سلام...
براي شناخت اول بايد تعلق رو كشت...
سلام...
براي شناخت اول بايد تعلق رو كشت...
سلام از این متنی که گذاشتی خیلی خوشم اومد واقعا همین طوره!
بنام خدای مهربان
.
گفتند: حقیقت زمین است، بــاور کن. گوش دادم؛ عطش دیدن و دانستن، مرا تا مرز نبودن و ندیدن خاک کشاند. باورم بر واژهها سوار گشته، رهسپار شد. ورق زدم؛ ورق به ورق خواندم اندیشهها را؛ زیبا بود؛ لیکن . . . لیکن ترنّم، در وَجه سکوتش نازیبا! بسی چرکین شد دیدهگانم. حیـران زده، شستم بارها چشمانم را؛ دانستم واژهها بازی است در میدان وجدان انسانها. واژهها را بـاری نهادهاند؛ بارِ نامحـرم. من اینک این بـار سنگین را زِ دوش واژهها برمیدارم؛ تا حقیقت ناب واژهها، دُرّ وصلش از خدا را، دَریابم
کنـون در آستانهی رهایـی، نامحرمی را سر بریدهام از واژههـا؛ و خود را از جولان دروغ رهانیـدهام. می دوم. دویدن تا دور شدن از گرداب دروغ!
از درک واژهها به بی باوری و عریانی واژهها رسیدن چه تلخ است. می خواهم بی زمین، زمان را بپیمایم. یعنی می شود؟
از «ی» زمین برخواستن و به «الف» زمان قامت بستن چه سخت است. لحظه ها را عریان دیدن، جز گوش شدن بر صدای پنهان خدا، ثمری دیگر نیست. بی پرده آوازِ حقیقت، سخنِ دوست شنیدن چه خوش است.
الحق که چنین است؛ رسیدم بدین جمله هزاران بار: «عصیان در این شهر زمین، ایثار جان می طلبد.»
خدایا شکرت
مریم. م 1390/12/14
...........................
یا رب با تو سخن می گویم:گر به تو افتدم نظر؛ چهره به چهره، رو به روشرح دهم غم فراق؛ نکته به نکته، مو به مو
****
(پروردگارا! مرا و والدین مرا و مومنان را روزی که حساب برپا شود، ببخشا) 41سوره ی ابراهیم
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)