگاري و صميمي
من مي خواستم تو خيالم ، ازتو تا ابد بخونم
تنها باشم بي حضورت ، رازچشماتو بدونم
من مي خواستم واسه دردام ، تنهايي خونه بسازم
با نت هاي مهربونيت ، شعراي قشنگ بسازم
مي دونستم وقتي ميرم ، ديگه تا ابد غريبم
حتي واسه چشم خيست ، بي وفاترين فريبم
شايد امروز که سياهي ،رخنه کرده تو وجودم
بدونم که راستي راستي ، روزي عاشق تو بودم
و هنوز عاشقتم
آدم برفی از خجالت آب شد ... وقتی که دید ... کودکی گرسنه به هویج دماغش زل زده
دلیل تنهایی ما
در نهان، به آنانی دل میبندیم که دوستمان ندارند،
و در آشکارا
از آنانی که دوستمان دارند غافلیم.
شاید این است دلیل تنهایی ما
"دکتر علی شریعتی"
از عجایب عشق همین است : تنها همان آغوش آرامت می کند که دلت را به درد می آورد .
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)