دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 10

موضوع: دیوان اشعار خاقانی

  1. #1
    یار همیشگی
    نوشته ها
    4,341
    ارسال تشکر
    10,614
    دریافت تشکر: 19,174
    قدرت امتیاز دهی
    3108
    Array
    تووت فرنگی's: لبخند

    پیش فرض دیوان اشعار خاقانی

    ای آتش سودای تو خون کرده جگرها
    بر باد شده در سر سودای تو سرها
    در گلشن امید به شاخ شجر من

    گلها نشکفند و برآمد نه ثمرها
    ای در سر عشاق ز شور تو شغب‌ها

    وی در دل زهاد ز سوز تو اثرها
    آلوده به خونابه‌ی هجر تو روان‌ها

    پالوده ز اندیشه‌ی وصل تو جگرها
    وی مهره‌ی امید مرا زخم زمانه

    در ششدر عشق تو فرو بسته گذرها
    کردم خطر و بر سر کوی تو گذشتم

    بسیار کند عاشق ازین گونه خطرها
    خاقانی از آنگه که خبر یافت ز عشقت

    از بیخبری او به جهان رفت خبرها
    دلم تنگه پرتقالِ من!


  2. 2 کاربر از پست مفید تووت فرنگی سپاس کرده اند .


  3. #2
    یار همیشگی
    نوشته ها
    4,341
    ارسال تشکر
    10,614
    دریافت تشکر: 19,174
    قدرت امتیاز دهی
    3108
    Array
    تووت فرنگی's: لبخند

    پیش فرض پاسخ : دیوان اشعار خاقانی

    طبع تو دمساز نیست عاشق دلسوز را

    خوی تو یاری‌گر است یار بدآموز را


    دستخوش تو منم دست جفا برگشای


    بر دل من برگمار تیر جگردوز را



    از پی آن را که شب پرده‌ی راز من است


    خواهم کز دود دل پرده کنم روز را



    لیک ز بیم رقیب وز پی نفی گمان


    راه برون بسته‌ام آه درون سوز را



    دل چه شناسد که چیست قیمت سودای تو


    قدر تو چه داند صدف در شب‌افروز را



    گر اثر روی تو سوی گلستان رسد


    باد صبا رد کند تحفه‌ی نوروز را



    تا دل خاقانی است از تو همی نگذرد


    بو که درآرد به مهر آن دل کین توز را
    دلم تنگه پرتقالِ من!


  4. 2 کاربر از پست مفید تووت فرنگی سپاس کرده اند .


  5. #3
    یار همیشگی
    نوشته ها
    4,341
    ارسال تشکر
    10,614
    دریافت تشکر: 19,174
    قدرت امتیاز دهی
    3108
    Array
    تووت فرنگی's: لبخند

    پیش فرض پاسخ : دیوان اشعار خاقانی

    خوش خوش خرامان می‌روی، ای شاه خوبان تا کجا

    شمعی و پنهان می‌روی پروانه جویان تا کجا؟


    ز انصاف خو واکرده‌ای، ظلم آشکارا کرده‌ای


    خونریز دل‌ها کرده‌ای، خون کرده پنهان تا کجا؟



    غبغب چو طوق آویخته فرمان ز مشک انگیخته


    صد شحنه را خون ریخته با طوق و فرمان تا کجا؟



    بر دل چو آتش می‌روی تیز آمدی کش می‌روی


    درجوی جان خوش می‌روی ای آب حیوان تا کجا؟



    طرف کله کژ بر زده گوی گریبان گم شده


    بند قبا بازآمده گیسو به دامان تا کجا؟



    دزدان شبرو در طلب، از شمع ترسند ای عجب


    تو شمع پیکر نیم‌شب دل دزدی اینسان تا کجا؟



    هر لحظه ناوردی زنی، جولان کنی مردافکنی


    نه در دل تنگ منی ای تنگ میدان تا کجا؟



    گر ره دهم فریاد را، از دم بسوزم باد را


    حدی است هر بیداد را این حد هجران تا کجا؟



    خاقانی اینک مرد تو مرغ بلاپرورد تو


    ای گوشه‌ی دل خورد تو، ناخوانده مهمان تا کجا؟
    دلم تنگه پرتقالِ من!


  6. 2 کاربر از پست مفید تووت فرنگی سپاس کرده اند .


  7. #4
    یار همیشگی
    نوشته ها
    4,341
    ارسال تشکر
    10,614
    دریافت تشکر: 19,174
    قدرت امتیاز دهی
    3108
    Array
    تووت فرنگی's: لبخند

    پیش فرض پاسخ : دیوان اشعار خاقانی

    رفتم به راه صفت دیدم به کوی صفا

    چشم و چراغ مرا جائی ئشگرف و چه جا



    جائی که هست فزون از کل کون و مکان


    جائی که هست برون از وهم ما و شما



    صحن سراچه‌ی او صحرای عشق شده


    جان‌های خلق در او رسته به جای گیا



    از اشک دلشدگان گوهر نثار زمین


    وز آه سوختگان عنبر بخار هوا



    دارندگان جمال از حسن او به حسد


    بینندگان خیال از نور او به نوا



    رفتم که حلقه زنم پنهان ز چشم رقیب


    آمد رقیب و سبک در ره گرفت مرا



    گفتا به حضرت ما گر حاجت است بگو


    گفتم که هست بلی اما الیک فلا



    هم خود ز روی کرم برداشت پرده و گفت


    ای پاسبان تو برو، خاقانیا تو درا
    دلم تنگه پرتقالِ من!


  8. 2 کاربر از پست مفید تووت فرنگی سپاس کرده اند .


  9. #5
    یار همیشگی
    نوشته ها
    4,341
    ارسال تشکر
    10,614
    دریافت تشکر: 19,174
    قدرت امتیاز دهی
    3108
    Array
    تووت فرنگی's: لبخند

    پیش فرض پاسخ : دیوان اشعار خاقانی

    ز خاک کوی تو هر خار سوسنی است مرا

    به زیر زلف تو هر موی مسکنی است مرا


    برای آنکه ز غیر تو چشم بردوزم


    به جای هر مژه بر چشم سوزنی است مرا



    ز بسکه بر سر کوی تو اشک ریخته‌ام


    ز لعل در بر هر سنگ دامنی است مرا



    فلک موافقت من کبود درپوشید


    چو دید کز تو بهر لحظه شیونی است مرا



    از آن زمان که ز تو لاف دوستی زده‌ام


    بهر کجا که رفیقی است دشمنی است مرا



    هر آنکه آب من از دیده زیر کاه تو دید


    یقین شناخت که بر باد خرمنی است مرا



    به دام عشق تو درمانده‌ام چو خاقانی


    اگر نه بام فلک خوش نشیمنی است مرا
    دلم تنگه پرتقالِ من!


  10. 2 کاربر از پست مفید تووت فرنگی سپاس کرده اند .


  11. #6
    یار همیشگی
    نوشته ها
    4,341
    ارسال تشکر
    10,614
    دریافت تشکر: 19,174
    قدرت امتیاز دهی
    3108
    Array
    تووت فرنگی's: لبخند

    پیش فرض پاسخ : دیوان اشعار خاقانی

    به زبان چرب جانا بنواز جان ما را

    به سلام خشک خوش کن دل ناتوان ما را


    ز میان برآر دستی مگر از میانجی تو


    به کران برد زمانه غم بی‌کران ما را



    به دو چشم آهوی تو که به دولت تو گردون


    همه عبده نویسد سگ پاسبان ما را



    ز پی عماری تو چه روان کنیم مرکب


    چو رکیب تو روان شد چه محل روان ما را



    به سرا و مجلس خود مطلب نشانی ما


    چو تو بر نشان کاری چه کنی نشان ما را



    گله‌ی فراق گفتم که نه نیک رفت با


    به کرشمه مهر برنه پس از این زبان ما را



    به تو درگریخت خاقانی و جان فشاند بر تو


    اگرش مزید خواهی بپذیر جان ما را
    دلم تنگه پرتقالِ من!


  12. 2 کاربر از پست مفید تووت فرنگی سپاس کرده اند .


  13. #7
    یار همیشگی
    نوشته ها
    4,341
    ارسال تشکر
    10,614
    دریافت تشکر: 19,174
    قدرت امتیاز دهی
    3108
    Array
    تووت فرنگی's: لبخند

    پیش فرض پاسخ : دیوان اشعار خاقانی

    بر سر کرشمه از دل خبری فرست ما را

    به بهای جان از آن لب شکری فرست ما را


    به غلامی تو ما را به جهان خبر برآمد


    گرهی ز زلف کم کن، کمری فرست ما را



    به بهانه‌ی حدیثی بگشای لعل نوشین


    به خراج هر دو عالم، گهری فرست ما را



    به دو چشم تو که از جان اثری نماند با ما


    ز نسیم جانفزایت، اثری فرست ما را



    ز پی مصاف هجران که کمان کشید بر ما


    ز وصال مردمی کن، حشری فرست ما را



    مگذار کز جفایت دل گرم ما بسوزد


    ز وفا مفرحی کن، قدری فرست ما را



    به تو درگریخت خاقانی و دل فشاند بر تو


    اگرش قبول کردی، خبری فرست ما را
    دلم تنگه پرتقالِ من!


  14. 2 کاربر از پست مفید تووت فرنگی سپاس کرده اند .


  15. #8
    یار همیشگی
    نوشته ها
    4,341
    ارسال تشکر
    10,614
    دریافت تشکر: 19,174
    قدرت امتیاز دهی
    3108
    Array
    تووت فرنگی's: لبخند

    پیش فرض پاسخ : دیوان اشعار خاقانی

    گرنه عشق او قضای آسمانستی مرا

    از بلای عشق او روزی امانستی مرا


    گر مرا روزی ز وصلش بر زمین پای آمدی


    کی همه شب دست از او بر آسمانستی مرا



    گرنه زلف پرده سوز او گشادی راز من


    زیر این پرده که هستم کس چه دانستی مرا



    بر یقینم کز فراق او به جان ایمن نیم


    وین نبودی گر به وصل او گمانستی مرا



    آفت جان است و آنگه در میان جان مقیم


    گرنه در جان اوستی کی باک جانستی مرا



    مرقد خاقانی از فرقد نهادی بخت من


    گر به کوی او محل پاسبانستی مرا
    دلم تنگه پرتقالِ من!


  16. 2 کاربر از پست مفید تووت فرنگی سپاس کرده اند .


  17. #9
    یار همیشگی
    نوشته ها
    4,341
    ارسال تشکر
    10,614
    دریافت تشکر: 19,174
    قدرت امتیاز دهی
    3108
    Array
    تووت فرنگی's: لبخند

    پیش فرض پاسخ : دیوان اشعار خاقانی

    ای پار دوست بوده و امسال آشنا

    وی از سزا بریده و بگزیده ناسزا


    ای سفته در وصل تو الماس ناکسان


    تا کی کنی قبول، خسان را چو کهربا



    چند آوری چو شمس فلک هر شبانگهی


    سر بر زمین خدمت یاران بیوفا



    آن را که خصم ماست شدی یار و همنفس


    با آنکه کم ز ماست شدی یار و آشنا



    الحق سزا گزیدی و حقا که در خور است


    پیش مسیح مائده و پیش خر گیا



    بودیم گوهری به تو افتاده رایگان


    نشناختی تو قیمت ما از سر جفا



    بی‌دیده کی شناسد خورشید را هنر


    یا کوزه گر چه داند یاقوت را بها



    ما را قضای بد به هوای تو درفکند


    آری که هم قضای بلا باد بر قضا



    ای کاش آتشی ز کنار اندر آمدی


    نه حسن تو گذاشتی و نه هوای ما



    حکم قضای بود و گرنه چنین بدی


    خاقانی از کجا و هوای تو از کجا
    دلم تنگه پرتقالِ من!


  18. 2 کاربر از پست مفید تووت فرنگی سپاس کرده اند .


  19. #10
    یار همیشگی
    نوشته ها
    4,341
    ارسال تشکر
    10,614
    دریافت تشکر: 19,174
    قدرت امتیاز دهی
    3108
    Array
    تووت فرنگی's: لبخند

    پیش فرض پاسخ : دیوان اشعار خاقانی

    اری فی‌النوم ما طالت نواها

    زمانا طاب عیشی فی هواها



    به جامی کز می وصلش چشیدم


    همی دارد خمارم در بلاها



    عرانی السحر ویحک ما عرانی


    رعاها الصبر ویلی ما رعاها



    به بوسه مهر نوش او شکستم


    شکست اندر دلم نیش جفاها



    بدت من حبها فی القلب نار


    کان صلی جهتم من لظاها



    خطا کردم که دادم دل به دستش


    پشیمان باد عقلم زین خطاها
    دلم تنگه پرتقالِ من!


  20. 2 کاربر از پست مفید تووت فرنگی سپاس کرده اند .


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. نطق تاريخی دکتر مصدق در دادگاه لاهه
    توسط majid71 در انجمن قاجار، پهلوی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 13th February 2011, 02:29 PM
  2. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 9th January 2011, 07:01 PM
  3. مقاله: نقد و بررسی کتاب نگاهی به دیوان اشعار ادیب نیشابوری
    توسط AreZoO در انجمن نقد و بررسی ادبی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 25th September 2010, 05:47 PM
  4. کارکرد دیوان عدالت اداری
    توسط Sookoot در انجمن حقوق عمومی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 4th July 2010, 09:22 PM
  5. خبر: دیوان اشعار بن لادن منتشر می‌شود
    توسط diamonds55 در انجمن اخبار ادبی
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: 25th September 2008, 01:10 PM

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •