دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
صفحه 5 از 24 نخستنخست 123456789101112131415 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 41 تا 50 , از مجموع 239

موضوع: شما يه شاعر انتخاب كن , نفر بعدي يه شعر از اون بگه

  1. #41
    کاربر حرفه ای
    رشته تحصیلی
    آب و خاک
    نوشته ها
    6,338
    ارسال تشکر
    36,121
    دریافت تشکر: 19,588
    قدرت امتیاز دهی
    34267
    Array
    *FATIMA*'s: جدید75

    پیش فرض پاسخ : شما يه شاعر انتخاب كن , نفر بعدي يه شعر از اون بگه

    پرنده فقط یک پرنده بود
    پرنده گفت : " چه بویی ، چه آفتابی ، آه
    بهار آمده است
    و من به جستجوی جفت خویش خواهم رفت
    پرنده از لب ایوان پرید ، مثل پیامی پرید و رفت
    پرنده کوچک بود
    پرنده فکر نمیکرد
    پرنده روزنامه نمیخواند
    پرنده قرض نداشت
    پرنده آدمها را نمی شناخت
    پرنده روی هوا
    و بر فراز چراغ های خطر
    در ارتفاع بی خبری میپرید
    و لحظه های آبی را
    دیوانه وار تجربه میکرد
    پرنده ، آه ، فقط یک پرنده بود
    شاعر گرانقدر : پروین اعتصامی
    علف هرز چيست ؟!
    گياهى است كه هنوز فوايدش كشف نشده است
    ....
    بحث: زندگی با گیاهان دارویی


  2. 5 کاربر از پست مفید *FATIMA* سپاس کرده اند .


  3. #42
    یار همیشگی
    نوشته ها
    4,341
    ارسال تشکر
    10,614
    دریافت تشکر: 19,174
    قدرت امتیاز دهی
    3108
    Array
    تووت فرنگی's: لبخند

    پیش فرض پاسخ : شما يه شاعر انتخاب كن , نفر بعدي يه شعر از اون بگه

    محتسب مستــی بـــه ره دیــــد و گـریبـــــانش گــــرفت
    مست گفت ای دوست این پیراهن است افسار نیست
    گفت مستــی زان سبب افتـــــان و خیـــــزان مــی روی
    گفت جـــــــرم راه رفتـــــــن نیست ره همــــــوار نیست
    گفت می بایــــــد تــــــو را تــا خـــــانه قــــــاضی بـــــرم
    گفت رو صبـــح آی قـــــاضی نیمـــه شب بیـــدار نیست
    گفت تــا داروغــــــه را گـــوئــــیم در مـسجــد بــــــخواب
    گفت مسجـــد خــــوابـــــگاه مـــــردم بـــــدکــــار نیست
    گفت دینــــاری بـــــده پنهــــــان و خــــــود را وا رهـــــان
    گفت کـــــار شــــــرع کـــــار درهــــــم و دینــــــار نیست
    گفت آنقـــــدر مستــی زهــــی از ســر بــر افتادت کلاه
    گفت در ســــر عقــــل بایــــد بــــی کلاهی عـار نیست
    گفت بایــــــد حــــد زننــد هشیـــــــار مـــــردم مست را
    گفت هشیــاری بیــــار اینجـــا کسـی هوشیــار نیست





    شاعر عزیز : رودکی




    دلم تنگه پرتقالِ من!


  4. 3 کاربر از پست مفید تووت فرنگی سپاس کرده اند .


  5. #43
    کاربر جدید
    نوشته ها
    35
    ارسال تشکر
    1,757
    دریافت تشکر: 435
    قدرت امتیاز دهی
    27
    Array

    پیش فرض پاسخ : شما يه شاعر انتخاب كن , نفر بعدي يه شعر از اون بگه

    گر من این دوستی تو ببرم تا لب گور بزنم نعره ولیکن ز تو بینم هنرا
    اثر میر نخواهم که بماند به جهان میر خواهم که بماند به جهان در اثرا
    هر کرا رفت، همی باید رفته شمری هر کرا مرد، همی باید مرده شمرا

    پوپک دیدم به حوالی سرخس بانگک بر برده با بر اندرا
    چادرکی دیدم رنگین برو رنگ بسی گونه بر آن چادرا
    ای پرغونه و باژگونه جهان مانده من از تو به شگفت اندرا

    جهانا چنینی تو با بچگان که گه مادری و گاه مادندرا
    نه پاذیر باید ترا نه ستون نه دیوار خشت و نه زآهن درا

    به حق نالم ز هجر دوست زارا سحر گاهان چو بر گلبن هزارا
    قضا، گر داد من نستاند از تو ز سوز دل بسوزانم قضا را
    چو عارض برفروزی می‌بسوزد چو من پروانه بر گردت هزارا
    نگنجم در لحد، گر زان که لختی نشینی بر مزارم سوکوارا
    جهان اینست وچونینست تا بود و همچونین بود اینند، یارا
    به یک گردش به شاهنشاهی آرد دهد دیهیم و تاج وگوشوارا
    توشان زیر زمین فرسوده کردی زمین داده بریشان بر زغارا
    از آن جان تو لختی خون فسرده سپرده زیر پای اندر سپارا

    گرفت خواهم زلفین عنبرین ترا به بوسه نقش‌کنم برگ یاسمین ترا
    هر آن زمین که تو یک ره برو قدم بنهی هزار سجده برم خاک آن زمین ترا
    هزار بوسه دهم بر سخای نامه‌ی تو اگر ببینم بر مهر او نگین ترا
    به تیغ هندی گو: دست من جدا بکنند اگر بگیرم روزی من آستین ترا
    اگر چه خامش مردم که شعر باید گفت زبان من به روی گردد آفرین ترا

    کس فرستاد به سر اندر عیار مرا که: مکن یاد به شعر اندر بسیار مرا
    وین فژه پیر ز بهر تو مرا خوار گرفت برهاناد ازو ایزد جبار مرا

    به نام نیک تو، خواجه، فریفته نشوم که نام نیک تو دامست و زرق‌مر نان را
    کسی که دام کند نام نیک از پی نان یقین بدان تو که دامست نانش مرجان را

    دلا، تا کی همی جویی منی را؟ چه داری دوست هرزه دشمنی را؟
    چرا جویی وفا از بی وفایی؟ چه کوبی بیهده سرد آهنی را؟
    ایا سوسن بناگوشی ، که داری بر شک خویشتن هر سوسنی را
    یکی زین برزن نا راه برشو که بر آتش نشانی برزنی را
    دل من ارزنی، عشق تو کوهی چه سایی زیر کوهی ارزنی را؟
    ببخشا، ای پسر، بر من ببخشا مکش در عشق خیره چون منی را؟
    بیا، اینک نگه کن رودکی را اگر بی جان روان خواهی تنی را

    با عاشقان نشین وهمه عاشقی گزین با هر که نیست عاشق کم کن قرینیا
    باشد گه وصال ببینند روی دوست تو نیز در میانه‌ی ایشان ببینیا
    تا اندران میانه، که بینند روی او تو نیز در میانه‌ی ایشان نشینیا

    آمد بهار خرم با رنگ و بوی طیب با صد هزار نزهت و آرایش عجیب
    شاید که مرد پیر بدین گه شود جوان گیتی بدیل یافت شباب از پس مشیب
    چرخ بزرگوار یکی لشکری بکرد لشکرش ابر تیره و باد صبا نقیب
    نفاط برق روشن و تندرش طبل زن دیدم هزار خیل و ندیدم چنین مهیب
    آن ابر بین، که گرید چون مرد سوکوار و آن رعد بین، که نالد چون عاشق کیب

    خورشید را ز ابر دمد روی گاه‌گاه چو نان حصاریی، که گذر دارد از رقیب
    یک چند روزگار جهان دردمند بود به شد، که یافت بوی سمن باد را طبیب
    باران مشکبوی ببارید نو به نو وز برگ بر کشید یکی حله‌ی قصیب
    کنجی که برف پیش همی داشت گل گرفت هر جو یکی که خشک همی بود شد رطیب
    تندر میان دشت همی باد بردمد برق از میان ابر همی برکشد قضیب
    لاله میان کشت بخندد همی ز دور چون پنجه‌ی عروس به حنا شده خضیب
    بلبل همی بخواند در شاخسار بید سار از درخت سرو مرو را شده مجیب
    صلصل به سر و بن بر، با نغمه‌ی کهن بلبل به شاخ گل بر، با لحنک غریب
    اکنون خورید باده و اکنون زیید شاد کاکنون برد نصیب حبیب از بر حبیب
    ساقی گزین و باده و می خور به بانگ زیر کز کشت سار نالد و از باغ عندلیب
    هر چند نوبهار جهانست به چشم خوب دیدار خواجه خوب تر، آن مهتر حسیب
    شیب تو با فراز وفراز تو با نشیب فرزند آدمی به تو اندر به شیب وتیب
    دیدی تو ریژ و کام بدو اندرون بسی بارید کان مطرب بودی به فر و زیب

    گل صدبرگ و مشک و عنبر وسیب یاسمین سپید و مورد بزیب
    این همه یکسره تمام شدست نزد تو، ای بت ملوک فریب
    شب عاشقت لیله‌القدرست چون تو بیرون کنی رخ از جلبیت
    به حجاب اندرون شود خورشید گر تو برداری از دو لاله حجیب
    وآن زنخدان بسیب ماند راست اگر از مشک خال دارد سیب

    با خردومند بی‌وفا بود این بخت خویشتن خویش را بکوش تو یک لخت
    خود خور و خود ده، کجا نبود پشیمان هر که بداد وبخورد از آن چه که بلفخت

    رودکی چنگ بر گرفت و نواخت باده انداز، کو سرود انداخت
    زان عقیقین میی، که هر که بدید از عقیق گداخته نشناخت
    هر دو یک گوهرند، لیک به طبع این بیفسرد و آن دگر بگداخت
    نابسوده دو دست رنگین کرد ناچشیده به تارک اندر تاخت

    به سرای سپنج مهمان را دل نهادن همیشگی نه رواست
    زیر خاک اندرونت باید خفت گر چه اکنونت خواب بر دیباست
    با کسان بودنت چه سود کند؟ که به گور اندرون شدن تنهاست
    یار تو زیر خاک مور و مگس چشم بگشا، ببین: کنون پیداست
    آن که زلفین و گیسویت پیراست گر چه دینار یا درمش بهاست
    چون ترا دید زردگونه شده سرد گردد دلش، نه نابیناست

    امروز به هر حالی بغداد بخاراست کجا میر خراسانست، پیروزی آنجاست
    ساقی، تو بده باده ومطرب تو بزن رود تا می خورم امروز، که وقت طرب ماست
    می هست ودرم هست و بت لاله رخان هست غم نیست وگر هست نصیب دل اعداست

    زمانه ، پندی آزادوار داد مرا زمانه، چون نگری، سربه سر همه پندست
    به روز نیک کسان، گفت: تاتو غم نخوری بسا کسا! که به روز تو آرزومندست
    زمانه گفت مرا: خشم خویش دار نگاه کرا زبان نه به بندست پای دربندست

    این جهان پاک خواب کردارست آن شناسد که دلش بیدارست
    نیکی او به جایگاه بدست شادی او به جای تیمارست
    چه نشینی بدین جهان هموار؟ که همه کار اونه هموارست
    دانش او نه خوب و چهرش خوب زشت کردار و خوب دیدارست
    به خیره برشمرد سیر خورده گرسنه را چنان که درد کسان بر دگر کسی خوارست
    چو پوست روبه ببینی به خان واتگران بدان که: تهمت او دنبه‌ی به سر کارست

    آن صحن چمن، که از دم دی گفتی: دم گرگ یا پلنگست
    اکنون ز بهار مانوی طبع پرنقش و نگار همچو ژنگست
    بر کشتی عمر تکیه کم کن کین نیل نشیمن نهنگست

    مرغ دیدی که بچه زو ببرند؟ چاو چاوان درست چونانست
    باز چون بر گرفت پرده ز روی کروه دندان و پشت چوگانست

    آخر هر کس از دو بیرون نیست یا برآورد نیست، یا زد نیست
    نه به آخر همه بفرساید؟ هرکه انجام راست فرسد نیست

    چون تیغ به دست آری، مردم نتوان کشت نزدیک خداوند بدی نیست فرامشت
    این تیغ نه از بهر ستمکاران کردند انگور نه از بهر نبیذست به چرخشت
    عیسی به رهی دید یکی کشته فتاده حیران شد و بگرفت به دندان سرانگشت
    گفتا که: کرا کشتی تا کشته شدی زار؟ تا باز که او را بکشد؟ آن که ترا کشت
    انگشت مکن رنجه بدر کوفتن کس تا کس نکند رنجه به در کوفتنت مشت

    مهر مفگن برین سرای سپنج کین جهان پاک بازیی نیرنج
    نیک او را فسانه واری شو بد او را کمرت سخت بتنج

    پیشم آمد بامداد آن دلبر از راه شکوخ با دو رخ از شرم لعل و با دو چشم از سحر شوخ
    آستین بگرفتمش، گفتم که: مهمان من آی داد پوشیده جوابم: مورد و انجیر و کلوخ

    ای روی تو چو روز دلیل موحدان وی موی تو چنان چوشب ملحد از لحد
    ای من مقدم از همه عشاق، چون تویی مر حسن را مقدم، چون از کلام قد

    مکی به کعبه فخر کند، مصریان به نیل ترسا به اسقف وعلوی به افتخار جد
    فخر رهی بدان دو سیه چشمکان تست کامد پدید زیر نقاب از بر دو خد

    شاد زی، با سیاه چشمان، شاد که جهان نیست جز فسانه و باد
    زآمده شادمان بباید بود وز گذشته نکرد باید یاد
    من و آن جعد موی غالیه بوی من و آن ماهروی حورنژاد
    نیک بخت آن کسی که داد و بخورد شوربخت آن که او نخورد و نداد
    باد و ابرست این جهان، افسوس! باده پیش آر، هر چه باداباد
    شاد بودست ازین جهان هرگز هیچ کس؟ تا ازو تو باشی شاد
    داد دیدست ازو به هیچ سبب هیچ فرزانه؟ تا تو بینی داد

    جهان به کام خداوند باد و دیر زیاد برو به هیچ حوادث زمانه دست مداد
    درست و راست کناد این مثل خدای ورا اگر ببست یکی در، هزار در بگشاد
    خدای عرش جهان را چنین نهاد نهاد که گاه مردم شادان و گه بود ناشاد
    ... این مصرع ساقط شده ... خدای چشم بد از ملک تو بگرداناد

    چهار چیز مر آزاده را زغم بخرد: تن درست و خوی نیک و نام نیک وخرد
    هر آن که ایزدش این چهار روزی کرد سزد که شاد زید جاودان و غم نخورد

    از دوست بهر چیز چرا بایدت آزرد؟ کین عیش چنین باشد گه شادی و گه درد
    گر خوار کند مهتر، خواری نکند عیب چون بازنوازد، شود آن داغ جفا سرد
    صد نیک به یک بد نتوان کرد فراموش گر خار بر اندیشی خرمانتوان خورد
    او خشم همی گیرد، تو عذر همی خواه هر روز به نو یار دگر می‌نتوان کرد
    دنیا فقط خومان و انعکاسمان

  6. 4 کاربر از پست مفید kazim سپاس کرده اند .


  7. #44
    کاربر جدید
    نوشته ها
    35
    ارسال تشکر
    1,757
    دریافت تشکر: 435
    قدرت امتیاز دهی
    27
    Array

    پیش فرض پاسخ : شما يه شاعر انتخاب كن , نفر بعدي يه شعر از اون بگه

    شاعر محتشم کاشانی
    دنیا فقط خومان و انعکاسمان

  8. 2 کاربر از پست مفید kazim سپاس کرده اند .


  9. #45
    دوست آشنا
    رشته تحصیلی
    کامپیوتر
    نوشته ها
    1,201
    ارسال تشکر
    6,001
    دریافت تشکر: 5,961
    قدرت امتیاز دهی
    236
    Array

    پیش فرض پاسخ : شما يه شاعر انتخاب كن , نفر بعدي يه شعر از اون بگه

    دارد ز خدا خواهش جنات نعیم
    زاهد به ثواب و من به امید عظیم
    من دست تهی میروم او تحفه به دست
    تا زین دو کدام خوش کند طبع کریم




    فال امروز
    ویرایش توسط amin_745 : 2nd April 2011 در ساعت 03:35 PM
    همیشه رفتن رسیدن نیست.ولی برای رسیدن باید رفت در بن بست هم راه آسمان باز است پس پرواز را بیاموزیم




  10. 4 کاربر از پست مفید amin_745 سپاس کرده اند .


  11. #46
    یار همراه
    نوشته ها
    2,180
    ارسال تشکر
    4,649
    دریافت تشکر: 6,043
    قدرت امتیاز دهی
    7690
    Array

    پیش فرض پاسخ : شما يه شاعر انتخاب كن , نفر بعدي يه شعر از اون بگه


    شاعر :مهدی اخوان ثالث
    یه هیزم شکن وقتی خسته میشه که تبرش کند بشه نه هیزماش زیاد بشه تبر ما آدما هم باورمونه نه آرزوهامون

  12. 6 کاربر از پست مفید *alien* سپاس کرده اند .


  13. #47
    کاربر حرفه ای
    رشته تحصیلی
    آب و خاک
    نوشته ها
    6,338
    ارسال تشکر
    36,121
    دریافت تشکر: 19,588
    قدرت امتیاز دهی
    34267
    Array
    *FATIMA*'s: جدید75

    پیش فرض پاسخ : شما يه شاعر انتخاب كن , نفر بعدي يه شعر از اون بگه

    چون سبوی تشنه..
    از تهی سرشار،
    جویبار لحظه‌ها جاریست.
    چون سبوی تشنه کاندر خواب بیند آب، واندر آب بیند سنگ،
    دوستان و دشمنان را می‌شناسم من.
    زندگی را دوست می‌دارم؛
    مرگ را دشمن.
    وای، اما – با که باید گفت این؟ - من دوستی دارم
    که به دشمن خواهم از او التجا بردن.
    جویبار لحظه‌ها جاری.
    شاعر گرانقدر : باباطاهر همدانی
    علف هرز چيست ؟!
    گياهى است كه هنوز فوايدش كشف نشده است
    ....
    بحث: زندگی با گیاهان دارویی


  14. 3 کاربر از پست مفید *FATIMA* سپاس کرده اند .


  15. #48
    دوست آشنا
    رشته تحصیلی
    کارشناسی کامپیوتر نرم افزار
    نوشته ها
    1,167
    ارسال تشکر
    2,113
    دریافت تشکر: 2,967
    قدرت امتیاز دهی
    44
    Array

    پیش فرض پاسخ : شما يه شاعر انتخاب كن , نفر بعدي يه شعر از اون بگه

    به صحرا بنگرم صــحرا ته وینم
    به دریا بنگرم دریا ته وینم
    بهر جا بنگرم کوه و در و دشت
    نشان روی زیبای ته وینم بابا طاهر


    شاعر عزیز سعدی
    uody

  16. 2 کاربر از پست مفید uody سپاس کرده اند .


  17. #49
    دوست آشنا
    رشته تحصیلی
    کامپیوتر
    نوشته ها
    1,201
    ارسال تشکر
    6,001
    دریافت تشکر: 5,961
    قدرت امتیاز دهی
    236
    Array

    پیش فرض پاسخ : شما يه شاعر انتخاب كن , نفر بعدي يه شعر از اون بگه

    شبها گذرد که دیده نتوانم بست
    مردم همه از خواب و من از فکر تو مست
    باشد که به دست خویش خونم ریزی
    تا جان بدهم دامن مقصود به دست





    فخر الدین اسعد گرگانی
    ویرایش توسط amin_745 : 2nd April 2011 در ساعت 11:54 PM
    همیشه رفتن رسیدن نیست.ولی برای رسیدن باید رفت در بن بست هم راه آسمان باز است پس پرواز را بیاموزیم




  18. 2 کاربر از پست مفید amin_745 سپاس کرده اند .


  19. #50
    دوست آشنا
    رشته تحصیلی
    کارشناسی کامپیوتر نرم افزار
    نوشته ها
    1,167
    ارسال تشکر
    2,113
    دریافت تشکر: 2,967
    قدرت امتیاز دهی
    44
    Array

    پیش فرض پاسخ : شما يه شاعر انتخاب كن , نفر بعدي يه شعر از اون بگه

    ز عشق اندر دلش آتش فروزد

    بر آتش عقل و صبرش را بسوزد

    بر آمد تند باد نوبهارى

    یکایک پرده بربود از عمارى

    تو گفتى کز نیام آهخته شد تیغ

    و یا خورشید بیرون آمد از میغ

    رخ ویسه پدید آمد ز پرده

    دل رامین شد از دیدنش برده

    تو گفتى جادوى چهره ننودش

    به یک دیدر جان از تن ربودش

    اگر پیکان زهر آلود بودى

    نه زخم بدین سان زود بودى

    کجا چون دید رامین روى آن ماه

    تو گفتى خورد بر دل تیر ناگاه


    شاعر عزیز فریدون مشیری
    uody

  20. کاربرانی که از پست مفید uody سپاس کرده اند.


صفحه 5 از 24 نخستنخست 123456789101112131415 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. جزوه 100 صفحه ای در مورد تست های غیر مخرب
    توسط M.A.A.H.R در انجمن مهندسي جوش
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: 28th November 2012, 06:52 PM
  2. آموزشی: همیوپاتی چیست ؟
    توسط poune در انجمن بیماریها
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 18th March 2011, 01:28 PM
  3. مقاله: مفاهيم رمزنگاري به زبان ساده
    توسط Admin در انجمن سایر مقالات بخش کامپیوتر
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: 15th March 2011, 11:25 PM
  4. راهنماي غذا خوردن
    توسط ریپورتر در انجمن صنایع غذایی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 8th February 2011, 03:27 PM
  5. آفتاب غدیر پشت پرده هاى تعصب
    توسط kamanabroo در انجمن مقالات مذهبی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 24th November 2010, 06:37 PM

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •