ب) ازدواج ، محل كار ، دوستان و ...

« ليلي گلستان » پس از استخدام در تلويزيون با « نعمت حقيقي » فيلمبردار و آشناي
« علي حاتمي » آشنا شد و در تيرماه 1347 با وي ازدواج كرد . ثمره اين ازدواج يك دوقلو (دختر و پسر) و يك پسر ديگر است . پس از هفت سال اين ازدواج به طلاق انجاميد ، اما دوستي و صميميت آنها ادامه يافت ! (صفحه 46)

ليلي در فرانسه ، در مدرسه طراحي لباس فارغ‌التحصيل شده‌بود . در ايران ، وقتي تلويزيون ملي به رياست « رضا قطبي » تاسيس شد ، وارد تلويزيون شد و در بخش كودكان و طراحي لباس‌هاي نمايشنامه‌هاي تلويزيوني استخدام شد و هفت سال همين كار را ادامه داد . [وي پس از سه ماه از كار در تلويزيون به عنوان رئيس بخش كودك و نوجوان به فعاليت پرداخت.] (صفحه36)

ليلي گلستان ، گاراژ خانه‌اش را به كتابفروشي تبديل كرد . وي كه تا پيش از انقلاب مسئول « خانه هدايت » بود ، پس از استعفاي خود از اين مسئوليت در سال 1367 مجوز تاسيس يك گالري هنري را در گاراژ خانه‌اش گرفت . به اين ترتيب او از آن زمان تاكنون با تبديل كتابفروشي خود به گالري نقاشي ، فعاليت هنري خود را به اين شكل آغاز كرده‌است .

وي به واسطه سفرهاي خارج و نيز شغل و دوستان پدرش بسياري از فعالان مشهور عرصه فرهنگ و هنر را درك كرده ، افرادي مثل آندره تاركوفسكي ، برتولوچي ، صادق هدايت ، سهراب سپهري ، ثالث ، شاملو و ...
وي در صفحه 53 صراحتاً مي‌گويد با سياست‌هاي آمريكا مخالفت بوده و هست كه اين موضوع مي‌تواند به نظرات سياسي پدر او و نيز فضاي حاكم بر روشنفكري آن دوران مربوط دانست .
گلستان اكنون دبير مجموعه « صدجلدي هنرهاي معاصر » است .

ج) ديدگاه‌هاي مذهبي
ليلي گلستان همانطور كه در سير كتاب مشخص است آدمي غيرمذهبي است ، همانطور كه ابراهيم گلستان نيز چنين بود . اما توضيحات وي از خانواده پدر و مادرش چنين است :
« پدربزرگ مادري‌ام مرد شريف و پاك و آرامي بود ، مذهبي هم بود و نماز و روزه‌اش ترك نمي‌شد . زنش يعني مادربزرگم ـ خانم‌جان ـ اگر مي‌توانست از زير اين كارها درمي‌رفت . زن زيبايي بود و نازش خريدار داشت . » صفحات 13-14

وي در بخشي ديگر ، اعتقادات مذهبي خانواده خود را چنين شرح مي‌دهد :
« خانوادة ما خانواده‌اي مذهبي نبودند . اما در خانه‌مان هميشه يك جانماز براي ، كساني كه مي‌خواستند نماز بخوانند ، بود . يك قرآن هم براي سر سفره هفت‌سين در خانه بود . مخالفتي با مذهبيون نبود ، به هر حال آيت‌ا... زاده بودم . با ديد باز به مذهب نگاه مي‌شد . پدر پدرم مذهبي نبود ، اما تمام ماه محرم در خانه‌اش روضه‌خواني داشت و ايام رمضان هم به فقرا افطاري مي‌داد . روضه‌خواني‌هاي محرم او در شيراز معروف بود . دو ماه در سال پاك و پاكيزه بود و باقي سال شلتاق مي‌انداخت . خوشگذران بود . تمام جمعه‌ها با دوستان مردش مي‌رفتند باغ ، بساط تار و تنبور و فسق و فجور به راه بود ! »
صفحه 27

در چنين فضايي است كه اگر ليلي گلستان در دوران كودكي عاشق « جلال آل احمد » شود ، جاي هيچ‌گونه تعجبي نيست :
« از ميان آن همه ، عاشق جلال آل احمد شده بودم . با صورت استخواني ، قد بلند و باريك و حركات عصبي و تند و فرزش و فريادهاي مخالفتش ... واي به وقتي كه شنيدم دارد عروسي مي‌كند ، من ، دختر هشت ، نه سالة احساساتي اولين شكست در عشق را تجربه كردم ! اما وقتي سيمين خانم را ديدم ، حس كردم خطري تهديدم نمي‌كند . »
صفحه 20

« در خاطره‌ام فاطمه چاق و خنده‌رو را مي بينم و بوي خوش ميان سينه‌هايش را حس مي‌كنم سرم را ميان ‌آن همه گوشت نرم فرو مي‌كردم و نفس عميقي مي‌كشيدم . »
صفحات 14-15
« دايه‌ام فاطمه سينه‌هاي بزرگي داشت و وقتي جارو مي كرد از بزرگي سينه‌هايش كه به زمين مي‌رسيد كلي مي‌ناليد . »
صفحه 29

د) ديدگاه‌هاي فرهنگي و هنري
وي از مترجمين نسل دوم فعالين حوزه ادبيات معاصر روشنفكري ايران به شمار مي‌رود كه با ترجمه كتاب « زندگي جنگ و ديگر هيچ » به شهرت رسيد . وي به « ابوالحسن نجفي » از ميان مترجمين كنوني علاقه بيشتري دارد . صفحه 46

« [اولين كتابي كه ترجمه كردم] كتاب كوچكي بود كه ترجمه‌اش فقط يك شب طول كشيد . چون بيشتر تصوير بود و من نوشته‌هاي زير تصويرها را ترجمه مي‌كردم ، به نام
« ‌چطور بچه به دنيا مياد » كتاب همين بود . اين كتاب آن قدر موفق بود كه وزارت آموزش و پرورش وقت تصميم گرفت آن را به صورت كتاب درسي چاپ كند تا بچه‌ها با مقوله مسائل جنسي ، علمي‌تر و سالم‌تر برخورد كنند . عجيب بود كه فروش اين كتاب در جنوب شهر بيشتر بود . يعني طبقه متوسط و پايين بيشتر اين كتاب را خريدند . در تلويزيون در مورد اين كتاب يك برنامه درست شد و با مادرها مصاحبه شد . همه مي‌گفتند خدا عمرتان بدهد ما را از دست سوال‌هاي بچه‌ها راحت كرديد كتاب را مي دهيم دستشان و خلاص . »صفحه 43

« اولين كتاب من در دهه 50 قصة يك اسپرماتوزئيد بود كه عاشق تخمك شد
و بچه ساخته مي‌شد . جنبه آموزشي داشت ، اما شيرين و با طنز . » صفحه 69

همچنين برخي ديگر از كتاب‌هاي ترجمه شده توسط ليلي گلستان نيز ، داراي مسائل جنسي است ، نظير كتاب « ميرا » ‌كه به دليل وجود مسائل اروتيك در آن بعد از انقلاب توقيف شد ، اما در سال‌هاي اخير اين كتاب توسط نشر « بازتاب نگار » مجدداً تجديد چاپ گرديد .
ديدگاه‌هاي فرهنگي ليلي گلستان : اگرچه ليلي گلستان به قول خودش يك آيت‌ا... زاده است ، اما چند عامل باعث شده تا نگاه‌هاي وي به مقوله‌هاي فرهنگي و هنري ، كاملاً ليبرال باشد . نگاه مادربزرگ وي به دين و آداب ديني ، شركت او در كلاس رقص در كودكي ، محيط دبستان وي در قلهك ، محيط تحصيلي وي در فرانسه و زندگي وي با خانواده‌اي ارمني به مدت سه سال ، اقامت وي در مدرسه راهبردهاي دومينيكن (فرقه‌اي از مسيحيان متعصب) در فرانسه و بازگشت او به تهران با كاهش وزن (15 كيلو) به دليل تحمل فشارهاي زياد ، شركت در كلاس‌هاي دانشگاه سوربن و تاثيرپذيري از آموزش‌هاي ادبي و هنري آنجا ، سفرهاي زياد به خارج از ايران و بازديد از مكان‌هاي فرهنگي و تاثير زياد از آنها ، رفاقت پدر وي با بسياري از روشنفكران و آشنايي و ديدار ليلي با بسياري از آنها ، ديدگاه‌هاي ايدئولوژيك و انديشه‌اي پدر ليلي ، مطالعه كتب ادبي و ... غربي در سنين نوجواني و نيز آشنايي جدي او با آموزه‌هاي غربي و تجددمآبانه از طريق ارتباط با روشنفكران ، همگي از عوامل و زمينه‌هايي به شمار مي‌آيند كه راه و روش و انديشه‌هاي « ليلي گلستان » را به شكلي كه اكنون است ، هدايت كند .

يكي از نشانه‌هاي شناخت وضعيت گلستان ، آرزويي است كه وي براي آينده بچه‌ها داشته و ظاهراً دارد كه (وقوع) انقلاب اسلامي مانع آن شد :
« هميشه به دليل تجربه خودم فكر مي‌كردم بچه‌ها بايد بعد از دانشگاه به خارج بروند ، اما انقلاب همه برنامه‌هايم را به هم ريخت و برنامه‌هاي ديگري جايگزين شد . »
صفحه 86

ه) انتقادات وي از اوضاع اجتماعي و فرهنگي
انتقاد از وضعيت فرهنگي و مسائلي همچون سانسور در مواردي از مطالب وي مشاهده مي‌شود و انتقادات چنين افرادي طبيعتاً در فضا و شكلي روشنفكري مطرح مي‌شوند .

ديدگاه‌هاي هنري وي نيز در راستاي نظرات فرهنگي‌اش ، جنبه‌هاي ليبرال دارد . وي كه با تاريخ و نظريات و نيز آموزه‌هاي هنري (به طور مثال هنرهاي تجسمي) در فرانسه آشنا شده ، در رابطه با هنر متعهد و غيرمتعهد و موضوعاتي مثل « هنر براي هنر » و يا « هنر براي مردم » نظراتي به‌سان هنرمندان غربي و روشنفكران ايران دارد . به طور مثال در صفحه 91 و 92 كتاب چنين مي‌خوانيم :
« من اصولاً از هنر شعاري خوشم نمي‌آيد . اينكه مستقيماً مساله‌اي اجتماعي ، سياسي يا مذهبي را در نقاشي ، ادبيات و حتي موسيقي مطرح كنيم ، دوست ندارم ... هنرمند هزاران موضوع را با هزاران نوع بيان مي‌تواند تعريف بكند كه مي‌تواند غني‌ترين ، مهيج‌ترين و تجسم يافته‌ترين ... باشد . »

به هر تقدير هنري كه مد نظر افرادي چون ليلي گلستان است ، هنري سكولار و غيرمقيد به دين يا آدابي شبيه دين است . تاكيد گلستان بر رفاقت شديد با « علي حاتمي » و همسر سابقش را بايد نشانه‌هاي واضحي از كيفيت حضور وي در عرصه‌ هنر دانست .

به اين ترتيب با توجه به مبدا فعاليت اجتماعي ليلي گلستان فضاي تحصيلي و نيز آرزوهاي نهفته فرهنگي او ، اين امر قطعي است كه گالري « گلستان » كه نزديك به دو دهه است به نمايشگاه‌هاي نقاشي اختصاص دارد ، همچنين كلاس‌هاي آموزشي هنري وي و دبير مجموعه آثار هنري و فرهنگي ، همگي آشكارا و نهان همسو با انديشه‌هاي سكولار و فرهنگ ليبرال است .

آرزوي سفر خارجي براي فرزندان ايران به چه معناست و چه هدف فرهنگي‌اي را دنبال مي‌كند ؟ نمونه ديگري از اين مطالب را در نظر وي در رابطه با نيازمندي‌هاي ما در امر ترجمه چنين ملاحظه مي‌كنيم :
« ببينيد ، فرهنگ‌ ما هنوز به آن حدي نرسيده است كه تاليف‌‌مان بيش از ترجمه‌مان باشد ، يعني مثل جاهاي ديگر . پس مجبوريم به ترجمه روي بياوريم . در زمينه نقد ادبي ،‌ فلسفه ، علوم و ... متون ترجمه لازم است ... »
صفحه 62

اين سخن از يك جنبه كه مربوط به توسعه علوم است قابل تاييد است ، اما از سوي ديگر بحث « هجمه فرهنگي » و يا « نهضت ترجمه منفي‌اي » است كه بايد به آن توجه كرد ؛ مساله مهمي كه در الگوهاي موجود در عرصه روشنفكري قابل توجه است و در نظر ليلي گلستان نيز مورد اشاره است .

ليلي گلستان در پاسخ به سوالي درخصوص وابستگي « بنگاه ترجمه و نشر كتاب »
به دربار پهلوي مي‌گويد :
« اين حرف‌ها مهمل است . كسي كه سوفوكل ترجمه مي كند يا آستورياس يا پيراندلو چطوري مي‌خواهد ملت را به بيراهه بكشاند ! بله ، مقداري از بودجه آن از دربار مي‌آمد ، خوب چه بهتر . درباري كه آن همه بريز و بپاش داشت ، كمي از پولش را خرج فرهنگ و هنر مملكت بكند ، اينكه بد نيست . »
صفحه 64

در هر صورت پيروزي انقلاب اسلامي و آشكار شدن حقايق درباره مسائل فرهنگي تكذيبيه‌اي است بر سخنان ليلي گلستان ؛ چرا كه بررسي اسناد و عملكرد « بنگاه ترجمه و نشر كتاب » و موسساتي نظير « فرانكلين » و انتشارات « اميركبير » نشان‌دهنده فعاليت آنها در راستاي ترويج و تبليغ فرهنگ غرب در كشور بود .

ليلي گلستان در اظهارنظرهاي عجيب خود در اين كتاب روشنفكران را جزو افرادي مي‌داند كه در صفوف اول راهپيمايي حضور داشتند و دليل آن را هم وجود سانسور در مطبوعات و حوزه كتاب بيان مي‌كند . (صفحه 67)

ليلي گلستان كه به دليل چاپ و ترجمه آثار غير اخلاقي در زمان رژيم طاغوت آثارش مورد مميزي قرار نمي‌گرفت به دليل ممنوعيت چاپ اين‌گونه آثارش در بعد از انقلاب ، انتقاداتي را به نظام مميزي ايراد مي‌كند :
« در آن دوره [دهه 50] هيچ كدام از كتاب‌هايم سانسور نشدند ، سانسور كتاب‌هايم مال بعد از [انقلاب] بود . »
صفحه 67

« كتاب « ميرا » از كتاب‌هايي است كه خيلي آن را دوست دارم يادم مي‌آيد . در زمان شاه هم چند بار خواستند جلوي چاپش را بگيرند كه مديران امير كبير از من حمايت كردند و مانع شدند . اما بعد از انقلاب توقيف شد . حق آن را از امير كبير پس گرفتم اما هيچ ناشري نتوانست آن را چاپ كند . خيلي سياسي بود و جاهايي هم اروتيك . »
صفحات 70 - 69

« اما بعد [در دهه 60] بگير و ببند و سانسور زياد شد و ديدم اوضاع پس معركه است . كتاب‌ها را پس دادم به ناشران . اين كار را اغلب نمي‌كنند ... براي كتاب‌فروشي‌ام خيلي زحمت كشيدم . اما وقتي ديدم دارد اوضاع خراب مي شود فوراً تعطيلش كردم . برايتان كه گفتم ، من وضع بد را نمي توانم تحمل كنم ! و نمي توانم ادامه بدهم . »
صفحه 78

« [وضعيت سانسور در دهه هفتاد] بسيار بد [بود] . بايد عكس تمام كارها را مي‌فرستاديم ارشاد تا بگويند كدام تابلو باشد ، كدام نباشد . بعد تمام شب‌هاي افتتاح مي آمدند گالري كه چرا شلوغ است و هزار حرف ديگر صبح هر افتتاحي من بايد مي رفتم تعهد مي‌دادم كه ديگر شلوغ نكنم ! داستاني بود . تا آقاي خاتمي آمد و به دنبال او آقاي مهاجراني و كلي كارها درست شد . »
صفحه 90

« [وضعيت سانسور] بستگي به طرف مربوطه داشت . دائم عوض مي شدند معيارها هم عوض مي‌شد . معياري كه نبود ، بيشتر سليقة طرف بود . »
صفحه 96

و) درج شعري موهن به روحانيت
ليلي گلستان در بخشي كه به بررسي عملكرد كانون نويسندگان اشاره مي‌كند به تجليل از
« سيمين بهبهاني » كه برخي از آثار وي در تقابل و ضديت با نظام قرار دارد پرداخته است و
يكي از اشعار وي كه در آن به روحانيت توهين وجود دارد ، در ذيل آن آمده‌است :
« اي بسته به پيشاني / اين شالك پيچازي
زين بيش چه مي‌داني / از رسم و ره تازي
در تو به ظاهر ، نه / كار متظاهر ، نه
دستار مكن بر سر / زين پوده‌ي پيچازي »
صفحه 83

ز) چاپ عكس‌هاي بي‌حجاب از ليلي گلستان در انتهاي كتاب
در انتهاي كتاب « ليلي گلستان » ، اقدام به چاپ عكس‌هايي از خود و خانواده‌اش كرده كه در بسياري از آنها فاقد حجاب اسلامي است كه به لحاظ شرعي داراي اشكال است . از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي نيز جاي تعجب است چگونه مجوز چاپ اين عكس‌ها را داده‌است .