نفوذ و قدرت انگليس به قدري زياد بود كه حاكم تبريز چند نفر از مسلمانان تبريز را به اتهام دست داشتن در ربودن سگ كنسول بازداشت كرد و به زندان انداخت و به قدري اين رفتار توهينآميز بود كه مردم تبريز عليه حاكم شهر قيام كردند. همسر سفير وقت انگلستان در تهران (۱۲۶۵ هـ) در كتاب خاطرات خود مينويسد: در زمان صدارت حاجميرزا آغاسي ايران همانند برهاي مطيع بين دو شير روس و انگليس دست به دست ميشد و... اين وضعيت ايران در حدود ۱۷۰ سال پيش است كه رفته رفته به نظامسازي انگلستان در ايران در انقلاب مشروطه و ۱۲۹۹ انجاميد. دولت انگليس با تكيه بر نيروي دريايي و گستره جغرافيايي خويش توانسته بود با تحقير و به اسم استعمار (عمران) بر جهان شرق خصوصاً جهان اسلام مسلط شود. اگر چه امروزه انگليس آن شوكت و جلال را ندارد، اما خشتهاي كجي كه در عمق تاريخ گذاشته است همچنان به سمت ثريا كج ميرود. ورود امام خميني(ره) به صحنه سياست تا حدود زيادي چرخ استعمار را پنچر و بيداري حاصل از انقلاب اسلامي كمكم انگليس را در همان جزيره قديمي خود محصور كرد. دخالت های انگليس در ايران به زخم كهنهاي تبديل شده كه سلسلهنسلهاي ملت ايران را درنورديده است. بدبيني به انگليس در ايران، مذهبي و غيرمذهبي، انقلابي و غيرانقلابي، روشنفكر و سنتي نميشناسد. همه و همه تاريخ ۲۰۰ساله ايران را تاريخ عقبنگهداري توسط انگليس و دوستانش ميدانند. در انقلاب مشروطه نقل است كه چند هزار از مردم تهران كه از حاكميت به ستوه آمده بودند، به صورت غيرمستقيم به سفارت هدايت شدند و واژه «مشروطه» به جاي «عدالتخانه» هنگامي به گفتمان تبديل شد كه متحصنين منتظر طبخ ناهار بودند و آشپز انگليسي سفارت پس از اطلاع يافتن از مطالبه متحصنين (عدالتخانه) به آنان گفت كه الان فهميدم، شما مشروطه ميخواهيد و اين چنين شد كه مشروطه از ديگ پلوي انگليس به كف خيابانهاي تهران آمد و... علت آن بود كه حاكميت وقت ذليل، وابسته و غيرمردمي بود. بعد از جنگهاي ايران و روس اين ذلت و حقارت دوچندان شد و انگليس از ضربهاي كه ايران از روسيه دريافت كرده بود براي نفوذ خود بهره جست و شد آنچه نبايد ميشد و حدود ۵۰ سال مديريت ايران را تعيين و سياستهاي خود را اعمال كرد. واقعه هشتم آذر ۱۳۹۰ كه نمادي از استقلالخواهي ملت ايران است، نشان داد كه دوران موصوف واقعاً به پايان رسيده و نه تنها انگليس به شير بدون يال و كوپال تبديل شده است كه حتي اقتدار دفاع از خود را ندارد. آنان كه ايران را بره نرم تلقي ميكردند به جايي رسيدند كه در دندانهاي شير انقلاب اسلامي گرفتار آمدهاند و در مقابل اقتدار و عظمت ملت بزرگ ايران احساس يأس و نااميدي ميكنند، اما آنچه مايه تعجب است، عدم اصلاح سياستها، روشها و تاكتيكهاي انگليس در عرصه بينالملل و خصوصاً ايران است. دولت انگليس پس از ۳۲ سال رفتار خود را اصلاح نكرده است و چشماندازي از اصلاح روشهاي تعامل با نظام جمهوري اسلامي ايران مشخص نيست. نسلي كه در هشتم آذر از ديوارهاي سفارت انگليس بالا رفتند، كساني نيستند كه انقلاب، امام و جنگ را ديده و همه آنان تاريخ معاصر ايران و انگليس را خوانده باشند، لذا تنفر آنان از انگليس از كجا نشأت ميگيرد؟ آنان ميبينند كه چگونه انگليس و امريكا، استقلالخواهي و رشد علمي ايران را به سخره گرفتهاند. آنان ميدانند كه جهاني شدن فقط روشهاي استعمار و سلطهطلبي را عوض نموده است. آنان كه از سفارت بالا رفتند ميدانند كه نهادهاي بينالمللي امروز ابزارهاي نظام سلطهاند و غرب امروز در قالب هنجارهاي بينالمللي خوي سلطهگري خود را پوستين وارونه پوشانده، بنابراين اشغال چند ساعته سفارت انگليس بايد دولتمردان اين كشور را به اصلاح روشها وادارد. لجاجت به آينده انگليس كمكي نخواهد كرد.
علاقه مندی ها (Bookmarks)