دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 4 , از مجموع 4

موضوع: اقتصاد کینزی چیست؟

  1. #1
    کاربر جدید
    نوشته ها
    82
    ارسال تشکر
    53
    دریافت تشکر: 185
    قدرت امتیاز دهی
    24
    Array

    پیش فرض اقتصاد کینزی چیست؟

    قسمت اول

    اقتصاد کینزی نظریه ای مبتنی بر مجموع مخارج در اقتصاد (موسوم به تقاضای کل) و اثرات آن بر تولید و تورم است. اگرچه از این واژه برای تشریح موارد متعددی طی سالیان متمادی استفاده (و سوء استفاده) شده است، اما شش اصل بنیادین از اهمیتی اساسی در مکتب کینزی برخوردار هستند. سه اصل اول چگونگی کارکرد اقتصاد را شرح می دهند.
    ۱) یک فرد معتقد به مکتب کینزی بر این باور است که تقاضای کل تحت تاثیر انبوهی از تصمیمات اقتصادی (هم عمومی و هم خصوصی) قرار دارد و برخی اوقات رفتاری نامنظم از خود به نمایش می گذارد. تصمیمات عمومی عمدتا شامل تصمیمات مربوط به سیاست های پولی و مالی (یعنی هزینه ها و مالیات ها) می شوند. چند دهه پیش اقتصاددان ها با شور و حرارت زیادی درباره قدرت نسبی سیاست های پولی و مالی بحث می کردند.
    در این میان برخی از اقتصاددان های کینزی استدلال می کردند که سیاست های پولی فاقد اثرگذاری هستند و بعضی از مانیتاریست ها ادعا می کردند که سیاست های مالی بی فایده است. امروزه هر دوی این دیدگاه ها اساسا از میان رفته اند و تقریبا تمامی کینزی ها و مانیتاریست ها (پولیون) بر این باور هستند که هر دو نوع سیاست های پولی و مالی بر تقاضای کل اثرگذار هستند. با این وجود بعضی از اقتصاددان ها به خنثی بودن بدهی ها اعتقاد دارند. این دیدگاه مبتنی بر آن است که جایگزینی استقراض دولت با مالیات اثری بر تقاضای کل ندارد (در ادامه بیشتر به آن خواهیم پرداخت).
    ۲) بنا بر نظریه کینزی تغییر در تقاضای کل، چه پیش بینی شده باشد و چه غیر منتظره، در کوتاه مدت بیشترین تاثیر را بر تولید واقعی و اشتغال می گذارد و نه بر قیمت ها. این ایده به عنوان مثال در منحنی فیلیپس به تصویر کشیده می شود که در آن نشان داده می شود زمانی که بیکاری کاهش می یابد تورم به صورت آهسته افزایش پیدا می کند.
    کینزی ها معتقدند آنچه در رابطه با کوتاه مدت صحیح است را نمی توان لزوما از آنچه باید در طولانی مدت روی دهد نتیجه گرفت و ما در کوتاه مدت زندگی می کنیم. آنها غالبا برای بیان منظور خود این گفته مشهور کینز را نقل می کنند که «در بلندمدت همه ما مرده ایم.»
    سیاست های پولی تنها در صورتی می توانند اثراتی واقعی بر تولید و اشتغال داشته باشند که برخی از قیمت ها انعطاف پذیر باشند و مثلا دستمزدهای اسمی (دستمزد بر حسب دلار و نه بر حسب قدرت خرید واقعی) به سرعت تغییر پیدا نکنند. در غیر این صورت تزریق پول جدید به اقتصاد، قیمت ها را نیز به همان میزان تغییر خواهد داد.
    لذا در مدل های کینزی عموما یا قیمت ها و دستمزدها انعطاف پذیر فرض می شوند یا تلاش می شود که دلیل انعطاف ناپذیری آن ها تشریح گردد. توجیه قیمت های انعطاف ناپذیر، یک مساله تئوریک مشکل است، زیرا بنا به نظریه رایج اقتصاد خرد، در صورتی که تمامی قیمت های اسمی به یک نسبت افزایش یا کاهش پیدا کنند، عرضه و تقاضای واقعی نباید تغییر پیدا کند.
    اما کینزی ها اعتقاد دارند از آنجا که قیمت ها تا حدودی انعطاف ناپذیرند، نوسان هر یک از اجزای هزینه ها (مصرف، سرمایه گذاری یا مخارج دولتی) باعث نوسان تولید خواهد شد.
    به عنوان مثال در صورتی که مخارج دولت زیاد شود و همه اجزای دیگر هزینه ها ثابت بمانند، تولید افزایش خواهد یافت. مدل های کینزی فعالیت های اقتصادی همچنین ضریبی موسوم به ضریب تکاثر را در خود دارند، به آن معنا که تولید با ضریبی از تغییر اولیه در مخارج افزایش یا کاهش پیدا می کند، بنابراین ده میلیارد دلار افزایش مخارج دولت می تواند به میزان پانزده میلیارد دلار (ضریب ۵/۱) یا به مقدار پنج میلیارد دلار (ضریب ۵/۰) باعث افزایش تولید کل شود. در تحلیل کینزی برخلاف آنچه اکثر افراد فکر می کنند، لزومی نیست که ضریب تکاثر حتما بیشتر از یک باشد. با این حال برای آنکه اقتصاد کینزی بتواند به کار آید، این ضریب باید بزرگ تر از صفر باشد.
    ویرایش توسط Jopiter : 26th May 2011 در ساعت 01:24 AM

  2. 3 کاربر از پست مفید Jopiter سپاس کرده اند .


  3. #2
    کاربر جدید
    نوشته ها
    82
    ارسال تشکر
    53
    دریافت تشکر: 185
    قدرت امتیاز دهی
    24
    Array

    پیش فرض پاسخ : اقتصاد کینزی چیست؟

    قسمت دوم
    ۳) کینزی ها معتقدند که قیمت ها و به ویژه دستمزدها به آهستگی به تغییر در عرضه و تقاضا واکنش می دهند و در نتیجه کمبود و مازادهای موقتی را به ویژه در نیروی کار به بار می آورند. حتی میلتون فریدمن نیز به این نکته اذعان کرد که «تحت هر آرایش نهادی قابل تصور و مشخصا تحت آرایش نهادی که امروزه در آمریکا حاکم است، انعطاف پذیری در قیمت ها و دستمزدها محدود است». این گفته در اصطلاح رایج کنونی یقینا یک عقیده کینزی خوانده می شود.
    این سه باور به تنهایی هیچ توصیه و تجویز سیاستی را در پی نخواهند داشت. با این وجود بسیاری از اقتصاددان هایی که خود را کینزی نمی خوانند، این سه مورد را قبول دارند. آنچه اقتصاددان های کینزی را از سایرین متمایز می کند، باور آنها به سه اصل زیر درباره سیاست های اقتصادی است.
    کینزی ها معتقدند آنچه در رابطه با کوتاه مدت صحیح است را نمی توان لزوما از آنچه باید در طولانی مدت روی دهد نتیجه گرفت و ما در کوتاه مدت زندگی می کنیم. آنها غالبا برای بیان منظور خود این گفته مشهور کینز را نقل می کنند که «در بلندمدت همه ما مرده ایم.»

    ۴) کینزی ها بر این باور نیستند که میزان معمول بیکاری ایده آل است. این امر تا حدودی به این دلیل است که کینزی ها معتقدند بیکاری، به تغییر تقاضای کل به شدت وابسته است و تا حدودی به این خاطر است که این عده از اقتصاددان ها معتقدند قیمت ها به آهستگی تغییر پیدا می کنند. در واقع کینزی ها نوعا بیکاری را هم روی هم رفته زیاد و بسیار پرنوسان می دانند. البته این در حالی است که می دانند توجیه نظری دقیقی راجع به این دیدگاه ارائه نشده است. کینزی ها همچنین اعتقاد دارند که دوره های رکود یا کسادی، بیماری های اقتصادی هستند و برخلاف آنچه که در تئوری چرخه های واقعی کسب و کار گفته می شود عکس العمل کارآمد بازار به فرصت های غیرجذاب نیستند.
    ۵) بسیاری از افراد معتقد به مکتب کینزی (البته نه همه آنها) از سیاست تثبیت فعال برای کاهش دامنه چرخه های کسب و کار که از نظر آنها مهم ترین مشکل اقتصادی است، حمایت می کنند. با این حال حتی برخی از کینزی های محافظه کار به این خاطر که به کارآیی سیاست های تثبیت یا به آگاهی لازم برای انجام آن شک دارند، در زمره این گروه محسوب نمی شوند.
    این نکته به آن معنا نیست که کینزی ها از آنچه میزان سازی دقیق ( fine-tuning) نامیده می شد، طرفداری می کنند (میزان سازی دقیق به معنای تغییر مخارج دولت، مالیات ها و عرضه پول در هر چند ماه برای حفظ اقتصاد در سطح اشتغال کامل است). امروزه تقریبا همه اقتصاددان ها و از جمله اکثر کینزی ها معتقدند دولت نمی تواند در زمان مناسب از اطلاعات کافی برای میزان سازی دقیق آگاه شود. سه وقفه باعث می شود که این سیاست ها نتواند به ثمر بینجامد. وقفه اول تاخیری است که میان زمان نیاز به اعمال تغییر در سیاست ها و زمان تشخیص آن از سوی دولت وجود دارد. وقفه دوم میان زمان تشخیص نیاز به تغییر در سیاست ها از سوی دولت و زمان اقدام است. در آمریکا این وقفه می تواند در رابطه با سیاست های مالی بسیار طولانی مدت باشد، زیرا کنگره و دولت باید ابتدا در رابطه با اغلب تغییرات در مخارج و مالیات ها به توافق برسند. سومین وقفه میان زمان تغییر در سیاست ها و زمان تاثیرگذاری این تغییر بر اقتصاد وجود دارد. این وقفه نیز می تواند ماه ها به طول انجامد. با این حال بسیاری از کینزی ها همچنان بر این باورند که اهداف عادی تر و ساده تر برای سیاست تثبیت (یا به تعبیری میزان سازی غیردقیق) نه تنها قابل دفاع است، بلکه معنادار می باشد.
    مثلا اقتصاددان ها برای تجویز سیاست های پولی انبساطی در زمانی که نرخ بیکاری بسیار زیاد است، نیازی به اطلاعات کمی مفصل از این وقفه ها ندارند.
    ۶) بالاخره و حتی با اتفاق نظر کمتر، بعضی از کینزی ها بیشتر از آنکه به غلبه بر تورم بیندیشند، به فکر از بین بردن بیکاری هستند. آنها از شواهد گذشته چنین نتیجه گرفته اند که هزینه تورم پایین، اندک است. با این وجود، کینزی های ضدتورم بسیار زیادی وجود دارند. به عنوان مثال اغلب روسای کنونی و پیشین بانک های مرکزی دنیا چه بخواهند و چه نخواهند شایسته این لقب هستند. نیازی به ذکر این مطلب نیست که دیدگاه اقتصاددان ها و سیاستمدارها راجع به اهمیت نسبی بیکاری و تورم تاثیر شدیدی بر توصیه های سیاستی که تجویز می کنند و می پذیرند دارد. کینزی ها نوعا بیشتر از غیرکینزی ها از سیاست های جسورانه انبساطی طرفداری می کنند.

  4. 3 کاربر از پست مفید Jopiter سپاس کرده اند .


  5. #3
    کاربر جدید
    نوشته ها
    82
    ارسال تشکر
    53
    دریافت تشکر: 185
    قدرت امتیاز دهی
    24
    Array

    پیش فرض پاسخ : اقتصاد کینزی چیست؟

    قسمت سوم

    اعتقاد کینزی ها به اقدامات جسورانه دولت در تثبیت اقتصاد بر پایه قضاوت های ارزشی و این اعتقادات آنها قرار دارد که اولا نوسانات اقتصاد کلان به میزان قابل ملاحظه ای از رفاه اقتصادی می کاهند و ثانیا دولت از دانش و توان کافی برای اصلاح بازار آزاد برخوردار است. بحث های تندی که در دهه ۱۹۸۰ میان کینزی ها و اقتصاددانان نئوکلاسیک در گرفت عمدتا راجع به باور به زیان بار بودن نوسانات اقتصاد کلان و سه اصل اول مکتب کینزی که مانتاریست ها آنها را پذیرفته بودند، مطرح می شد. نئوکلاسیک ها معتقد بودند که تغییرات پیش بینی شده در عرضه پول اثری بر تولید واقعی ندارد، بازارها (حتی بازار نیروی کار) به سرعت تعدیل یافته و مازادها و کمبودها را از میان می برند و چرخه های کسب و کار می توانند کارآمد باشند. من بنا به دلایلی که در ادامه درباره آنها صحبت خواهم کرد اعتقاد دارم که شواهد علمی «عینی» در رابطه با این موضوعات قویا به نقطه نظر کینزی ها هم جهت است. مکاتب نئوکلاسیک در دهه ۱۹۹۰ این دیدگاه را پذیرفتند که قیمت ها چسبنده اند و لذا بازار نیروی کار با سرعتی که آنها سابقا فکر می کردند تعدیل پیدا نمی کند (رجوع کنید به علم اقتصاد کلان نئوکلاسیک).
    لازم است بر چند نکته تاکید کنم. نکته اول مربوط به مکتب فکری انتظارات عقلایی است. بسیاری از کینزی ها همانند خود کینز نسبت به این دیدگاه که افراد برای شکل دهی انتظارات خود راجع به سیاست های اقتصادی از تمامی اطلاعات موجود استفاده می کنند شک دارند، اما سایر کینزی ها این دیدگاه را می پذیرند.
    اما زمانی که به بررسی مسائل عمده می پردازیم، عقلایی بودن یا نبودن انتظارات اهمیت چندانی پیدا نمی کند. مثلا انتظارات عقلایی مانع انعطاف ناپذیری قیمت ها نمی شوند. مدل های انتظارات عقلایی با قیمت های چسبنده بنا به تعریف من کاملا کینزی هستند. با این وجود باید این نکته را متذکر شوم که برخی از نئوکلاسیک ها اهمیت انتظارات عقلایی در این بحث را بسیار بیشتر از اینها می دانند.
    دومین نکته ای که از قلم افتاده این فرضیه است که در بلندمدت یک «نرخ طبیعی» بیکاری وجود دارد. کینزی ها قبل از سال ۱۹۷۰ فکر می کردند که سطح بیکاری در بلندمدت به سیاست های دولت وابسته است و دولت می تواند با پذیرش یک نرخ زیاد اما پایدار تورم، به نرخ بیکاری پایینی دست پیدا کند.
    در اواخر دهه ۱۹۶۰ میلتون فریدمن که یک مانتاریست بود و ادموند فلپس که یک کینزی و استاد دانشگاه کلمبیا بود وجود چنین رابطه ای در بلندمدت را براساس مبانی نظری رد کردند. آنها اعتقاد داشتند تنها راهی که دولت می تواند بیکاری را کمتر از آن چه آنها «نرخ طبیعی» می نامیدند نگه دارد، استفاده از سیاست های اقتصاد کلانی است که دائما تورم را بیشتر و بیشتر خواهد کرد. این دو معتقد بودند نرخ بیکاری نمی تواند در بلندمدت کمتر از نرخ بیکاری طبیعی باشد. مدت کوتاهی پس از آن کینزی هایی مثل رابرت گوردون شواهدی تجربی را در تایید دیدگاه فریدمن و فلپس ارائه کردند. کینزی ها تقریبا از ۱۹۷۲ به بعد «نرخ طبیعی» بیکاری را به تفکر خود وارد کردند. لذا فرضیه نرخ طبیعی اساسا هیچ نقشی در آشوب فکری دوره ۱۹۸۵-۱۹۷۵ بازی نکرد.
    نکته دیگر انتخاب میان سیاست های پولی و مالی به عنوان ابزار ارجح برای اعمال سیاست تثبیت است. اقتصاددان ها دیدگاه متفاوتی در این باره دارند و هرازگاهی نظر خود در این باره را تغییر می دهند. با این وجود بنا به تعریف من کاملا ممکن است که یک کینزی بود و همچنان باور داشت که یا مسوولیت سیاست تثبیت را باید اصولا به مراجع پولی واگذار کرد یا اینکه در عمل این اتفاق روی داده است. در واقع امروزه اکثر کینزی ها یکی از این دو باور را پذیرفته اند.
    نظریه کینزی از سال های میانی دهه ۱۹۷۰ تا اواسط دهه ۱۹۸۰ به شدت در حلقه های دانشگاهی بی اعتبار شده بود. با این وجود این نظریه از آن پس حضور قوی در عرصه آکادمیک پیدا کرد. به نظر می رسد دلیل اصلی این اتفاق آن باشد که اقتصاد کینزی می توانست بهتر از رقیب نظری اصلی خود یعنی اقتصاد نئوکلاسیک، رویدادهای اقتصادی دو دهه ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ را توضیح دهد.
    نظریه نئوکلاسیک با توجه به ریشه های کلاسیک خود، بر توانایی اقتصاد بازار برای اصلاح کسادی ها از طریق تعدیل شدن قیمت ها و دستمزدها تاکید می کند. اقتصاددان های نئوکلاسیک اواسط دهه ۱۹۷۰ رکودهای اقتصادی را به برداشت و تفاسیر نامناسب افراد راجع به قیمت های نسبی (مثل دستمزدهای واقعی) نسبت می دادند. آنها معتقد بودند که اگر افراد سطح کنونی قیمت ها یا نرخ تورم را ندانند، در برداشت های خود دچار اشتباه می شوند. اما چنین تفاسیر نادرستی زودگذر هستند و در جوامعی که شاخص های قیمتی هر ماه اعلام می شوند و نرخ تورم ماهانه در آنها نوعا کمتر از یک درصد است، نمی توانند زیاد باشند. از این رو طبق دیدگاه اولیه نئوکلاسیک رکودهای اقتصادی، مختصر و ملایم هستند. با این وجود اکثر اقتصادی صنعتی دنیا در خلال دهه ۱۹۸۰ به رکودهای عمیق و طولانی مدتی دچار شدند. ممکن است اقتصاد کینزی به لحاظ نظری آشفته و به هم ریخته باشد، اما یقینا قادر است دوره های بیکاری پایدار و ناخواسته را پیش بینی کند.
    به زغم تئوریسین های اولیه نئوکلاسیک در دهه های ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰، کاهش رشد عرضه پول که به درستی درک شده باشد حداکثر می تواند اثری کوچک بر تولید واقعی داشته باشد. با این وجود زمانی که فدرال رزرو و بانک مرکزی انگلستان اعلام کردند که برای مقابله با تورم به اتخاذ سیاست پولی انقباضی خواهند پرداخت و سپس به خوبی به تعهدات خود عمل کردند، رکودهای شدیدی در هر یک از این دو کشور روی داد. البته ممکن است نئوکلاسیک ها ادعا کنند که این سیاست ها پیش بینی شده نبوده اند(زیرا افراد به آن چه مقامات پولی می گفتند باور نداشتند). شاید تا حدودی اینگونه باشد. اما یقینا سیاست های محدودکننده تا حدودی قابل پیش بینی بود یا حداقل وقتی که اعمال می شدند به درستی درک می گردیدند.
    در واقع به نظر می رسد تئوری از مد افتاده کینزی که می گوید هر گونه انقباض پولی باعث رکود خواهد شد، چراکه شرکت ها و افراد در قراردادهای با قیمت ثابت درگیر می شوند، سازگاری بیشتری با رویدادهای دنیای واقعی داشته باشند.
    شاخه ای از نظریه نئوکلاسیک که توسط رابرت بارو از دانشگاه هاروارد شکل داده شده است به ایده خنثی بودن بدهی ها بازمی گردد (رجوع کنید به کسری ها و بدهی های دولتی). بارو معتقد است اینکه دولت بودجه مخارج خود را از طریق مالیات های زیاد و کسری اندک یا مالیات اندک و کسری زیاد تامین کند، تاثیری بر تورم، بیکاری، gnp واقعی و پس اندازهای واقعی ملی نخواهد گذاشت. وی چنین استدلال می کند که چون مردم عقلایی هستند، به درستی درک خواهند کرد که مالیات های اندک و کسری بالا در حال حاضر به معنای افزایش مالیات ها در آینده برای آنها و وارثانشان خواهد بود. بارو اعتقاد دارد مردم به ازای هر دلار افزایش در مالیات های آینده، مصرف خود را یک دلار کاهش داده و پس اندازشان را به مقدار یک دلار افزایش خواهند داد. از این رو افزایش در پس انداز خصوصی هر گونه افزایش در کسری دولت را جبران خواهد کرد. در مقابل، در تحلیل خام و ابتدایی کینزی افزایش کسری با ثابت در نظر گرفتن مخارج دولت، باعث افزایش تقاضای کل می شود. اگر بدان گونه که در سال های ابتدایی دهه ۱۹۸۰ در آمریکا اتفاق افتاد، تحریک تقاضا در اثر سیاست های پولی انقباضی خنثی شود، نرخ های واقعی بهره به شدت بالا خواهند رفت.
    کاهش شدید مالیات ها در فاصله سال های ۱۹۸۱ تا ۱۹۸۴ در آمریکا چیزی شبیه یک تست آزمایشگاهی را برای این دیدگاه های متقابل فراهم آورد. جالب آنکه در آن سال نرخ پس انداز خصوصی افزایش پیدا نکرد، اما نرخ های بهره حقیقی افزایش یافت و در اثر جبران محرک های مالی با انقباض پولی، تقریبا تغییری در رشد واقعی gnp روی نداد و با همان نرخ گذشته به رشد خود ادامه داد. مجددا به نظر می رسد که این همه با نظریه کینزی سازگاری بیشتری داشته باشند تا با تئوری نئوکلاسیک.
    بالاخره رکود دهه ۱۹۸۰ در اروپا را شاهد بودیم که بدترین رکود پس از دهه ۱۹۳۰ بود. توصیف کینزی از این رکود ساده و آشکار است. دولت ها که توسط بانک های مرکزی انگلستان و آلمان هدایت می شدند، تصمیم گرفتند که با اتخاذ سیاست های پولی و مالی انقباضی با تورم مبارزه کنند. این نهضت ضدتورم با سیستم پولی اروپا که عملا سیاست های پولی سختگیرانه آلمان را در تمام اروپا گسترش می داد، تقویت شد. مکتب نئوکلاسیک هیچ گونه توضیحی ندارد که قابل مقایسه با این تشریح باشد. نئوکلاسیک ها و اقتصاددان های محافظه کار به طور کلی اعتقاد دارند که دولت های اروپایی بیشتر در بازارهای نیروی کار مداخله می کنند (مثلا با بیمه های زیاد بیکاری و اعمال محدودیت بر اخراج کارگرها). اما اکثر این دخالت ها در اوایل دهه ۱۹۷۰ که بیکاری به شدت پایین بود، انجام می گرفتند.

  6. 3 کاربر از پست مفید Jopiter سپاس کرده اند .


  7. #4
    کـــــــاربر فــــعال
    رشته تحصیلی
    اقتصاد
    نوشته ها
    8,281
    ارسال تشکر
    21,844
    دریافت تشکر: 45,916
    قدرت امتیاز دهی
    82822
    Array
    Almas Parsi's: جدید94

    پیش فرض پاسخ : اقتصاد کینزی چیست؟

    مکتب کینزی جدید

    اقتصاد کینزی جدید، یک مکتب فکری در اقتصاد کلان مدرن، تکامل یافته ایده های جان مینارد کینز است. کینز کتاب «نظریه عمومی اشتغال، بهره و پول» را در دهه ۱۹۳۰ نوشت و نفوذ وی در میان دانشگاهیان و سیاستگذاران تا دهه ۱۹۶۰ افزایش یافت. با این حال در دهه ،۱۹۷۰ اقتصاددانان کلاسیک جدید مانند رابرت لوکاس، توماس.ج. سارجنت و رابرت بارو، بسیاری از برداشت های انقلاب کینزی را زیر سؤال بردند. عنوان «کینزی های جدید»، اقتصاددانانی رامطرح می کند که در دهه ۱۹۸۰ به این نقد کلاسیکی جدید با انجام تعدیل هایی در اصول اولیه کینزی ها، واکنش نشان دادند.


    اختلاف نظر اولیه میان اقتصاددانان کینزی جدید و کلاسیکی جدید دربرگیرنده سرعت تعدیل دستمزدها و قیمت هاست. اقتصاددانان کلاسیکی جدید نظریه های اقتصاد کلان را بر این فرض بنا کرده اند که دستمزدها و قیمت ها، انعطاف پذیر هستند. آنها معتقدند که قیمت ها با تعدیل سریع، بازارها را تسویه می کنند. یعنی عرضه و تقاضا موازنه می شوند. با این حال اقتصاددانان کینزی جدید معتقدند که الگوهای تسویه بازار نمی توانند نوسان های اقتصادی کوتاه مدت را توضیح دهند و بنابراین آنها طرفدار الگوهایی با دستمزدها و قیمت های «چسبنده» هستند. نظریه های کینزی جدید برای توضیح بیکاری غیرداوطلبانه و تأثیر قوی سیاست پولی بر فعالیت اقتصادی به چسبندگی دستمزدها و قیمت ها متکی هستند.


    یک سنت قدیمی در اقتصاد کلان (هم دیدگاه پول گرایی را دربرمی گیرد و هم دیدگاه کینزی) تأکید می کند که سیاست پولی بر اشتغال و تولید در کوتاه مدت اثر می گذارد، زیرا قیمت ها به کندی به تغییرات عرضه پول واکنش نشان می دهند.
    براساس این دیدگاه چنانچه عرضه پول کاهش یابد، مردم پول کمتری خرج می کنند و تقاضای کالاها کاهش می یابد.

    از آنجا که قیمت ها و دستمزدها، انعطاف ناپذیر هستند و بلافاصله کاهش نمی یابند، کمتر شدن مخارج، سبب افت تولید و اخراج کارگران می شود. اقتصاددانان کلاسیک جدید از این سنت انتقاد کرده اند زیرا دارای چارچوبی برای تبیین نظری منسجم رفتار قیمت ها نیست. بیشتر تحقیقات کینزی جدید تلاش می کند تا این جاافتادگی را اصلاح کند.



    ● هزینه های فهرست انتخاب و برون زایی های تقاضای جمعی


    یکی از دلایلی که قیمت ها بلافاصله برای تسویه بازارها، تعدیل نمی شوند این است که تعدیل قیمت ها پرهزینه است. یک بنگاه برای تغییر دادن قیمت های خود، ممکن است نیاز به (تهیه) کاتالوگ جدیدی برای مشتریان، توزیع فهرست قیمت های جدید میان کارکنان فروش و یا یک رستوران، در مورد چاپ صورت غذاهای جدید خود داشته باشد. این گونه هزینه های تعدیل قیمت، «هزینه های فهرست انتخاب» نامیده شده است و موجب تعدیل قیمت ها به طور ادواری می شود و نه پیوسته.


    اقتصاددانان درباره این موضوع با یکدیگر اختلاف نظر دارند که آیا هزینه های فهرست انتخاب می تواند به توضیح نوسان های اقتصادی کوتاه مدت کمک کند یا نه اقتصاددانانی که در این مورد تردید دارند خاطرنشان می کنند که هزینه های فهرست انتخاب معمولاً خیلی اندک است و بر این باورند که این هزینه ها برای کمک به توضیح رکودهایی که برای جامعه بسیار پرهزینه هستند احتمال ضعیفی دارند. طرفداران پاسخ می دهند که هزینه اندک به معنای هزینه جزئی (کم اهمیت) نیست. حتی اگر هزینه های فهرست انتخاب برای هر بنگاه اندک باشد، می توانند دارای آثار بزرگی بر اقتصاد به عنوان یک کل باشند.
    طرفداران فرضیه هزینه فهرست انتخاب این وضع را به این ترتیب توصیف می کنند:


    برای درک این که چرا قیمت ها به تدریج تعدیل می شوند، باید اذعان کرد که تغییرات در قیمت ها دارای برون زایی است، یعنی آثار تغییر قیمت ها و رأی بنگاه و مشتریان آن است. به عنوان مثال کاهش قیمت یک بنگاه به سایر بنگاه ها نفع می رساند. وقتی یک بنگاه قیمت را کاهش می دهد، سطح قیمت متوسط نیز اندکی کاهش می یابد و با این شیوه درآمد واقعی افزایش پیدا می کند. (درآمد اسمی به وسیله عرضه پول تعیین شده است).
    مشوق ناشی از درآمد بالاتر به نوبه خود، تقاضای محصولات تمامی بنگاه ها را افزایش می دهد. اثر اقتصاد کلان ناشی از تعدیل قیمت یک بنگاه بر تقاضای محصولات سایر بنگاه ها را، برون زایی تقاضای جمعی نامیده اند.


    با وجود این برون زایی تقاضای جمعی، هزینه های اندک فهرست انتخاب می تواند قیمت ها را چسبنده کند و این چسبندگی می تواند هزینه زیادی برای جامعه داشته باشد. فرض کنید جنرال موتورز قیمت اتومبیل خود را اعلام می کند و پس از کاهش عرضه پول، باید تصمیم بگیرد که آیا قیمت ها را کاهش دهد یا نه اگر قیمت ها را کاهش دهد، خریداران اتومبیل درآمد واقعی بالاتری خواهند داشت و بنابراین محصولات بیشتری از سایر شرکت ها خریداری خواهند کرد. اما منافع حاصل برای سایر شرکت ها، برای جنرال موتورز اهمیت ندارد.

    بنابراین جنرال موتورز برخی اوقات در پرداخت هزینه های فهرست انتخاب شکست خواهد خورد و قیمتش را کاهش نمی دهد، حتی اگر کاهش قیمت از لحاظ اجتماعی مطلوب باشد. این مثالی است که در آن قیمت های چسبنده برای اقتصاد در مجموع نامطلوب هستند هرچند ممکن است برای آنان که قیمت ها را تعیین می کنند، بهینه باشند.


    ● تنظیم متناوب قیمت ها


    تأکید تبیین های کینزی جدید از قیمت های چسبنده براین مبناست که در اقتصاد همه قیمت ها را در یک زمان تنظیم نمی کنند، بلکه تعدیل قیمت ها در سراسر اقتصاد به طور متناوب تنظیم می شود. تنظیم متناوب قیمت ها ، تعیین قیمت ها را پیچیده می کند. زیرا بنگاه ها درباره قیمت های خود نسبت به قیمت هایی که سایر بنگاه ها مطالبه می کنند، دغدغه خاطر دارند. تنظیم متناوب قیمت ها می تواند سطح کلی قیمت ها را به تدریج تعدیل کند حتی وقتی هریک از قیمت ها به طور مکرر تغییر کند.


    به این مثال توجه کنید، فرض کنید ابتدا تعیین قیمت، همزمان (هماهنگ) است، یعنی هر بنگاه قیمت خود را در ابتدای هر ماه تعدیل می کند. اگر عرضه پول و تقاضای جمعی در دهم مه افزایش یابد، از دهم ماه مه تا اول ژوئن محصول بیشتر خواهد بود، زیرا قیمت ها دراین فاصله زمانی ، تثبیت شده هستند. اما در اول ژوئن تمامی بنگاه ها قیمت های خود را در واکنش به تقاضای بالاتر افزایش خواهند داد و رونق سه هفته ای به پایان می رسد.


    اکنون فرض کنید تعیین قیمت به طور متناوب است؛ نیمی از بنگاه ها قیمت ها را در اول هر ماه و نیمی در پانزدهم تعیین می کنند. اگر عرضه پول در ۱۰ ماه مه افزایش یابد، آن گاه نیمی از بنگاه ها می توانند قیمت را در ۱۵ مه افزایش دهند. هنوز به خاطر آن که نیمی از بنگاه ها قیمت های خود را در پانزدهم ماه تغییر نمی دهند، افزایش قیمت هر بنگاه، قیمت نسبی آن بنگاه را افزایش خواهد داد، که موجب از دست رفتن مشتریان خواهد شد. بنابراین، احتمالاً این بنگاه ها قیمت های خود را زیاد افزایش نمی دهند (درمقابل، اگر تمامی بنگاهها همزمان (هماهنگ) باشند، تمامی بنگاه ها می توانند با یکدیگر قیمت ها را افزایش دهند و اثری بر قیمت های نسبی نداشته باشند).

    اگر تعیین کنندگان قیمت در ۱۵ مه، قیمت های خود را کمی تعدیل کنند وقتی نوبت بنگاه های دیگر در اول ژوئن فرا رسد تعدیل اندکی انجام می دهند زیرا می خواهند از تغییرات قیمت نسبی و مواردی از این قبیل اجتناب کنند. در نتیجه با افزایش های اندک قیمت در اول و پانزدهم هر ماه، سطح قیمت به تدریج افزایش می یابد. بنابراین تنظیم متناوب سطح قیمت کند می شود، زیرا هیچ بنگاهی نمی خواهد نخستین بنگاهی باشد که آغاز کننده افزایش قابل توجه قیمت باشد.



    ● ناتوانی در هماهنگی


    برخی اقتصاد دانان کینزی جدید مطرح کرده اند که رکود ناشی از ناتوانی در هماهنگی است.
    هماهنگی می تواند در تعیین دستمزدها و قیمت ها، مطرح شود، زیرا آنان که قیمت ها را تنظیم می کنند باید اقدام های سایر تعیین کنندگان قیمت و دستمزد را پیش بینی کنند. رهبران اتحادیه کارگری که برای دستمزدها مذاکره می کنند، به امتیازات آتی سایر اتحادیه های کارگری، توجه دارند. بنگاه هایی که قیمت ها را تعیین می کنند، مراقب قیمت هایی هستند که سایر بنگاه ها مطالبه خواهند کرد. برای دیدن این که چگونه رکود می تواند به عنوان ناتوانی در هماهنگی مطرح شود، به این مطلب توجه کنید: اقتصاد از دو بنگاه تشکیل شده است.

    بعد از کاهش عرضه پول، هر بنگاه باید تصمیم بگیرد که آیا قیمت خود را کاهش دهد یا نه هر بنگاه خواهان حداکثر سازی سود است. اما این سود نه تنها به تصمیم قیمت گذاری بستگی دارد، بلکه به تصمیم اتخاذ شده بنگاه دیگر نیز بستگی خواهد داشت. اگر هیچ کدام از بنگاه ها قیمت خود را کاهش ندهند، حجم پول واقعی (حجم پول تقسیم بر سطح قیمت) کم می شود، رکود رخ می دهد و هر بنگاه سودی به میزان تنها ۱۵ دلار به دست می آورد.

    اگر هر دو بنگاه قیمت خود را کاهش دهند، موازنه های مانده های پول واقعی، بالا رفته، از رکود اجتناب شده است و هر بنگاه سودی به میزان ۳۰ دلار به دست می آورد. هر چند هر دو بنگاه ترجیح می دهند از رکود اجتناب کنند اما هیچ کدام نمی توانند با اقدام های خود چنین کنند.

    اگر یک بنگاه قیمت را کاهش دهد. اما بنگاه دیگر این چنین عمل نکند رکود در پی آن می آید. بنگاهی که قیمت را کاهش می دهد، تنها پنج دلار به دست می آورد، در حالی که بنگاه دیگر ۱۵ دلار.

    اساس داستان این است که تصمیم هر بنگاه، بر مجموعه ای از نتایج (پیامدهای) موجود برای بنگاه دیگر اثر می گذارد. وقتی یک بنگاه قیمت را کاهش می دهد، آن بنگاه فرصت های در دسترس بنگاه دیگر را بهبود می بخشد. زیرا بنگاه دوم می تواند در این صورت با کاهش دادن قیمت از رکود اجتناب کند. اثر مثبت کاهش قیمت یک بنگاه بر فرصت های سودآور بنگاه دیگر ممکن است به خاطر برون زایی تقاضای جمعی، به وجود آید.
    در این اقتصاد، باید انتظار چه نتیجه ای داشت از یک سو، اگر هر بنگاه انتظار داشته باشد که بنگاه دیگر قیمت را کاهش دهد، هر دو قیمت ها را کاهش خواهند داد که نتیجه اش مطلوب خواهد بود که در آن هر یک از بنگاه ها ۳۰ دلار به دست می آورند.


    از سوی دیگر اگر هر بنگاه انتظار داشته باشد که بنگاه دیگر قیمت را حفظ کند، هر دو قیمت های خود را حفظ خواهند کرد که به درآمد نازل تر هر یک حدود ۱۵ دلار می انجامد. بنابراین امکان هر یک از این نتایج، یعنی تعادل های چندگانه وجود دارد.
    مثال مذکور از ناتوانی در هماهنگی است. اگر دو بنگاه بتوانند با یکدیگر هماهنگ شوند، هر دو قیمت خود را کاهش خواهند داد و به نتیجه مطلوب دست می یابند. در جهان واقعی برخلاف این داستان، بیشتر اوقات هماهنگی مشکل است زیرا تعداد بنگاه هایی که قیمت ها را تعیین می کنند، زیاد است و نتیجه اخلاقی آن بیانگر این است که حتی اگر قیمت های چسبنده به نفع هیچ کس نباشد، باز هم می تواند به سادگی چسبنده باشد زیرا مردم از آن ها چنین انتظاری دارند.



    ● دستمزدهای کارایی


    بخش مهم دیگر اقتصاد کینزی جدید، گسترش نظریه های جدید بیکاری بوده است. بیکاری مزمن برای نظریه اقتصادی یک مسئله است. به طور معمول اقتصاددانان فرض می کنند اضافه عرضه نیروی کار، فشاری برای کاهش دستمزدهاست. با کاهش دستمزدها و در نتیجه افزایش نیروی کار، بیکاری نیز کاهش خواهد یافت. بنابراین طبق نظریه اقتصادی استاندارد، بیکاری یک مسئله خود تصحیح کننده است.


    اقتصاددانان کینزی جدید بیشتر گرایش به نظریه هایی دارند که دستمزدهای کارایی نامیده می شود و برای توضیح امکان شکست ساز و کار تسویه بازار به کار می رود. این نظریه ها معتقدند که دستمزدهای بالا، بهره وری کارگران را افزایش می دهد. تأثیر دستمزدها بر کارایی کارگر می تواند شکست بنگاه ها در کاهش دستمزدها را به رغم اضافه عرضه نیروی کار توضیح دهد. حتی اگر کاهش دستمزد، موجب کاهش صورت حساب دستمزد بنگاه شود. اگر نظریه ها درست باشند، بهره وری کارگران و سود بنگاه نیز تنزل پیدا می کند.


    نظریه های متعددی درباره چگونگی اثر دستمزد بهره وری کارگر وجود دارد. یک نظریه دستمزد کارایی معتقد است که دستمزدهای بالا، جایگزینی کارکنان را کاهش می دهد. کارگران به دلایل متعددی از مشاغل خارج می شوند تا شغل بهتری در سایر بنگاه ها بیابند تا حرفه خود را تغییر داده و یا به بخش های دیگر کشور منتقل شوند.


    هر قدر یک بنگاه دستمزد بیشتری به کارگرانش بپردازد، انگیزه آن ها برای ماندن در بنگاه، افزایش می یابد. بنگاه با پرداخت دستمزد بالاتر، فراوانی ترک کار را کاهش می دهد و از این راه زمان کمتری برای استخدام و آموزش (کارآموزی) کارگران جدید صرف می شود.
    دومین نظریه، معتقد است متوسط کیفیت نیروی کار یک بنگاه، بستگی به دستمزدی داردکه به کارکنان خود می پردازد. اگر یک بنگاه دستمزدها را کاهش دهد، بهترین کارکنان می توانند آن را ترک و در جای دیگر مشاغلی بیابند. در نتیجه بنگاه با کارکنان کمتر مولدی که دارای گزینه های کمتری هستند، باقی می ماند. با پرداخت دستمزد بالای سطح تعادل، بنگاه می تواند از این انتخاب زیان آور اجتناب کند، کیفیت متوسط نیروی کار را بهبود بخشد و از این راه بهره وری را افزایش دهد.


    سومین نظریه دستمزد کارایی معتقد است که دستمزد بالا تلاش کارگر را بهبود می بخشد. طبق این نظریه بنگاه ها نمی توانند به طور کامل تلاش کاری کارکنان را کنترل کنند و کارکنان باید خودشان تصمیم بگیرند که تا چه حد سخت کار کنند. کارگران می توانند انتخاب کنند تا سخت کار کنند، یا شانه خالی کنند، می توانند به ریسک خود ادامه داده تا اخراج شوند. بنگاه می تواند تلاش کارگر را با پرداخت دستمزد بالا افزایش دهد. هر قدر دستمزد بالاتر باشد، هزینه آن برای کارگری که اخراج شود، بیشتر است. با پرداخت دستمزد بالاتر، یک بنگاه کارکنان بیشتری را تشویق به کار می کند و در نتیجه بهره وری افزایش می یابد.

    ● پیامدهای سیاست اقتصادی


    از آن جا که اقتصاد کینزی جدید یک مکتب فکری مرتبط با نظریه اقتصاد کلان است، طرفداران مکتب کینزی جدید دیدگاه یکسانی درباره سیاست اقتصادی ندارند. در گسترده ترین سطح، اقتصاد کینزی جدید در برابر برخی نظریه های کلاسیکی جدید رکودها را نمایانگر کارکرد کارای بازارها نمی داند. عناصر اقتصاد کینزی جدید مانند هزینه های فهرست انتخاب، قیمت های تنظیم شده به طور متناوب، شکست در هماهنگی و دستمزدهای کارایی؛ بیانگر انحرافات (دور شدن) بسیار از فروض اقتصاد کلاسیکی است که مبنای فکری برای توجیه معمول اقتصاددانان را از اقتصاد آزاد (لسه فر) فراهم می کند.

    در نظریه های کینزی جدید، رکودها به سبب برخی ناتوانی های بازار در سراسر اقتصاد به وجود می آید. بنابراین اقتصاد کینزی جدید منطقی برای مداخله دولت در اقتصاد مانند سیاست مالی یا پولی ضدچرخه ای فراهم می کند. با این همه، این که آیا سیاست گذاران باید در عمل مداخله کنند، پرسش مشکلی است که متضمن قضاوت های اقتصادی و همچنین سیاسی است.



    گریگوری منکیو
    ترجمه: دکتر سیدحسین میرجلیلی
    (دانشیار پژوهشکده اقتصاد پژوهشگاه علوم انسانی)
    روزنامه ایران

  8. 2 کاربر از پست مفید Almas Parsi سپاس کرده اند .


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 16th October 2010, 10:06 AM
  2. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 16th October 2010, 09:56 AM
  3. دلایل علاقه فلاسفه به علم اقتصاد
    توسط MR_Jentelman در انجمن سایر موضوعات اقتصاد
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 30th July 2010, 08:48 AM
  4. آموزشی: اقتصاد خرد و کلان نئوکلاسیکها: علم یا بلاهت؟
    توسط AreZoO در انجمن اقتصاد خرد
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 7th July 2010, 05:38 PM
  5. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 19th September 2009, 09:58 PM

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •