دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
صفحه 43 از 90 نخستنخست ... 333435363738394041424344454647484950515253 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 421 تا 430 , از مجموع 898

موضوع: ► •فقط مجنون ها بخوانند!•◄

  1. #421
    دوست آشنا
    رشته تحصیلی
    کامپیوتر
    نوشته ها
    328
    ارسال تشکر
    610
    دریافت تشکر: 1,105
    قدرت امتیاز دهی
    32
    Array

    پیش فرض پاسخ : ► •فقط مجنون ها بخوانند!•◄

    کاش بودی و
    می فهمیدی ...
    وقت
    دلتنگی
    یک
    آه
    ...چقدر وزن دارد...
    خبرت هستـــــــ....که بـــــــی روی ''تــــــو'' آرامــــم نـــــــيست..

  2. 2 کاربر از پست مفید .yalda. سپاس کرده اند .


  3. #422
    همکار بخش مذهبی
    نوشته ها
    4,395
    ارسال تشکر
    7,424
    دریافت تشکر: 12,850
    قدرت امتیاز دهی
    7192
    Array

    پیش فرض پاسخ : ► •فقط مجنون ها بخوانند!•◄

    بگذار ، كه بر شاخه اين صبح دلاويز
    بنشينم و از عشق سرودي بسرايم .

    آنگاه ، به صد شوق ، چو مرغان سبكبال ،
    پر گيرم ازين بام و به سوي تو بيايم
    اللهم عجل لولیک الفرج و العافیه و النصر


  4. 3 کاربر از پست مفید طلیعه طلا سپاس کرده اند .


  5. #423
    دوست آشنا
    رشته تحصیلی
    مدیریت
    نوشته ها
    997
    ارسال تشکر
    1,286
    دریافت تشکر: 1,942
    قدرت امتیاز دهی
    38
    Array
    Arash_tanha's: جدید145

    پیش فرض پاسخ : ► •فقط مجنون ها بخوانند!•◄

    به کسی اعتماد کن که بتواند سه چیز را در تو تشخیص دهد : اندوه پنهان شده در لبخندت را ، عشق پنهان شده در عصبانیتت را و معنای حقیقی سکوتت را .


  6. 3 کاربر از پست مفید Arash_tanha سپاس کرده اند .


  7. #424
    دوست آشنا
    رشته تحصیلی
    شــَهرسازی
    نوشته ها
    1,502
    ارسال تشکر
    3,632
    دریافت تشکر: 9,836
    قدرت امتیاز دهی
    352
    Array
    ستاره کویر's: جدید11

    پیش فرض پاسخ : ► •فقط مجنون ها بخوانند!•◄

    من صبورم اما

    به خدا دست خودم نیست اگر می رنجم

    یا اگر شادی زیبای ترا به غم غربت چشمان خودم می بندم
    من صبورم اما…………

    چقدر با همهء عاشقیم محزونم

    و به یاد همهء خاطره های گل سرخ

    مثل یک شبنم افتاده ؛ زغم مغمومم
    من صبورم اما…………..
    بی دلبل از قفس کهنهء شب میترسم

    بی دلیل از همهء تیرگی تلخ غروب
    و چراغی که تو را ؛ از شب متروک دلم دور کند می ترسم

    من صبورم اما…………….
    آه………….این بغض گران صبر نمی داند چیست
    رنگین کمونِ 6 رنگ
    -----------------------------
    سوالات مربوط به بخش هنر و شهرسازی
    با ما در ارتباط باشید

  8. 4 کاربر از پست مفید ستاره کویر سپاس کرده اند .


  9. #425
    یار همراه
    نوشته ها
    2,180
    ارسال تشکر
    4,649
    دریافت تشکر: 6,043
    قدرت امتیاز دهی
    7690
    Array

    پیش فرض پاسخ : ► •فقط مجنون ها بخوانند!•◄

    از ایـن سیـاره ی خاکـیمیـروم بـه جایـی دیگـرکـه قلـب عاشقانـشناگهـان سنـگ نشـود!
    یه هیزم شکن وقتی خسته میشه که تبرش کند بشه نه هیزماش زیاد بشه تبر ما آدما هم باورمونه نه آرزوهامون

  10. 2 کاربر از پست مفید *alien* سپاس کرده اند .


  11. #426
    یار همراه
    نوشته ها
    2,180
    ارسال تشکر
    4,649
    دریافت تشکر: 6,043
    قدرت امتیاز دهی
    7690
    Array

    پیش فرض پاسخ : ► •فقط مجنون ها بخوانند!•◄

    دستانمـ رآ که مي گیري مَنــ دیگر از آنِ خود نیستم!
    حرارتَمـ به اوج ميرسد!

    و نمیدانـم که این از شَـ ـرم استــ

    یآ تصور روزهآیي که باید نَبودتـــ را لمســ کنمـ!!!؟
    یه هیزم شکن وقتی خسته میشه که تبرش کند بشه نه هیزماش زیاد بشه تبر ما آدما هم باورمونه نه آرزوهامون

  12. 2 کاربر از پست مفید *alien* سپاس کرده اند .


  13. #427
    یار همراه
    نوشته ها
    2,180
    ارسال تشکر
    4,649
    دریافت تشکر: 6,043
    قدرت امتیاز دهی
    7690
    Array

    پیش فرض پاسخ : ► •فقط مجنون ها بخوانند!•◄

    غصه چرا ؟!
    آسمان را بنگر ، که هنوز، بعد صدها شب و روز
    مثل آن روز نخست
    گرم وآبی و پر از مهر ، به ما می خندد !
    یا زمینی را که، دلش ازسردی شب های خزان
    نه شکست و نه گرفت !
    بلکه از عاطفه لبریز شد و
    نفسی از سر امید کشید
    ودر آغاز بهار ، دشتی از یاس سپید
    زیر پاهامان ریخت ،
    تا بگوید که هنوز، پر امنیت احساس خداست !

    دل به غم دادن و از یاس سخن ها گفتن
    کارآن هایی نیست ، که خدا را دارند ...

    غم و اندوه ، اگر هم روزی، مثل باران بارید
    یا دل شیشه ای ات ، از لب پنجره عشق ، زمین خورد و شکست،
    با نگاهت به خدا ، چتر شادی وا کن
    وبگو با دل خود ،که خدا هست ، خدا هست !
    او همانی است که در تار ترین لحظه شب، راه نورانی امید
    نشانم می داد ...
    او همانی است که هر لحظه دلش می خواهد ، همه زندگی ام ،
    غرق شادی باشد ....

    غصه اگر هست ! بگو تا باشد !
    معنی خوشبختی ،
    بودن اندوه است ...!
    این همه غصه و غم ، این همه شادی و شور
    چه بخواهی و چه نه ! میوه یک باغند
    همه را با هم و با عشق بچین ...
    ولی از یاد مبر،
    پشت هرکوه بلند ، سبزه زاری است پر از یاد خدا
    و در آن باز کسی می خواند ،
    که خدا هست ، خدا هست
    و چرا غصه چرا !؟!
    یه هیزم شکن وقتی خسته میشه که تبرش کند بشه نه هیزماش زیاد بشه تبر ما آدما هم باورمونه نه آرزوهامون

  14. 2 کاربر از پست مفید *alien* سپاس کرده اند .


  15. #428
    یار همراه
    نوشته ها
    2,180
    ارسال تشکر
    4,649
    دریافت تشکر: 6,043
    قدرت امتیاز دهی
    7690
    Array

    پیش فرض پاسخ : ► •فقط مجنون ها بخوانند!•◄

    انسان را باید به انسانیت شناخت,
    چهره اش را به نور نه به چشم و ابرو,
    زبانش را به صداقت نه به چرب زبانی,
    دستانش را به گرمی قوت و
    چشمانش را به ابشار اشک,
    سینه اش را به خزانه عشق نو میدی,
    قلبش را به کلبه صفا....
    پس خدایا :
    مرا وسیله ای برای صلح و آرامش قرار ده
    بگذار هر جا تنفر است بذر عشق بکارم
    هر جا شک حاکم است ایمان
    هر جا یاس است امید
    هرجا تاریکی است روشنایی
    و هر جا غم است شادی نثار کنم
    الهی توفیقم ده:
    که بیش از طلب همدلی همدلی کنم
    بیش از آنکه دوستم بدارند دوست بدارم.
    زیرا در عطا کردن است که می ستانیم
    و در بخشیدن است که بخشیده می شویم و
    در مردن است که حیات ابدی می یابیم...
    یه هیزم شکن وقتی خسته میشه که تبرش کند بشه نه هیزماش زیاد بشه تبر ما آدما هم باورمونه نه آرزوهامون

  16. کاربرانی که از پست مفید *alien* سپاس کرده اند.


  17. #429
    یار همراه
    نوشته ها
    2,180
    ارسال تشکر
    4,649
    دریافت تشکر: 6,043
    قدرت امتیاز دهی
    7690
    Array

    پیش فرض پاسخ : ► •فقط مجنون ها بخوانند!•◄

    درس عاشقی يک روز آموزگار از دانش آموزاني که در کلاس بودند پرسيد آيا مي توانيد راهي غير تکراري براي ابراز عشق ، بيان کنيد؟ برخي از دانش آموزان گفتند با بخشيدن عشقشان را معنا مي کنند. برخي «دادن گل و هديه» و «حرف هاي دلنشين» را راه بيان عشق عنوان کردند. شماري ديگر هم گفتند «با هم بودن در تحمل رنجها و لذت بردن از خوشبختي» را راه بيان عشق مي دانند.در آن بين ، پسري برخاست و پيش از اين که شيوه دلخواه خود را براي ابراز عشق بيان کند، داستان کوتاهي تعريف کرد: يک روز زن و شوهر جواني که هر دو زيست شناس بودند طبق معمول براي تحقيق به جنگل رفتند. آنان وقتي به بالاي تپّه رسيدند درجا ميخکوب شدند.يک قلاده ببر بزرگ، جلوي زن و شوهر ايستاده و به آنان خيره شده بود. شوهر، تفنگ شکاري به همراه نداشت و ديگر راهي براي فرار نبود.رنگ صورت زن و شوهر پريده بود و در مقابل ببر، جرات کوچک ترين حرکتي نداشتند. ببر، آرام به طرف آنان حرکت کرد. همان لحظه، مرد زيست شناس فريادزنان فرار کرد و همسرش را تنها گذاشت. بلافاصله ببر به سمت شوهر دويد و چند دقيقه بعد ضجه هاي مرد جوان به گوش زن رسيد. ببر رفت و زن زنده ماند.داستان به اينجا که رسيد دانش آموزان شروع کردند به محکوم کردن آن مرد.
    راوي اما پرسيد : آيا مي دانيد آن مرد در لحظه هاي آخر زندگي اش چه فرياد مي زد؟بچه ها حدس زدند حتما از همسرش معذرت خواسته که او را تنها گذاشته است!راوي جواب داد: نه، آخرين حرف مرد اين بود که «عزيزم ، تو بهترين مونسم بودي.از پسرمان خوب مواظبت کن و به او بگو پدرت هميشه عاشقت بود.››قطره هاي بلورين اشک، صورت راوي را خيس کرده بود که ادامه داد: همه زيست شناسان مي دانند ببر فقط به کسي حمله مي کند که حرکتي انجام مي دهد و يا فرار مي کند. پدر من در آن لحظه وحشتناک ، با فدا کردن جانش پيش مرگ مادرم شد و او را نجات داد. اين صادقانه ترين و بي رياترين ترين راه پدرم براي بيان عشق خود به مادرم و من بود..
    یه هیزم شکن وقتی خسته میشه که تبرش کند بشه نه هیزماش زیاد بشه تبر ما آدما هم باورمونه نه آرزوهامون

  18. کاربرانی که از پست مفید *alien* سپاس کرده اند.


  19. #430
    دوست آشنا
    رشته تحصیلی
    مدیریت
    نوشته ها
    997
    ارسال تشکر
    1,286
    دریافت تشکر: 1,942
    قدرت امتیاز دهی
    38
    Array
    Arash_tanha's: جدید145

    پیش فرض پاسخ : ► •فقط مجنون ها بخوانند!•◄

    یادمان نمانده کز چه روزگار
    از کدام روز هفته ، در کدام فصل
    ساعت بزرگ
    مانده بود یادگار
    لیک همچو داستان دوش و دی
    مانده یادمان که ساعت بزرگ
    در میان باغ شهر پر غرور
    بر سر ستونی آهنین نهاده بود
    در تمام روز و شب
    تیک و تک او به گوش می رسید
    صفحه ی مسدسش
    رو به چارسو گشاده بود
    با شکفته چهره ای
    زیر گونه گون نثار فصلها
    ایتساده بود
    گرچه گاهگاه
    چهرش اندکی مکدر از غبار بود
    لیکن از فرودتر مغک شهر
    وز فرازتر فراز
    با همه کدورت غبار ‌، باز
    از نگار و نقش روی او
    آنچه باید آشکار بود
    با تمام زودها و دیرها ملول و قهر بود
    ساعت بزرگ
    ساعت یگانه ای که راستگوی دهر بود


  20. 2 کاربر از پست مفید Arash_tanha سپاس کرده اند .


صفحه 43 از 90 نخستنخست ... 333435363738394041424344454647484950515253 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. آموزشی: آموزش کلي ميکرو کنترلر ها
    توسط BEN HOR در انجمن مقالات برق
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 16th April 2011, 05:12 PM
  2. آلرژی های چشمی
    توسط Admin در انجمن بیماریهای چشم
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: 7th March 2011, 05:32 PM
  3. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 11th February 2011, 08:48 AM
  4. گوجه فرنگی سبزی باغی
    توسط nafise sadeghi در انجمن سبزی کاری
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: 18th May 2009, 12:36 AM

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •