شعر طنز

[مریم6868]

اينم چندتا شعر باحال از حامد عسگري:

لخند بزن دو چشم باراني را
تجويز كني نگاه درماني را
يك شعله بخند تا به آتش بكشي
دانشكده علوم انساني را!

****

تو ماه زلالي و كمان ابرويي
من اند مرامم و صداقت گويي
مشكل حل است، عصر يك سر برويم
تا دفتر ازدواج دانشجويي!

****

از جزوه اين و آن كپي مي گيرم
تا با توام از زمان كپي مي گيرم
رد دو لبت به روي فنجان، يعني
ازخنده نازتان كپي مي گيرم

****

ديروز تمام آرزوهايم سوخت
چايي خوردم، ته ته نايم سوخت
مردي آمد پي اش، سمندي بژ داشت
خب، حدس زدي كه تا كجاهايم سوخت؟!

[طلیعه طلا]

ای وای ، مرسی مریم جون . آرواره هام درد گرفت.
دستت درد نکنه حسابی خندیدم.
همه میگن دانشجو بشی ، تا آخر عمر ،کلی با خودت خاطره می کشی .
من هنوز به اون جا نرسیده این همه خاطره جمع کردم .واسه خودمو بذارم تو کوله ی کی ؟

[زهرا قربانی]

خیلی قشنگ بود