دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
صفحه 87 از 297 نخستنخست ... 37777879808182838485868788899091929394959697137187 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 861 تا 870 , از مجموع 2961

موضوع: دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)

  1. #861
    یار قدیمی
    نوشته ها
    5,480
    ارسال تشکر
    7,998
    دریافت تشکر: 20,776
    قدرت امتیاز دهی
    79813
    Array
    Sa.n's: لبخند

    پیش فرض پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)

    امروز فهمیدم ضرب المثل دوری و دوستی در همه جای زندگی صدق میکنه
    " برای آنکه در زندگی پخته شویم نباید هنگام عصبانیت از کوره در برویم "

  2. 6 کاربر از پست مفید Sa.n سپاس کرده اند .


  3. #862
    کاربر اخراج شده
    رشته تحصیلی
    الکترونیک
    نوشته ها
    1,528
    ارسال تشکر
    11,753
    دریافت تشکر: 9,183
    قدرت امتیاز دهی
    0
    Array
    setayesh shb's: خوشحال3

    پیش فرض پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)

    حالم خیلی بده یعنی بیشتر از دست یکی عصبانی هستم خدا بگم چی کارش کنه

  4. 6 کاربر از پست مفید setayesh shb سپاس کرده اند .


  5. #863
    دوست آشنا
    رشته تحصیلی
    شیمی
    نوشته ها
    389
    ارسال تشکر
    3,581
    دریافت تشکر: 2,686
    قدرت امتیاز دهی
    1088
    Array
    بحث's: جدید80

    پیش فرض پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)

    امروز یه چیزایی فهمیدم هم برام جالب وخوب بودن هم شاخ دراوردم
    خدا همه ی بنده هأش رو دوست دأره حتی بیشتر از پدر و مادرشون حتی کسایی که مأ دوستشون ندأریم پس سعی کنیم همه رو دوست دأشته بأشیم

  6. 6 کاربر از پست مفید بحث سپاس کرده اند .


  7. #864
    همکار تالار مکانیک
    نوشته ها
    600
    ارسال تشکر
    13,417
    دریافت تشکر: 6,562
    قدرت امتیاز دهی
    6221
    Array
    homeyra's: جدید156

    پیش فرض پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)

    دلم میخواد یه چیزی بنویسم...حوصله حرف زدن ندارم،حوصله دلداری های الکی...حوصله شنیدن "میفهمم چی میگی" یا "زیاد سخت نگیر" ....
    دلم میخواد یه چیزی بنویسم....همیشه نوشتن حالمو خوب میکنه ولی الان اونم حالمو خوب نمیکنه....
    بعضی موقعا به این نتیجه میرسم که وقتی آدم هیییییییچ چیزی حالشو خوب نمیکنه،به این معناست که اصلا حالش بد نیست....
    خواستم از حالم بگم....نه برای دیگران...که بیان بخونن و برن...بلکه برای خودم...ولی حالم نوشتنی هم نیست....

    حالم چو دلیریست که از بخت بد خویش در لشکر دشمن پسری داشته باشد
    سخت است پیمبر شده باشی و ببینی فرزند تو دین دگری داشته باشد
    این بهترین تفسیر از حال من بود....



  8. 8 کاربر از پست مفید homeyra سپاس کرده اند .


  9. #865
    دوست آشنا
    رشته تحصیلی
    کامپیوتر
    نوشته ها
    458
    ارسال تشکر
    1,362
    دریافت تشکر: 2,791
    قدرت امتیاز دهی
    12128
    Array
    Sabo3eur's: جدید145

    پیش فرض پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)

    باسه من که امروز فردا دیروز همه یکی هستن
    خاطره رو با ترا فراموش میکنم
    مخم پوک شده همین روزاس خاطره کنم خودم رو برای همه

  10. 5 کاربر از پست مفید Sabo3eur سپاس کرده اند .


  11. #866
    کاربر فعال سایت
    رشته تحصیلی
    ارشد ژنتیک ،کارشناسی میکروبیولوژی
    نوشته ها
    2,987
    ارسال تشکر
    25,976
    دریافت تشکر: 13,088
    قدرت امتیاز دهی
    24668
    Array
    سونای's: جدید81

    پیش فرض پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)

    امروز یه دفعه 7-8 تا اورژانسی آوردن! تقسیم شدیم روشون! میگن تلخ قصه عادت!! دقیقا ماجرای امروز بود!! هرچند نفری که روی یه تخت بودن همه حواس به همون تخت بود و بدترین علایم بقیه مد نظر نبود و بهش واکنش نشون نمیدادیم! نهایت دیگه کمی توجهمون به تخت بقلی شاید میرفت!! هه! عادت!! چیز عجیبیه!!
    یه پسره که از اتاق عمل اومده بود بیرون مشکل تنفسی پیدا کرد! البته دوتاشون که یکی تقریبا جوگیر شده بود اما اونیکی واقعا ...فکرشو کنین یه پیر مرد کنارش سالم تر بود تا این جوون!!اونم همزمان با این اومد! این پسر بعد از عمل ساق پا مشکل تنفسی پیدا کرد! و عوارض بیهوشیو ...بعدم متوجه شدیم چون سیگار میکشید ،دیدن این علایم طبیعی هست! به هر چیزی که دم دستش بود با اون چشمای بسته چنگ میزد!!اونقد تقلا میکرد برا نفس کشیدن که سینه هاشو کامل میاورد بالا و از تخت جدا میشد!! هر چند دقیقه یه خدایااااااااااااااااااااا اااا میگفت!! چند بار نفسش رفت!! حتی همراهاشون انقد ترسیده بودن که چند بار بهمون بدو بیراه گفتن!!
    وقتی ادم اون قد و هیکلشو میدید باورش نمیشد اینجوری کم بیاره!!! به تمام معنا داشت پرپر میزد!!

    با خودم فکر کردم که کاش آسیبی که سیگار به درون ادم میزنه بصورت درد قابل درک بود!! اونوقت دیگه نیازی نبود انقد منت جوونامونو بکشیم و بگیم سیگار بده! و اون دلیل بیاره! بگیم بده اون بگه تفننیه! بگیم بده بگه حواسمو پرت میکنه... بگیم بده...بگه.....

    بفهم سیگار بده!!!

    بفهم زندگی میخوای!!! و انقد از نا امیدی دم نزن!!! توو بدترین شرایط باز اخرش تلاش میکنی برا نفس کشیدن!!! تلاش میکنی تا زندگیت تموم نشه!!! تلاش میکنی برا زنده موندن!!! امروز اون نگاه های پر از تمنای اون پسر یادم نمیره!!! حرف نمیزد با نگاش تمنا میکرد کمکش کنیم!!

    کاش تخریب حاصل از سیگار کشیدن درد داشت تا میفهمیدن سیگار بده ... کاش جوونایی که نا امید میشنو چند روز میاوردن بیمارستان تا ارزش زندگی رو درک میکردن....

    خدایا نجاتمون بده...خدایا جوونامونو حفظ کن...آمین

    ستاره ها نهفتم در اسمان ابري
    دلم گرفته اي دوست، هواي گريه با من

  12. 9 کاربر از پست مفید سونای سپاس کرده اند .


  13. #867
    یار قدیمی
    نوشته ها
    5,480
    ارسال تشکر
    7,998
    دریافت تشکر: 20,776
    قدرت امتیاز دهی
    79813
    Array
    Sa.n's: لبخند

    پیش فرض پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)

    امروز و دیروز روز های خوبی بودن جمعا ، کلا توی این دو روز شاد بودم من
    و داستان چی بود که من شاد بودم ، حدود 1.5 سال هست که من عینک استفاده می کنم ، از عینک خسته شده بودم ، دلم رو زده بود به عبارتی خلاصه دیگه کلافه شده بودم
    پزشک هم میگفتن که باید 18 سالت بشه تا من لنز بدم منم همیشه این شکلی از مطب میومدم بیرون
    وقتی خواستن فرم پرکنن خانوم منشی پرسیدن چند سالته منم گفتم 15 بعد مامان گفتن14 ، تا 6-7 بار تکرار شد هر بار هم لحن من و مامان قاطع تر میشد ، چون مییدونستم که اگر بگم 14 لنز نمیدن خلاصه خانوم منشی متوجه شدن که برای چی میگم 15 به همین خاطر به حرف من گوش کردن
    دیروز رفتیم و من مطمئن بودم که باید لنز بگیرم و وقتی وارد مطب شدیم با هزار اصرار و تضمین راضی شدن لنز بدن لنز امروز آماده میشد ، کلا دیروز هم توی خونه وامروز هم توی مدرسه و هم خونه شاد بودم برای خودم بعد از 1 سال اصرار بالاخره شد . امروز رفتیم لنز رو تحویل گرفتیم پزشک گرامی لنز رو گرفته بودن دستشون نمیدادن میگفتن بازم قول بده نمی دونم من چند بار باید قول بدم ، هیچی دیگه 8-9 باری قول دادم و با تضمین مامان و بابام بالاخره لنز رو دادن آموزش های جانبیش رو هم دادن و اومدیم خونه
    ولی هنوز که هنوزه باورم نمیشه من الان لنز دارم ، جوری ذوق زده ام که انگار دنیا رو بهم دادن
    92.8.28
    ویرایش توسط Sa.n : 19th November 2013 در ساعت 09:06 PM
    " برای آنکه در زندگی پخته شویم نباید هنگام عصبانیت از کوره در برویم "

  14. 14 کاربر از پست مفید Sa.n سپاس کرده اند .


  15. #868
    دوست آشنا
    نوشته ها
    1,563
    ارسال تشکر
    7,101
    دریافت تشکر: 5,335
    قدرت امتیاز دهی
    24320
    Array
    parnian 80's: جدید85

    پیش فرض پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)

    برد تیم ملی والیبال ایرانو به همممممممممممممممممممممممم ممممممممممممممممممه ی ایرانی ها تبریک میگم.وای عجب حالی داد نشستیم بازیو دیدیم این معاونای ضدحالم که هی میومدن تهدید که الان خاموشش میکنیم و(البته یه چند باری خاموش شد) ... ولی در کل روز جالبی بود!بچه های مدرسه ی ما حاضر نبودن برن کلاس میخواستن تا عصر تشویق و..... ولی اینقد سر و صدا کردیم که فکر کنم تموم اصفهان خبردار شدن.
    سادگی یعنی فکر کنی کسانی که دورت میزنند،به دورت میگردند....
    حماقت یعنی صداقت داشتن با کسی که سیاست دارد....

  16. 11 کاربر از پست مفید parnian 80 سپاس کرده اند .


  17. #869
    دوست آشنا
    نوشته ها
    1,563
    ارسال تشکر
    7,101
    دریافت تشکر: 5,335
    قدرت امتیاز دهی
    24320
    Array
    parnian 80's: جدید85

    پیش فرض پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)

    سلام.
    نمیدونم یک انسان تا چه حد میتونه مهربون باشه فرشته های بدون بال هم روی زمین هستن....
    امروز ساعت 9 تا 10 ورداشتم 5 صفحه مسئله فیزیک حل کردم ساعت ده و نیم باید دم در مجتمع می بودم بعد کلاس رفتم خونه ی دوستم.خیلی خوش گذشت بعدشم با آژانس برگشتم خونه.روز خوبی بود ولی واسه شنبه خیلی کار دارم خدا کنه برسم کارامو انجام بدم.
    سادگی یعنی فکر کنی کسانی که دورت میزنند،به دورت میگردند....
    حماقت یعنی صداقت داشتن با کسی که سیاست دارد....

  18. 6 کاربر از پست مفید parnian 80 سپاس کرده اند .


  19. #870
    کاربر اخراج شده
    رشته تحصیلی
    الکترونیک
    نوشته ها
    1,528
    ارسال تشکر
    11,753
    دریافت تشکر: 9,183
    قدرت امتیاز دهی
    0
    Array
    setayesh shb's: خوشحال3

    پیش فرض پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)

    کلا این دو سه روزه روزای خوبی برام نبوده همش ناراحت بودم اگه اتفاق خوبی هم برام افتاده بعدش یه کسی یا یه چیزی حالمو گرفته نمومش همین دیروز تو حال خودم بودم که این مشاور مسقرمون اومده معدل داده دست من خدا بگم چی کارش کنه دو روزه یه چشمم اشکه یه چشمم خون(چقدر شعاری حرف زدم)ولی خدایی همینه حتی تو خوابم اشک میریزم یا خوابای بد میبینم تو خوابام همش دارم سوالایی که بلد نیستمو حل میکنم حل میشه ولی وقته بیدار میشم یادم نیست تو خواب چطور حل کردم دارم دیوونه میشم حالم اصلا خوش نیست انگار
    ای کاش فقط اینا بود انقدر از همه طرف ریخته سرم این بارون امروزم حالمو گرفت بعدشم که این شعر محسن یگانه رو گوش کردم هوس کردم بازم امشب زیر بارون تو خیابون به یادت اشک بریزم.......هیچی دیگه هیچ کسم حاضر نشد منو ببره قدم بزنم زیر بارون دیگه کلی حالم گرفته شد باید تخلیه ی روحی بشم ویلا اخرش دق میکنم میمیرم انقدر گریه کردم که سرم داره منفجر میشه خدا کمکم کنه ولی بازم میگم به خدا که ازش یه دنیا ممنونم که کنارمه هر وقت تنها میشم حسش میکنم فقط ای کاش همونطور که من باهاش حرف میزنم اونم با من حرف میزد تا کمی اروم بشم
    ویرایش توسط setayesh shb : 21st November 2013 در ساعت 09:13 PM

  20. 6 کاربر از پست مفید setayesh shb سپاس کرده اند .


صفحه 87 از 297 نخستنخست ... 37777879808182838485868788899091929394959697137187 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: 29th November 2014, 09:41 PM
  2. خبر: برنامه‌هاي حمايت از دانش‌آموزان نخبه اجرا مي‌شود
    توسط diamonds55 در انجمن اخبار عمومی نخبگان
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: 4th January 2013, 11:24 PM
  3. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 30th November 2011, 08:42 AM
  4. مقاله: راهبردهاي آموزشي اشاعة مديريت دانش
    توسط MR_Jentelman در انجمن مجموعه مدیریت اجرایی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 22nd February 2010, 10:16 PM
  5. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 18th January 2010, 07:28 AM

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •