* فلسفه اشراق بعد از سهروردی
فلسفه سهروردی پیروانی پیدا کرد و بعد از او بر آثارش به ویژه حکمالاشراق، شرحهایی از جمله توسط شهرزوری و قطبالدین شیرازی نوشته شد. برخی از آرای او حتی بعضی از اشراقیون گفتهاند که با کوششِ بسیار هم نمیتوان دریافت و ریاضت لازم است. لذا گفتهاند: ما باید آیینه دلمان را روبه روی خورشید قرار دهیم به شرط این که این آیینه صاف باشد. عبارت اشراقیون چنین است:
اما الاشراقیون هم الذین جردوالوحُ عین النقوش الکونی: اشراقیون را به این علت اشراقی گفته اند که می گویند باید دلمان را مجرد و صاف کنیم.
رواقیون میگفتند باید برویم در خانه افلاطون اطراق کنیم و آستانهاش را ببوسیم. چنین هم کردند رفتند آن جا اطراق کردند و نوکر استاد شدند.
یک عده از مشائیون میگفتند ما استاد را تعقیب میکنیم. هر جا سخنی گفت مینویسیم و استفاده میکنیم.
آنهایی که استدلالی هستند دو دستهاند: یک عده استدلالی که در قالب دین باشد می پسندند. این آقایان که با استدلال دینی حرف میزدند اسمشان را متکلم گذاشتند. اما عده دیگر جدا از این که آیا این موارد در دین هست یا نه با عقل و استدلال سخن گفتند که به آنها مشائی گفتند.
دسته دوم که میخواستند در طریقت و سلوک ریاضت بکشند برخی هم گفتند همان مقداری که شرع اجازه میدهد ریاضت میکشیم روزه میگیریم و نماز شب میخوانیم.
فیلسوفان مشائی مانند خواجه نصیر پذیرفتند. میرداماد قدری فلسفه اشراقی و بحث در آن را احیا کرد. صدرالمتالهین شیرازی فلسفه اشراق را در فلسفه خود که ترکیبی عالی از همه جریانهای فکری پیش از اوست جای داد و سپس آن را «حکمت متعالیه» نامید. فلسفه سهروردی چه مستقیم و چه غیرمستقیم از طریق آثار ملاصدرا به هند رفت و در آن جا مورد تعلیم و تعلم قرار گرفت؛ ولی حق این است که با ظهور حکمت متعالیه صدرایی فلسفه سهروردی در آن منحل شد و امروز دیگر این فلسفه با استدلال مورد توجه قرار نمیگیرد و به تاریخ فلسفه پیوسته است. مقصود آن است که امروز فلسفه اشراقی دارای طرفدارانی در برابر فلسفه صدرایی و حتی مشائی نیست حکمت متعالیه صدرایی مترقیترین و کاملترین مکتب فلسفی اسلامی است؛ هر چند هم آثار ابن سینا و فارابی و هم کتابهای سهروردی در سراسر دوره اسلامی و هم اکنون مورد بحث تعلیم تفسیر و حاشیهنویسی بوده و هست.
-مقاله نوشته «سیدمحمد حکاک» از پایگاه اطلاعرسانی مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی
علاقه مندی ها (Bookmarks)