دهه اول قرن 21 براي فوتبال با جام جهاني 2010 آفريقاي جنوبي به انتها مي رسد و فوتبال جهان در اين مسابقات دست آوردهاي آخر فوتبال را به نمايش مي گذارد و سوال مهم اين است كه در جام جهاني بايد به انتظار چه چيزي بنشينيم ؟براي پاسخ گوئي به اين سال نگاهي گذرا به تاريخ فوتبال در 50 سال گذشته افكنده و بر اساس شواهد و اطلاعات به پيش بيني حوادث جام جهاني مي نشينيم
شايد بايد آغاز فوتبال حرفه اي را در آغاز دهه 60 ميلادي دانست بايد گفت اين نكته درست است كه فوتبال تا قبل از جام جهاني 1962 شيلي پنج دوره جام جهاني بر گزار شده و دنياي فوتبال در سالهاي 1930 و 1938 و 1950 و 1954 و 1958 جام جهاني را تجربه كرده بود اما بايد گفت كه اين مسابقات تا آغاز دهه 60 ميزان اهميتي بزرگي نداشت اما آغاز دهه 60 را بايد آغاز نگاه جدي به فوتبال دانست سالهاي 1960 تا 1970 را بايد سالهاي فوتبال ستارگان دانست در آن سالها ستارگان بزرگي نظير توستائو و پله و جرزينهو و كارلوس آلبرتو و بابي چار لتون و بابي مورد و پوشكاش و فاكتي و اووه زيلر و اوزه بيوو ... با استفاده از نبوغ و هماهنگي كه با ديگر ستارگان داشتند توانستند فوتبال را نزديك به عنواني كنند كه به آن داده بودند " هنر هشتم "
در اين سالها در سه دوره جام جهاني 1962 و 1966 و 1970 نمايشگر هنر مندان بزرگي بود مرداني كه به مدد هنرمندي تكنيكي توانستند فوتبال را تبليغ كنند و در اين بين بزرگان طلائي پوش برزيلي سر آمد آنها بودند كه در طي اين سالها دو جام جهاني را به جام جهاني قبلي خود افزودند سالهاي دهه70 را بايد سالهاي آغاز حضور تاكتيك در كنار تكنيك دانست مرداني چون استوان كواچ در آژاكس سر آمدآنها بود آژاكس طلائي كرايوف و كرول و نيسكنس و برادران وان در كركوف و آري هان نمونه اي از فوتبالي بود كه در آن روزگار معرفي مي شد و در كنار هلند بايد به آلمان اشاره داشت تيمي كه بنا بر تربيت اخلاقي خود انضباط داشته پس تاكتيك پذيري را مي پذيرفت در آن سالها فوتبال همراه تكنيك ستارگان بزرگ و تاكتيك مربيان بزرگ بود, توانست نگاه جهان را متوجه خود كند قهرماني هاي بايرن مونيخ و آژاكس در رقابتهاي اروپائي و كسب يك عنوان قهرمان جهان در سال 1974 وعنوان قهرماني اروپا 1980 در سال و نايب قهرماني 1976براي آلماني ها و حضور مردان تاكتيك نگر بر روي نيمكتها يعني مرداني چون رينوس ميشل و ارنست هاپل و يوپ دروال و هلموت شون عصر جديدي از فوتبال را بوجود آورد ضمن آن كه حضور پديده سياست در فوتبال در اين سالها نشان داده شد حادثه اي كه در المپيك 1972 براي ورزشكاران اسرائيلي رخ داده بود اولين جرقه حضور سياست در ورزش بود تحريم المپيك 1976 توسط كشور هاي آفريقائي بعلت حضور كشور آفريقاي جنوبي و قهرماني كاملا سياسي آرژانتين در جام جهاني 1978 و بازي سياسي بزرگ آلمان شرقي و غربي در بازيهاي جام جهاني 1974 آلمان و تحريم المپيك 1980 مسكو گوشه اي از سياسي شدن ورزش و فوتبال بود دهه 80 را بايد بازگشت فوتبال به عصر تكنيكي شدن دانست در اين سالها ستارگان نقش غير قابل انكاري در موفقيتهاي فوتبال داشته و فوتبال دهه 70 كه با حضور آلماني ها و موفقيت آنها تاكتيكي شده بود بار ديگر به تكنيكي شدن ولي با سرعت بيشتر باز گشت بازيهاي زيباي تيم ملي برزيل در جام جهاني 1982 و تيم ملي فرانسه در همان جام و قهرماني اين تيم در جام ملتهاي اروپا 1984 بازيهاي زيباي اعجوبه اي چون مارادونا در جام جهاني 1986 و درخشش هلندي ها با سه تفنگدار معروف خود يعني گوليت و فن باستن و گوليت و حضور دو باره رينوس ميشل و قهرماني نارنجي ها در يورو 1988 نشان از اين واقعيت داشت كه فوتبال همچنان به ستارگاني نظير پلاتيني و زيكو و سوكراتس و مارادونا و ژيرس و رومنيگه و ادر و پايلو روسي و برايان رابسون وابسته است اما بايد گفت با پايان دهه 80 و ناكامي برزيل در دو دوره جام جهاني 82 و 86 كه به واقع بهترين تيم آن جام بود و همين طور ناكامي تيم ملي فرانسه در جام هاي جهاني 1982 و 1986 كه آنها نيز نشان دادند كه فوتبال بر پايه تكنيك ستارگان تا چه حد مي تواند خطر ساز باشد و ازسوي ديگر ناكامي تيم ملي ايتاليا پر ستاره كه مرداني چون ويالي و بارزي و باجو و اسكيلاچي و جانيني را داشته و در خاك خود مغلوب آرژانتين تك ستاره و ضربات پنالتي شد و همين طور ناكامي بهترين تيم انگلستان در جام جهاني پس از تيم قهرمانشان در سال 1966 و با حضور ستارگاني نظير گاسكوئين و وادل و شيلتون و پلات و اينس و ...كه آن گونه در مقابل ضربات پنالتي آلمانيها كم آورد و برگزاري فينالي بسيار كم كيفيت بين آرژانيتن و آلمان و قهرماني تيم ماشيني آلمان با مرداني چون ماتيوس و كلينزمان و فولر ... بار ديگر جهان فوتبال را به باور سيستم گرائي بجاي ستاره گرائي رساند بايد گفت حضور همين تفكر باعث شد كه رقابتهاي دهه 90 بسيار تاكتيكي بوده و نقش قدرت بدني در آن بيشتر شود سالهاي دهه 90 را بايد سالهاي اوج فوتبال صرقا تاكتيكي و همراه با افزايش سرعت و قدرت بدني دانست در اين سالها بايد به رويدادهاي عجيب فوتبال كه نشان مي داد فوتبال ديگر به ستاره ها كمتر انديشيده اشاره داشت قهرماني نيجريه در المپيك 1996 و قهرماني تيم دانمارك در يورو 1992 كه بعنوان تيم جانشين يوگسلاوي آمده بود قهرماني برزيل در ضربات پنالتي در جام جهاني 1994 كه شايد بايد گفت يكي از بي تكنيك ترين برزيل هاي تمامي دوران بود قهرماني آلمان در يورو 1996 كه با حذف هلندي كه با كلايووت و برگ كمپ صورت گرفت و حذف جوانان با استعداد ژاكه كه با معرفي ستاره اي چون زيدان حاصل شد حذف تيم با استعداد پرتغال كه با كاپيتان ژا پينتو زيبائي فوتبال را نشان مي داد باعث شد كه فوتبال زدگي بوجود آيد و شايد بايد دنياي فوتبال از امه ژاكه سر مربي بزرگ و سابق تيم ملي فرانسه سپاس گزار باشد كه با قهرماني در جام جهاني 1998 و به دنبال آن با حضور دستيارش در راس كادر فني تيم ملي فرانسه و قهرماني مجدد آن تيم در يورو 2000 توانستند بگويند كه فوتبال بدون ستارگان و بدون قابيلت هاي فردي چيزي جز يك شكنجه نيست فرانسه در سال 2000 فوتبال را با قهرماني به پايان برد و گوئي بار ديگر نوبت فوتبال تاكتيكي بود كه فوتبال تكنيكي را جا بگذارد
در اين سالها رقابتهاي ليگ قهرمانان حركتهاي اوليه خود را طي مي كرد و قهرماني بايرن مونيخ در سال 2001 و فينال سرد 2002 كه با حضور نماينده نه چندان سرشناس فوتبال ماشيني آلمان يعني باير لوركوزن و ستاره محبوبشان بالاك در مقابل رئال مادريد صور ت گرفت نشان از اين مي داد كه بازيهاي جام جهاني نيز مي تواند نشانه گر فوتبال تاكتيكي و با استفاده از قدرت بدني فراوان و محدود كردن فضا ها باشد و چنين بود و شايد بايد گفت اولين جام جهاني آسيائي كه در سالي 2002 برگزار شد يكي از ضعيف ترين نمايشهاي فوتبال بود برزيل كه قهرمان اين دور ه شد به واقع تيم بزرگي نبود آنها با رندي ريوالدو در دور اول تركيه را بردند و اگر ديويد سيمون دروازه انگليسيها در 4/1 نهائي آن َاشتباه نمي كرد شايد در مقابل انگليسها به مشكل جدي بر مي خوردند برد ضعيف در برابر تركيه در نيمه نهائي و بازي بسيار محتاط در برابر آلمان بدون ستاره اصليشان بالاك برزيل را قهرمان كرد اما همه مي دانستند جام جهاني كه ديدار رده بنديش را تركيه و كره جنوبي بر گزار مي كردند به طور حتم كيفيت بالائي ندارد اين روند در سالهاي بعد هم ادامه يافت فوتبال تدافعي و نتيجه گرا با حداقل نتيجه باعث شد كه پديده اي چون خوزه مورينيو بوجود آيد و پو رتو را در سال 2003 قهرمان ارو پا كند و همين اتفاق در يورو 2004 هم افتاد و در آنجا هم يونان تيمي كه به رهبري پير مرد تاكتيكي آلماني يعني رهاگل رهبري مي شد تيمهاي تكنيكي چون چك و پر تغال و هلند را ناكام كند و اين آغاز خستگي جهان از فوتبالي كه به آن ضد فوتبال مي گفتند در آن روزگار فوتبال از بازي تخريبي خسته بود و شايد به اين دليل بود كه فينال زيباي استانبول 2005 در ليگ قهرمانان ارو پا بين ليور پول و ميلان آن گونه پيش رفت كه 6 گل در آن غنچه زد فوتبال در آن سالها آنقدر مشتاق زيبائي بود كه اين روند را در سال 2006 هم ادامه داد در اين سال بارسلونا رايكارد متولد شد و با ستارگاني چون اتوئو و رو نالدينيو و دكو و به همراه ژاوي و اينيستا توانستند قهرمان ارو پا در مقابل تيمي شوند كه آنها نيز زيبائي فوتبال را مي خواستند تفنگداران آرسنالي با كاپيتان آنري هم چون بارسا نشان دادند كه حالا بر روي نيمكتها مرداني چون رايكارد و ونگر نشسته اند كه فوتبال را هنر هشتم مي خواهند جام جهاني 2006 اوج نمايش و پذيرش خط چهارم بود و اكثر تيمها با سيستمهاي 4 خطي يعني 1-3-2-4و يا 2-1-3-4 به ميدان رفتندو در اين جام جهاني نبرد تاكتيكها و هنر هاي فردي روندي نزديك به هم داشت همين روند در يورو 2008 پيش رفت در آنجا فوتبال اسپانيا با درخشش مرداني چون ويا و تورس و ژاوي و سيلوا و فوتبال روسيه با آرشاوين و تركيه آلپين تاب و آلمان با لوبسكي و بالاك تاكتيك سر عت را براي جلوگيري از محدود كردن فضا ها ساختند سيستم 1-4-1-4 اسپانيا در اين جام نشان داد كه مي توان فوتبال سر عتي و هجومي بر پايه سيستمهاي 4 خطه داشت موفقت منچستر در سالهاي 2008 و بارسا در 2009 اوج علاقه جهان فوتبال به حركات هجومي بود اما سال 2010 روند ديگري دارد امروز در انگلستان تيم چلسي كه با تفكرات يك مربي نتيجه گرا و تدافعي يعني آنجلوتي حركت كرده و قهرمان دو جام داخلي شده است در ايتاليا اينتر علاوه بر جامهاي داخلي كه حالا فتح كرده با ارائه بازيهاي تخريبي و تدافعي و با استفاده از سيستم ضدحمله و نوع جديدي از چيدمان چهار خطه 1-2-3-4 بارسا هجومي ترين تيم رقابتهاي ليگ را حذف كرده است اين سيستم تيم رم را هم در بازي فينال مستاصل كرده است در سوي ديگر بايرن مونيخ كه او هم چون اينتر به دنبال قهرماني در ارو پا پس از قهرماني در آلمان است با ارائه بازيهاي تاكتيكي كه از سر مربي چون ون گال برنامه ريزي مي شود به ميدان آمده است باير مونيخ نشان داده است كه با رندي ستارگانش نظير اوليچ و روبن مي تواند در ضد حمله ها بلائي بياورد كه بر سر منچستر و ليون آورد نبرد بايرن مونيخ و اينتر در استاديوم سنتياگو برنابئو يعني نبرد ضد حمله ها و استقاده از روزنه ها و به انتظار نشيدن هائي كه به نظر مي آيد جهان فوتبال در جام جهاني بعدي هم بايد به انتظار آن باشد آيا اين يك واقعيت است ؟ يعني فوتبال بار ديگر از زيبائي خسته شده و به دنبال نتيجه گرائي و استفاده از تخريب كردن بازي است ؟ شواهد اين گونه نشان مي دهد به انتظار مي نشينيم
تورج عاطف
/WWW.tourajateef.blogfa.com
/ tourajatef@hotmail.com