درین دنیا تنهایم،چو دشت که تنهاست/زهرعشق در تنهاییست
درین دنیا تنهایم،چو دشت که تنهاست/زهرعشق در تنهاییست
دوش دیدم که ملائک درمیخانه زدند ................گل آدم بسرشتندو به پیمانه زدن
" برای آنکه در زندگی پخته شویم نباید هنگام عصبانیت از کوره در برویم "
دوستی با هر که کردم خصم مادرزاد شد
آشیان هرجا گزیدملانه صیاد شد
آن رفیقی را که با خون دلم پروردمش
وقت مردن بر سر دار آمد و جلاد شد
الهي نه من آنم كه از نگهت چشم بپوشم /نه تو آني كه گدا را ننوازي
به نگاهي در اگر باز نگردد نروم بازبه جائي /پشت ديوار نشينم چو گدا بر سر راهي
کرم بین و لطف خداوندگار
گنه بنده کرده است و او شرمسار
عاشقان نقطه پرگار وجودند ولی
عشق داند که در این دایره سرگردانند
گناه چشم سیاه تو بود و گردن دلخواه
که من چو آهوی وحشی ز آدمی برمیدم
دل آدمها مثل یک جزیره دور افتادست،اینکه کی واسه اولین بار پا به جزیره میزاره مهم نیست
مهم اون کسیه که هیچوقت جزیره را ترک نکند...
كدورت از دل حافظ ببرد صحبت دوست
صفاى همت پاكان و پاك دينان بين
هوا گرفته بود ، باران می بارید ، كودكی آهسته گفت : خدایا گریه نكن درست میشه ...
نشد از یاد برم خاطره دوری را
باز هم گرچه رسیدیم به هم دل تنگم
پرواز من به بال و پر توست، زینهار
مشکن مرا که میشکنی بال خویش را
هوا گرفته بود ، باران می بارید ، كودكی آهسته گفت : خدایا گریه نكن درست میشه ...
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)