دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 3 , از مجموع 3

موضوع: داستان کوتاه انگلیسی

Threaded View

پست قبلی پست قبلی   پست بعدی پست بعدی
  1. #1
    یار همیشگی
    رشته تحصیلی
    مامایی
    نوشته ها
    3,947
    ارسال تشکر
    36,060
    دریافت تشکر: 18,520
    قدرت امتیاز دهی
    28276
    Array
    yas-90's: خواهش

    پیش فرض داستان کوتاه انگلیسی

    Destiny


    during a momentous battle, a Japanese general decided to attack even though his army was greatly outnumbered. He was confident they would win, but his men were

    filled with doubt.

    On the way to the battle, they stopped at a religious shrine. After praying with the men, the general took out a coin and said, "I shall now toss this coin. If it is heads, we shall win. If it is tails we shall lose."

    "Destiny will now reveal itself."

    He threw the coin into the air and all watched intently as it landed. It was heads. The soldiers were so overjoyed and filled with confidence that they vigorously attacked the enemy and were victorious.

    After the battle. a lieutenant remarked to the general, "No one can change destiny."

    "Quite right," the general replied as he showed the lieutenant the coin, which had heads on both sides.

    سرنوشت
    در طول نبردی مهم و سرنوشت ساز ژنرالی ژاپنی تصمیم گرفت با وجود سربازان بسیار زیادش حمله کند. مطمئن بود که پیروز می شوند اما سربازانش تردید داشتندو دودل بودند.

    در مسیر میدان نبرد در معبدی مقدس توقف کردند. بعد از فریضه دعا که همراه سربازانش انجام شد ژنرال سکه ای در آورد و گفت:" سکه را به هوا پرتاب خواهم کرد اگر رو آمد، می بریم اما اگر شیر بیاید شکست خواهیم خورد".

    "سرنوشت خود مشخص خواهد کرد".

    سکه را به هوا پرتاب کرد و همگی مشتاقانه تماشا کردند تا وقتی که بر روی زمین افتاد. رو بود. سربازان از فرط شادی از خود بی خود شدند و کاملا اطمینان پیدا کردند و با قدرت به دشمن حمله کردند و پیروز شدند.

    بعد از جنگ ستوانی به ژنرال گفت: "سرنوشت را نتوان تغییر داد(انتخاب کرد با یک سکه)"

    ژنرال در حالی که سکه ای که دو طرف آن رو بود را به ستوان نشان می داد جواب داد:" کاملا حق با شماست.
    ویرایش توسط yas-90 : 18th March 2013 در ساعت 10:48 PM
    طلب كردم ز دانائي يكي پند .......مرا فرمود: با نادان نپيوند

  2. 4 کاربر از پست مفید yas-90 سپاس کرده اند .


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 9th November 2012, 08:25 PM
  2. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 9th November 2012, 08:25 PM
  3. پیام های کوتاه عاشقانه انگلیسی با ترجمه فارسی!
    توسط باستان شناس در انجمن Translation
    پاسخ ها: 8
    آخرين نوشته: 5th August 2012, 04:41 AM
  4. معرفی: اشعار کوتاه فرانسه همراه با ترجمه انگلیسی
    توسط ارغنون در انجمن Française (فرانسوی)
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: 14th January 2011, 11:34 AM
  5. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 18th July 2010, 03:46 PM

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •