دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 33

موضوع: داستان های کوتاه از محمد(mamadshumakher)

Threaded View

پست قبلی پست قبلی   پست بعدی پست بعدی
  1. #16
    یار همراه
    رشته تحصیلی
    برق صنعتی
    نوشته ها
    1,869
    ارسال تشکر
    13,909
    دریافت تشکر: 12,140
    قدرت امتیاز دهی
    32624
    Array
    mamadshumakher's: جدید136

    پیش فرض پاسخ : داستان های کوتاه از محمد(mamadshumakher)

    نقل قول نوشته اصلی توسط saamaaneh نمایش پست ها
    با سلامات فراوان

    داستان اولت منو یاده جوجه اردک زشت انداخت

    در مورد داستان دوم محتوای داستان خوب بود ولی خب اینجوری که شما تعریف کردین در یک کشور غیر ایران اتفاق میافته ولی برخورد افراد بیشتر بر اساس اصول آداب و معاشرت و عقاید ایرانی بوده، بعضی جاها متن و فعل نوشته تون عامیانه بود بعضی جاهاش رسمی، مثل اینجا "
    سرش را برگرداند دید دختری زیبا با قدی متوسط و موهای بلوند کوتاه و چشمهای درشت آبی با یک کلاه فانتزی رنگی
    صدایش میکند
    .وضعیت ظاهری معمولی و حتی رو به پایینی داشت معلوم بود از نظر مالی در سطح خوبی نیست.پسر جلو رفت و گفت بله؟کمکی از دستم بر میاد؟
    دختر گفت:من دانشجوی معماری هستم برای تامین خرج دانشگاهم برای دانشجویان دیگه پروژه کلاسی و کارگاهی شونو
    انجام مدیم
    .اما پروژه ها به حدی نیستند که خرجمو
    در بیاره
    .پدر و مادرم هم فقیرند و در روستا زندگی میکنند..."


    بعضی جاهای داستان باور ناپذیره، مثل اینکه قبول کرد کل ثروت صرف امور خیریه کنه، به همین راحتی تو چند جمله باور پذیر نیس، بعد دختره برای پیدا کردن یک فرد ساده و عادی میره شرکت یه پسره پولدار!

    غلط املایی هم داشتین، یکیش تو همین مثال بالام هس!

    به قول دوستمون مادرم خیلی روشنفکره!

    اونجایی که دختره گفت از لحاظ تجربه زندگی مثل خودم باشه بی ربط نیس؟ اگه منظورش سبک زندگی و سختی هایی هس که کشیده میشه همون مالی دیگه!

    ببخشید البته نظرات شخصی خودم بودم، نمیدونم تا چه حد درس یا غلطه!

    بازم نقد خواستین در خدمتم!


    سلام ابجی.یه دنیا ممنون.نه اینکه حواسم نبود اما تنبلی کردم.اینکه بین لفظ عامیانه و رسمی گیج شدم نمیدونستم با کدوم برم جلو.هر دوشو استفاده کردم حالا کدوم بهتره؟

    در مورد اینکه همه چی خیلی زود اتفاق افتاد حق داری.به قول یکی از دوستان حداقل 60 صفحه باید باشه همچین داستانی....

    خیلی ایراد داره هدفم مضمون داستان بود شاید رو 4تا سرمایه دار تاثیر بزاره

    درباره مادره هم خب هر چندصد 1000نفر یکی اینجوری پیدا میشه دیگه.ببینید چقد کمک کرد به روال داستان

    ولی یه نکته رو خیلی خوب اومدی.اولش داستان تو ذهنم از یک پسر ایرانی بود.وقتی که دختره صداش کرد و چهره ی دختره رو دید داستان خارجی شد .دیگه منم ویرایش نکردم... ممنون.

  2. 10 کاربر از پست مفید mamadshumakher سپاس کرده اند .


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. دوتا داستان خیلی کوتاه که باید حتما باید بخوانید
    توسط ثمین20 در انجمن داستان های کوتاه
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 12th June 2013, 11:16 PM
  2. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 8th August 2011, 10:16 AM
  3. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 18th July 2010, 03:46 PM
  4. داستان های کوتاه کوتاه !!!
    توسط امير آشنا در انجمن کارگاه داستان نویسی
    پاسخ ها: 11
    آخرين نوشته: 8th February 2010, 01:37 PM
  5. پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: 8th February 2009, 09:37 PM

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •