2-6-تام‌ استوپارد و نمايشنامه‌ " روزنكراتز و گيلدنسترن‌ مرده‌اند "

تام‌ استوپارد در سوم‌ ژوئيه 1937 در چلكسواكي‌ به‌ دنيا آمد و در كودكي‌ همراه‌ والدينش‌ به ‌انگلستان‌ رفت‌. در انگلستان‌ به‌ عنوان‌ گزارشگر و روزنامه‌نگار آزاد آغاز به‌ كار كرد. كار تئاتري‌ خود را با نوشتن‌ نمايشنامه‌هايي‌ براي‌ راديو و تلويزيون‌ آغاز كرد، اما نخستين‌ موفقيت‌ بين‌المللي‌ او در سال‌ 1966 با نگارش‌ نمايشنامة‌ "روزنكراتز و گيلدنسترن‌ مرده‌اند" نصبيش‌ شد. جولين هولتن‌ در مورد اين‌ نمايشنامه‌ مي‌نويسد: "آقاي‌ استوپارد در اين‌ نمايشنامه‌ ساختارهاي‌ ذهني‌ مارا زير و رو مي‌كند. نظرگاه‌ ما را تغيير مي‌دهد... شايد بتوان‌ اين‌ نمايشنامه‌ را يك‌ اثر پست‌ مدرن ‌زود به‌ ميدان‌ آمده‌ تعريف‌ كرد. يك‌ درام‌ پست‌ مدرن‌ تكان‌ دهنده‌."
در اين‌ نمايشنامه‌ تام‌ استوپارد دو شخصيت‌ كم‌ اهميت‌ در نمايشنامة‌ شكسپير را محور اصلي ‌نمايشنامة‌ خود قرار داده‌ و همة‌ ماجراها را از ديدگاه‌ آن‌ دو باز مي‌گويد. او در اين‌ انتخاب‌ قصد دارد جايگاه‌ هستي‌شناسانة‌ متن‌ را با تغيير سيستم‌ روايت‌ تغيير دهد و اين‌ از ويژگيهاي‌ درام‌ پست‌مدرن‌ است‌:
"آنچه‌ در شخصيت‌پردازي‌ پسامدرن‌ مطرح‌ است‌، در وهلة‌ نخست‌ به‌ هم‌ آميختگي‌ جايگاه‌ هستي‌شناسانة‌ شخصيت‌ و جايگاه‌ هستي‌شناسانة‌ خواننده‌ است‌ و در وهلة‌ دوم‌ پراكنده‌ سازي ‌آگاهي‌ خواننده‌ به‌ طوري‌ كه‌ همانند شخصيت‌ها همواره‌ در روند جانشيني‌ و تفاوت‌ سير مي‌كند و در وهلة‌ سوم‌ استلزامات‌ سياسي‌ و اخلاقي‌ اين‌ "ديگرگونه‌ جلوه‌ كردن‌" يعني‌ ناپديدي‌ يك‌ خودبودگي‌ تام.‌"
روزنكراتز و گيلدنسترن‌ دو دوست‌ و همكلاسي‌ هملت‌ در دانشگاه‌ ويتنبرگ‌ هستند كه‌ براي‌ ديدن‌ هملت‌ به‌ السينور مي‌آيند و از همان‌ ابتدا به‌ رغم‌ خواست‌ فردي‌ خود ناآگاهانه‌ در راهي‌ مي‌روند كه‌ به‌ مرگ‌ آنها مي‌انجامد. كلاديوس‌ به‌ ظاهر از آن‌ دو كه‌ روزگار جوانيشان‌ را با هملت‌ گذرانده‌اند، مي‌خواهد كه‌ با همنشيني‌ خود هملت‌ را به‌ شادي‌ و نشاط‌ آورند تا او مرگ‌ پدر را فراموش‌ كند. اما در باطن‌ قصد دارد به‌ وسيلة‌ آن‌ دو از رفتار و گفتار هملت‌ خبردار شود تا اگر هملت‌ بويي‌ از جنايت‌ او برده‌ باشد به‌ موقع‌ چاره‌ كند. روزنكراتز و گيلدنسترن‌، بازيگران‌ دوره‌گرد را به‌ هملت‌ معرفي‌ مي‌كنند و هملت‌ ظاهراً به‌ بازي‌ و نمايش‌ آنان‌ علاقه‌ نشان‌ مي‌دهد، اما در باطن‌ مي‌خواهد به‌ وسيلة‌ نمايش‌ آن‌ گروه‌ دريابد كه‌ آيا واقعاً كلاديوس‌ دست‌ به‌ قتل‌ زده‌ است‌ يا آن‌ چه‌ از روح‌ پدر شنيده‌ وهم‌ و گماني‌ بيش‌ نبوده‌ است‌. در مرحلة‌ بعدي‌ هنگامي‌ كه‌ كلاديوس‌ به‌فكر مي‌افتد تا خطر هملت‌ را از سر خود دور كند از روزنكراتز و گيلدنسترن‌ مي‌خواهد به‌ عنوان ‌دوستان‌ نزديك‌ او تا انگلستان‌ همراهيش‌ كنند و نامه‌اي‌ به‌ دستشان‌ مي‌دهد كه‌ در واقع‌ فرمان‌ قتل‌ هملت‌ است‌. آن‌ دو از مضمون‌ اين‌ نامه‌ خبر ندارند و هرگز هم‌ خبردار نمي‌شوند و وقتي‌ كه ‌هملت‌ نامه‌اي‌ ديگر را جايگزين‌ آن‌ مي‌كند هر دو ناآگاهانه‌ به‌ راهشان‌ ادامه‌ مي‌دهند.
روزنكراتز و گيلدنسترن‌ در نمايشنامة‌ تام‌ استوپارد شخصيتهايي‌ متعلق‌ به‌ نمايشنامه‌اي‌ ديگر هستند و سرنوشتشان‌ از پيش‌ تعيين‌ شده‌ است‌، مثل‌ شش‌ شخصيت‌ در جستجوي‌نويسنده‌ اثر پيراندللو. روزنكراتز و گيلدنسترن‌ در اثر شكسپير و نمايشنامه‌ تام‌ استوپارد در دنيايي‌ زندگي‌ مي‌كنند كه‌ بوي‌ تباهي‌، توطئه‌، جنايت‌ و دروغ‌ همه‌ جا را پر كرده‌ است‌.