دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
صفحه 11 از 24 نخستنخست ... 23456789101112131415161718192021 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 101 تا 110 , از مجموع 231

موضوع: مجموعه اشعار فریدون مشیری

  1. #101
    یار قدیمی
    رشته تحصیلی
    مدیریت دفاعی
    نوشته ها
    5,334
    ارسال تشکر
    19
    دریافت تشکر: 4,062
    قدرت امتیاز دهی
    552
    Array
    بهـمن's: جدید28

    پیش فرض پاسخ : مجموعه اشعار فریدون مشیری

    آخرین جرعه این جام


    همه میپرسند
    چیست در زمزمه مبهم آب
    چیست در همهمه دلکش برگ
    چیست در بازی آن ابر سپید
    روی این آبی آرام بلند
    که ترا می برد اینگونه به ژرفای خیال
    چیست در خلوت خاموش کبوترها
    چیست در کوشش بی حاصل موج
    چیست در خنده جام
    که تو چندین ساعت
    مات و مبهوت به آن می نگری
    نه به ابر
    نه به آب
    نه به برگ
    نه به این آبی آرام بلند
    نه به این خلوت خاموش کبوترها
    نه به این آتش سوزنده که لغزیده به جام
    من به این جمله نمی اندیشم
    من مناجات درختان را هنگام سحر
    رقص عطر گل یخ را با باد
    نفس پاک شقایق را در سینه کوه
    صحبت چلچله ها را با صبح
    نبض پاینده هستی را در گندم زار
    گردش رنگ و طراوت را در گونه گل
    همه را میشنوم
    می بینم
    من به این جمله نمی اندیشم
    به تو می اندیشم
    ای سراپا همه خوبی
    تک و تنها به تو می اندیشم
    همه وقت
    همه جا
    من به هر حال که باشم به تو میاندیشم
    تو بدان این را تنها تو بدان
    تو بیا
    تو بمان با من تنها تو بمان
    جای مهتاب به تاریکی شبها تو بتاب
    من فدای تو به جای همه گلها تو بخند
    اینک این من که به پای تو درافتاده ام باز
    ریسمانی کن از آن موی دراز
    تو بگیر
    تو ببند
    تو بخواه
    پاسخ چلچله ها را تو بگو
    قصه ابر هوا را تو بخوان
    تو بمان با من تنها تو بمان
    در دل ساغر هستی تو بجوش
    من همین یک نفس از جرعه جانم باقی است
    آخرین جرعه این جام تهی را تو بنوش
    انجمن تخصصی علوم کشاورزی ( کشاورزی ، دام، طیور ، ماشین آلات و ...)
    سایت دامکده



  2. #102
    یار قدیمی
    رشته تحصیلی
    مدیریت دفاعی
    نوشته ها
    5,334
    ارسال تشکر
    19
    دریافت تشکر: 4,062
    قدرت امتیاز دهی
    552
    Array
    بهـمن's: جدید28

    پیش فرض پاسخ : مجموعه اشعار فریدون مشیری

    چتر وحشت



    سینه صبح را گلوله شکافت
    باغ لرزید و آسمان لرزید
    خواب ناز کبوتران آشفت
    سرب داغی به سینه هاشان ریخت
    ورد گنجشک های مست گسست
    عکس گل در بلور چشمه شکست
    رنگ وحشت به لحظه ها امیخت
    بر خونین به شاخه ها آویخت
    مرغکان رمیده خواب آلوده
    پر گشودند در هوای کبود
    در غبار طلایی خورشید
    ناگهان صد هزار بال سپید
    چون گلی در فضای صبح شکفت
    وز طنین گلوله های دگر
    همچو ابری به سوی دشت گریخت
    نرم نرمک سکوت بر میگشت
    رفته ها آه بر نمی گشتند
    آن رها کرده لانه های امید
    دیگر آن دور و بر نمی گشتند
    باغ از نغمه و ترانه تهی است
    لانه متروک و آشیانه تهی است
    دیرگاهی است در فضای جهان
    آتشین تیرها صدا کرده
    دست سوداگران وحشت و مرگ
    هر طرف آتشی به پا کرده
    باغ را دردست بی حیایی ستم
    از نشاط و صفا جدا کرده
    ما همان مرغکان بیگنهیم
    خانه و آشیان رها کرده
    آه دیگر در این گسیخته باغ
    شور افسونگر بهاران نیست
    آه دیگر در این گداخته دشت
    نغمه شاد کشتکاران نیست
    پر خونین به شاخسارام هست
    برگ رنگین به شاخساران نیست
    اینکه بالا گرفته در آفاق
    نیست فوج کبوتران سپید
    که بر این بام می کند پرواز
    رقص فوارههای رنگین نیست
    اینکه از دور می شکوفد باز
    نیست رویای بالهای سپید
    در غبار طلایی خورشید
    این هیولا که رفته تا افلاک
    چتر وحشت گشوده بر سر خاک
    نیست شاخ و گل و شکوفه و برگ
    دود و ابر است و خون و آتش و مرگ
    انجمن تخصصی علوم کشاورزی ( کشاورزی ، دام، طیور ، ماشین آلات و ...)
    سایت دامکده



  3. #103
    یار قدیمی
    رشته تحصیلی
    مدیریت دفاعی
    نوشته ها
    5,334
    ارسال تشکر
    19
    دریافت تشکر: 4,062
    قدرت امتیاز دهی
    552
    Array
    بهـمن's: جدید28

    پیش فرض پاسخ : مجموعه اشعار فریدون مشیری

    سفر درشب


    همچون شهاب میگذرم در زلال شب
    از دشت های خالی و خاموش
    از پیچ و تاب گردنه ها قعر دره ها
    نور چراغها چون خوشه های آتش
    در بوته های دود
    راهی میان ظلمت شب باز میکند
    همراه من ستاره غمگین و خسته ای
    در دور دست ها
    پرواز میکند
    نور غریب ماه
    نرم و سبک به خلوت آغوش دره ها
    تن میکند رها
    بازوی لخت گردنه پیچیده کامجو
    بر دور سینه هوس انگیزه تپه ها
    باد از شکاف دامنه فریاد میزند
    من همچون باد می گذرم روی بال شب
    در هر سوی راه
    غوغای شاخه ها و گریز درخت هاست
    با برگ های سوخته با شاخه های خشک
    سر مکشند در پی هم خارهای گیج
    گاهی دو چشم خونین از لای بوته ها
    مبهوت می درخشد و محسور می شود
    گاهی صدای وای کسی از فراز کوه
    در های و هوی همهمه ها دور می شود
    ای روشنایی سحر ای ‌آفتاب پاک
    ای مرز جاودانه نیکی
    من با بمید وصل تو شب را شکسته ام
    من در هوای عشق تو از شب گذشته ام
    بهر تو دست و پا زئده ام در شکنج راه
    سوی تو بال و پر زده ام در ملال شب
    انجمن تخصصی علوم کشاورزی ( کشاورزی ، دام، طیور ، ماشین آلات و ...)
    سایت دامکده



  4. #104
    یار قدیمی
    رشته تحصیلی
    مدیریت دفاعی
    نوشته ها
    5,334
    ارسال تشکر
    19
    دریافت تشکر: 4,062
    قدرت امتیاز دهی
    552
    Array
    بهـمن's: جدید28

    پیش فرض پاسخ : مجموعه اشعار فریدون مشیری

    خوشه اشک


    قفسی باید ساخت
    هرچه در دنیا گنجشک و قناری هست
    با پرستوها
    و کبوترها
    همه را باید یکجا به قفس انداخت
    روزگاری است که پرواز کبوترها
    در فضا ممنوع است
    که چرا
    به حریم جت ها خصمانه تجاوز شده است
    روزگاری است که خوبی خفته است
    و بدی بیدار است
    و هیاهوی قناری ها
    خواب جت ها را آشفته است
    غزل حافظ را می خواندم
    مزرع سبز فلک دیدم و داس مه نو
    تا به آنجا که وصیت می کرد
    گر روی پاک و مجرد چو مسیحا به فلک
    از فروغ تو به خورشید رسد صد پرتو
    دلم از نام مسیحا لرزید
    از پس پرده اشک
    من مسیحا را بالای صلیبش دیدم
    با سرخم شده بر سینه که باز
    به نکو کاری پاکی خوبی
    عشق می ورزید
    و پسر هایش را
    که چه سان پاک و مجرد به فلک تاخته اند
    و چه آتش ها هر گوشه به پا ساخته اند
    و برادرها را خانه برانداخته اند
    دود در مزرعه سبز فلک جاری است
    تیغه نقره داس مه نو زنگاری است
    و آنچه هنگام درو حاصل ماست
    لعنت و نفرت و بیزاری است
    روزگاری است که خوبی خفته است
    و بدی بیدار است
    و غزل های قناری ها
    خواب جت ها را آشفته است
    غزل حافظ را می بندم
    از پس پرده اشک
    خیره در مزرعه خشک فلک می نگرم
    می بینم
    در دل شعله و دود
    می شود خوشه پروین خاموش
    پیش خود می گویم
    عهد خودرایی و خود کامی است
    عصر خون آشامی است
    که درخشنده تر از خوشه پروین سپهر
    خوشه اشک یتیمان ویتنامی است
    انجمن تخصصی علوم کشاورزی ( کشاورزی ، دام، طیور ، ماشین آلات و ...)
    سایت دامکده



  5. #105
    یار قدیمی
    رشته تحصیلی
    مدیریت دفاعی
    نوشته ها
    5,334
    ارسال تشکر
    19
    دریافت تشکر: 4,062
    قدرت امتیاز دهی
    552
    Array
    بهـمن's: جدید28

    پیش فرض پاسخ : مجموعه اشعار فریدون مشیری

    ای همیشه خوب


    ماهی همیشه تشنه ام
    در زلال لطف بیکران تو
    می برد مرا به هر کجا که میل اوست
    موج دیدگان مهربان تو
    زیر بال مرغکان خنده ها ت
    زیر آفتاب داغ بوسه هات
    ای زلال پاک
    جرعه جرعه جرعه می کشم ترا به کام خویش
    تا که پر شود تمام جان من ز جان تو
    ای همیشه خوب
    ای همیشه آشنا
    هر طرف که می کنم نگاه
    تا همه کرانه ه ای دور
    عطر و خنده و ترانه می کند شنا
    در میان بازوان تو
    ماهی همیشه تشنه ام
    ای زلال تابناک
    یک نفس اگر مرا به حال خود رها کنی
    ماهی تو جان سپرده روی خاک
    انجمن تخصصی علوم کشاورزی ( کشاورزی ، دام، طیور ، ماشین آلات و ...)
    سایت دامکده



  6. #106
    یار قدیمی
    رشته تحصیلی
    مدیریت دفاعی
    نوشته ها
    5,334
    ارسال تشکر
    19
    دریافت تشکر: 4,062
    قدرت امتیاز دهی
    552
    Array
    بهـمن's: جدید28

    پیش فرض پاسخ : مجموعه اشعار فریدون مشیری

    بهترین بهترین من


    زرد و نیلی و بنفش
    سبز و آبی و کبود
    با بنفشه ها نشسته ام
    سالهای سال
    صبحهای زود
    در کنار چشمه سحر
    سر نهاده روی شانه های یکدگر
    گیسوان خیس شان به دست باد
    چهره ها نهفته در پناه سایه های شرم
    رنگ ها شکفته در زلال عطرهای گرم
    می ترواد از سکوت دلپذیرشان
    بهترین ترانه
    بهترین سرود
    مخمل نگاه این بنفشه ها
    می برد مرا سبک تر از نسیم
    از بنفشه زار باغچه
    تا بنفشه زار چشم تو که رسته در کنار هم
    زرد و نیلی و بنفش
    سبز و آبی و کبود
    با همان سکوت شرمگین
    با همان ترانه ها و عطرها
    بهترین هر چه بود و هست
    بهترین هر چه هست و بود
    در بنفشه زار چشم تو
    من ز بهترین بهشت ها گذشته ام
    من به بهترین بهار ها رسیده ام
    ای غم تو همزبان بهترین دقایق حیات من
    لحظه های هستی من از تو پر شده ست
    آه
    در تمام روز
    در تمام شب
    در تمام هفته
    در تمام ماه
    در فضای خانه کوچه راه
    در هوا زمین درخت سبزه آب
    در خطوط درهم کتاب
    در دیار نیلگون خواب
    ای جدایی تو بهترین بهانه گریستن
    بی تو من به اوج حسرتی نگفتنی رسیده ام
    ای نوازش تو بهترین امید زیستن
    در کنار تو
    من ز اوج لذتی نگفتنی گذشته ام
    در بنفشه زار چشم تو
    برگهای زرد و نیلی و بنفش
    عطرهای سبز و آبی و کبود
    نغمه های ناشنیده ساز می کنند
    بهتر از تمام نغمه ها و سازها
    روی مخمل لطیف گونه هات
    غنچه های رنگ رنگ ناز
    برگهای تازه تازه باز می کنند
    بهتر از تمام رنگ ها و رازها
    خوب خوب نازنین من
    نام تو مرا همیشه مست می کند
    بهتر از شراب
    بهتر از تمام شعرهای ناب
    نام تو اگر چه بهترین سرود زندگی است
    من ترا به خلوت خدایی خیال خود
    بهترین بهترین من خطاب میکنم
    بهترین بهترین من
    انجمن تخصصی علوم کشاورزی ( کشاورزی ، دام، طیور ، ماشین آلات و ...)
    سایت دامکده



  7. #107
    یار قدیمی
    رشته تحصیلی
    مدیریت دفاعی
    نوشته ها
    5,334
    ارسال تشکر
    19
    دریافت تشکر: 4,062
    قدرت امتیاز دهی
    552
    Array
    بهـمن's: جدید28

    پیش فرض پاسخ : مجموعه اشعار فریدون مشیری

    کوچ



    بشر دوباره به جنگل پناه خواهد برد
    به کوه خواهد زد
    به غار خواهد رفت
    تو کودکانت را بر سینه می فشاری گرم
    و همسرت را چون کولیان خانه به دوش
    میان آتش و خون می کشانی از دنبال
    و پیش پای تو از انفجارهای مهیب
    دهان دوزخ وحشت گشوده خواهد شد
    و شهر ها همه در دود و شعله خواهد سوخت
    و آشیان ها بر روی خاک خواهد ریخت
    و آرزوها در زیر خاک خواهد مرد
    خیال نیست عزیزم
    صدای تیر بلند است و ناله های پیگیر
    و برق اسلحه خورشید را خجل کرده ست
    چگونه این همه بیداد را نمی بینی
    چگونه این همه فریاد را نمی شنوی
    صدای ضجه خونین کودک عدنی است
    و بانگ مرتعش مادر ویتنامی
    که در عزای عزیزان خویش می گریند
    و چند روز دگر نیز نوبت من و تست
    که یا به ماتم فرزند خویش بنشینیم
    و یا به کشتن فرزند خلق برخیزیم
    و یا به کوه به جنگل به غار بگریزیم
    پدر چگونه به نزد طبیب خواهی رفت
    که دیدگان تو تاریک و راه باریک است
    تو یکقدم نتوانی به اختیار گذاشت
    تو یک وجب نتوانی به اختیار گذاشت
    که سیل آهن در رها ها خروشان است
    تو ای نخفته شب و روزی روی شانه اسب
    به روزگار جوانی به کوه و دره و دشت
    تو ای بریده ره از لای خار و خارا سنگ
    کنون کنار خیابان در انتظار بسوز
    درون آتش بغضی که در گلو داری
    کزین طرف نتوانی به آن طرف رفتن
    حریم موی سپید ترا که دارد پاس
    کسی که دست ترا یک قدم بگیرد نیست
    و من که می دوم اندر پی تو خوشحالم
    که دیدگان تو در شهر بی ترحم ما
    به روی مردم نامهربان نمی افتد
    پدر به خانه بیا با ملال خویش بساز
    اگر که چشم تو بر روی زندگی بسته ست
    چه غم که گوش تو پیچ رادیو باز است
    هزار و ششصد و هفتاد و یک نفر امروز
    به زیر آتش خمپاره ها هلاک شدند
    و چند دهکده دوست را هواپیما
    به جای خانه دشمن گلوله باران کرد
    گلوی خشک مرا بغض می فشارد تنگ
    و کودکان مرا لقمه در گلو مانده ست
    که چشم آنها با اشک مرد بیگانه ست
    چه جای گریه که کشتار بی دریغ حریف
    برای خاطر صلح است و حفظ آزادی
    و هر گلوله که بر سینه ای شرار افشاند
    غنیمتی است که دنیا بهشت خواهد شد
    پدر غم تو مرا رنج میدهد اما
    غم بزرگتری می کند هلاک مرا
    بیا به خاک بلا دیده ای بیندیشیم
    که ناله می چکد از برق تازیانه در او
    به خانه های خراب
    به کومه های خموش
    به دشتهای به آتش کشیده متروک
    که سوخت یکجا برگ و گل و جوانه در او
    به خاک مزرعه هایی که جای گندم زرد
    لهیب شعله سرخ
    به چار سوی افق میکشد زبانه در او
    به چشمهای گرسنه
    به دستهای دراز
    به نعش دهقان میان شالیزار
    به زندگی که فرو مرده جاودانه در او
    بیا به حال بشر های های گریه کنیم
    که با برادر خود هم نمی تواند زیست
    چنین خجسته وجودی کجا تواند ماند
    چنین گسسته عنانی کجا تواند رفت
    صدای غرش تیری دهد جواب مرا
    به کوه خواهد زد
    به غار خواهد رفت
    بشر دوباره به جنگل پناه خواهد برد
    انجمن تخصصی علوم کشاورزی ( کشاورزی ، دام، طیور ، ماشین آلات و ...)
    سایت دامکده



  8. #108
    یار قدیمی
    رشته تحصیلی
    مدیریت دفاعی
    نوشته ها
    5,334
    ارسال تشکر
    19
    دریافت تشکر: 4,062
    قدرت امتیاز دهی
    552
    Array
    بهـمن's: جدید28

    پیش فرض پاسخ : مجموعه اشعار فریدون مشیری

    ای بازگشته


    تنها نگاه بود و تبسم میان ما
    تنها نگاه بود و تبسم
    اما نه
    گاهی که از تب هیجان ها
    بی تاب می شدیم
    گاهی که قلبهامان
    می کوفت سهمگین
    گاهی که سینه هامان
    چون کوهره میگداخت
    دست تو بود و دست من این دوستان پاک
    کز شوق سر به دامن هم میگذاشتند
    وز این پل بزرگ
    پیوند دست ها
    دلهای ما به خلوت هم راه داشتند
    یک بار نیز
    یادت اگر باشد
    وقتی تو راهی سفری بودی
    یک لحظه وای تنها یک لحظه
    سر روی شانه های هم آوردیم
    با هم گریستیم
    تنها نگاه بود و تبسم میان ما
    ما پاک زیستیم
    ای سرکشیده از صدف سالهای پیش
    ای بازگشته از سفر خاطرات دور
    آن روزهای خوب

    تو آفتاب بودی
    بخشنده پاک گرم
    من مرغ صبح بودم
    مست و ترانه گو
    اما در آن غروب که از هم جدا شدیم
    شب را شناختیم
    در جلگه غریب و غمآلود سرنوشت
    زیر سم سمند گریزان ماه و سال
    چون باد تاختیم
    در شعله شفق ها
    غمگین گداختیم
    جز یاد آن نگاه تبسم
    مانند موج ریخت بهم هرچه ساختیم
    ما پاک سوختیم
    ما پاک باختیم
    ای سرکشیده از صدف سالهای پیش
    ای بازگشته ای خطا رفته
    با من بگو حکایت خود تا بکوبمت
    کنون من و توایم و همان خنده و نگاه
    آن شرم جاودانه
    آن دست های گرم
    آن قلبهای پاک وان رازهای مهر که بین من و تو بود
    ماگرچه در کنار هم اینک نشسته ایم
    بار دیگر به چهره همچشم بسته ایم
    دوریم هر دو دور
    با آتش نهفته به دلهای بیگناه
    تا جاودان صبور
    ای آتش شکفته اگر او دوباره رفت
    در سینه کدام محبت بجویمت
    ای جان غم گرفته بگو دور از آن نگاه
    در چشمه کدام تبسم بشویمت
    انجمن تخصصی علوم کشاورزی ( کشاورزی ، دام، طیور ، ماشین آلات و ...)
    سایت دامکده



  9. #109
    یار قدیمی
    رشته تحصیلی
    مدیریت دفاعی
    نوشته ها
    5,334
    ارسال تشکر
    19
    دریافت تشکر: 4,062
    قدرت امتیاز دهی
    552
    Array
    بهـمن's: جدید28

    پیش فرض پاسخ : مجموعه اشعار فریدون مشیری

    سوغات یاد



    ای سپیدار کهن سالی که هیچ از قیل و قال ما نمی آسود
    این حیاط مدرسه
    این کبوترهای معصومی که ما روزی به آن ها دانه می دادیم
    این همان کوچه همان بن بست
    این همان خانه همان درگاه
    این همان ایوان همان در .......آه
    از بیابانهای خشک و تشنه از هر سوی صد فرسنگ
    در غروبی ارغوانی رنگ
    با نشانی های گنگ و دور
    آمدم تا هفت سال از سر گذشتم را
    بشنوم شاید
    از اشارت های یک در
    از نگاه ساکت یک پنجره یک شیشه یک دیوار
    در حرم در کوچه در بازار
    آمدم خود را مگر پیدا کنم
    کیف زرد کوچکی بر پشت
    نیزه ای از آن قلم های نیی در مشت
    گوش ها از سوز سرما سرخ
    رهگذر بر سنگفرش راه ناهموار
    آمدم شاید
    ناگهان در پیچ یک کوچه
    چشم در چشمان مادر وکنم
    های های اشتیاق سالها را سردهیم
    وانچه در جان و جگر یک عمر پنهان کرده ایم
    سر در آغوش هم آریم و به یکدیگر دهیم
    هیچ
    در میان ازدحام زائران
    پای تا سر گوش
    شاید از او ناله ای در گیر و دار این همه فریاد
    مانند باشد در فضا
    هرچند نامفهوم
    در رواق سرد و ساکت
    می دویدم در نگاه صد هزار ایینه کوچک
    شاید از سیمای او در بازتاب جاودان این همه تصویر
    مانده باشدی سایه ای
    هر چند نامعلوم
    هیچ
    هیچ غیر از بغض تاریک ضریح
    هیچ غیر از شمع ها و قصه بر پر زدن در اشک
    هیچ غیر از بهت محراب آه
    هیچ غیر از انتظار کفش کن
    باز میگشتم
    زخم کاری خورده ای تا جاودان دلتنگ
    ز بیابان های خشک و تشنه صد فرسنگ صد فرسنگ
    پیش چشمم گردبادی خاک صحرا را
    چون دل من از زمین می کند و می پیچاند و تا اوج فضا می برد
    خود نمی دانم
    موجی از نفرین این بیچاره آدم بود
    و در چشمان کور آسمان می ریخت
    یا که باد رهگذر سوغات انسان را به درگاه خدا می برد
    خاک خواهی شد
    از رخ ایینه ها هم پاک خواهی شد
    چون غباری گیج گم سرگشته در افلاک خواهی شد
    انجمن تخصصی علوم کشاورزی ( کشاورزی ، دام، طیور ، ماشین آلات و ...)
    سایت دامکده



  10. #110
    یار قدیمی
    رشته تحصیلی
    مدیریت دفاعی
    نوشته ها
    5,334
    ارسال تشکر
    19
    دریافت تشکر: 4,062
    قدرت امتیاز دهی
    552
    Array
    بهـمن's: جدید28

    پیش فرض پاسخ : مجموعه اشعار فریدون مشیری

    کدام غبار



    با جوانه ها نوید زندگی است
    زندگی شکفتن جوانه هاست
    هر بهار
    از نثار ابرهای مهربان
    ساقهها پر از جوانه میشود
    هر جوانه ای شکوفه میکند
    شاخه چلچراغ می شود
    هر درخت پر شکوفه باغ
    کودکی که تازه دیده باز میکند
    یک جوانه است
    گونه های خوشتر از شکوفه اش
    چلچراغ تابناک خانه است
    خنده اش بهار پر ترانه است
    چون میان گاهواره ناز میکند
    ای نسیم رهگذر به ما بگو
    این جوانه های باغ زندگی
    این شکوفه های عشق
    از سموم وحشی کدام شوره زار
    رفته رفته خار میشوند
    این کبوتران برج دوستی
    از غبار جادوی کدام کهکشان
    گرگهای هار می شوند
    انجمن تخصصی علوم کشاورزی ( کشاورزی ، دام، طیور ، ماشین آلات و ...)
    سایت دامکده



صفحه 11 از 24 نخستنخست ... 23456789101112131415161718192021 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. دانلود مجموعه اشعار فریدون مشیری
    توسط تووت فرنگی در انجمن دیوان اشعار
    پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: 19th March 2011, 02:34 PM
  2. فریدون مشیری
    توسط MR_Jentelman در انجمن مشاهیر ادبی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 18th August 2010, 12:41 AM
  3. تعیین سن مجموعه نفوذی اشنویه با روش پتاسیم-آرگن
    توسط ریپورتر در انجمن سایر موضوعات مهندسی معدن
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 2nd March 2010, 03:36 PM
  4. همسایه تنهایی
    توسط آبجی در انجمن نقد و بررسی ادبی
    پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: 9th December 2009, 12:44 PM
  5. مقاله: مدیریت مجموعه در محیط الکترونیکی
    توسط ØÑтRдŁ§ در انجمن مجموعه مدیریت اجرایی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 23rd September 2009, 09:43 PM

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •