دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
صفحه 2 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 34

موضوع: برگزیده اشعار سیمین بهبهانی

  1. #11
    یار همیشگی
    نوشته ها
    4,341
    ارسال تشکر
    10,614
    دریافت تشکر: 19,174
    قدرت امتیاز دهی
    3108
    Array
    تووت فرنگی's: لبخند

    پیش فرض پاسخ : برگزیده اشعار سیمین بهبهانی

    آتش تمنّا

    هوای وصل و غم هجر و شور مینا مُرد
    برو!برو! که دگر هر چه بود در ما، مُرد
    لب خموش مرا بین که نغمه ساز تو نیست
    به نای من- چه کنم- نغمه ی های گویا مُرد
    به چشم تیره ی من راز عاشقی گم شد
    میان لاله ی او شمع شام فرسا مُرد
    به دامن تو نگیرد شرار ما، ای دوست!
    درون سینه ی ما آتش تمنّا مُرد.
    ستاره ی سحری بود عشق بی ثمرم
    میان جمع درخشید، لیک تنها مُرد
    ندید جلوه ی او چشم آشنایی را
    گلی دمید به صحرا و، هم به صحرا مُرد
    دریغ و درد! مگر داستان عشقم بود
    شکوفه یی که شبانگه شکفت و فردا مُرد؟
    ز دیده ی کس و نکس نهان نماند، دریغ!-
    چو آفتاب به گاه غروب، رسوا مُرد
    دلم تنگه پرتقالِ من!


  2. #12
    یار همیشگی
    نوشته ها
    4,341
    ارسال تشکر
    10,614
    دریافت تشکر: 19,174
    قدرت امتیاز دهی
    3108
    Array
    تووت فرنگی's: لبخند

    پیش فرض پاسخ : برگزیده اشعار سیمین بهبهانی

    غنچه ی راز

    چهره ام تازه چو برگ گل ناز است هنوز
    نگهم غهچه ی نشکفته ی راز است هنوز
    به درنگی دل ما شاد کن، ای چنگی ی ِ عشق!
    که بسی نغمه درین پرده ی ساز است هنوز
    از من و صحبت من زود چنین دست مدار
    که مرا قصه ی جانسوز، دراز است هنوز
    دامن از ما مکش، ای دوست! چو خورشید غروب
    که به دامان توام دست نیاز است هنوز
    سرد مهری مکن، ای شمع فروزان امید!
    بوسه ام آتش پرهیز گداز است هنوز
    نفسی در بر من باش، که عطر نفسم
    چون شمیم گل تر، روح نواز است هنوز
    من خداوند وفایم، ز برم روی متاب
    ای بسا سر که به خکم به نماز است هنوز
    به سر گیسوی سیمین دل دیوانه ببند
    زانکه این سلسله دیوانه نواز است هنوز...

    دلم تنگه پرتقالِ من!


  3. #13
    یار همیشگی
    نوشته ها
    4,341
    ارسال تشکر
    10,614
    دریافت تشکر: 19,174
    قدرت امتیاز دهی
    3108
    Array
    تووت فرنگی's: لبخند

    پیش فرض پاسخ : برگزیده اشعار سیمین بهبهانی

    دیوانه پسند

    رو کرد به ما بخت و فتادیم به بندش
    ما را چه گنه بود؟- خطا کرد کمندش
    با آن همه دلداده دلش بسته ی ما شد
    ای من به فدای دل دیوانه پسندش
    نرگس ز چه بر سینه زد آن یار فسون کار؟
    ترسم رسد از دیده ی بدخواه گزندش
    شد آب، دل از حسرت و، از دیده برون شد
    آمیخت به هم تا صف مژگان بلندش
    در پرتو لبخند، رخش، وه، چه فریباست!
    چون لاله که مهتاب بپیچد به پرندش.
    گر باد بیارامد و گر موج نخیزد
    دل نیز شکیبد، مخراشید به پندش
    سیمین طلب بوسه یی از لعل لبی داشت
    ترسم که به نقد دل و جانی ندهندش
    دلم تنگه پرتقالِ من!


  4. #14
    یار همیشگی
    نوشته ها
    4,341
    ارسال تشکر
    10,614
    دریافت تشکر: 19,174
    قدرت امتیاز دهی
    3108
    Array
    تووت فرنگی's: لبخند

    پیش فرض پاسخ : برگزیده اشعار سیمین بهبهانی

    گل خشک

    مگر، ای بهتر از جان! امشب از من بهتری دیدی
    که رخ تابیدی و در من به چشم دیگری دیدی؟
    ز اشک من چه می دانی گرانی های دردم را؟
    زتوفان شبنمی دیدی، ز دریا گوهری دیدی
    به یاد آور که می خواهم در آغوشت سپارم جان
    در آغوش سحر در آسمان گر اختری دیدی.
    الا ای دیده ی جانان! ز افسون ها چه می نالی؟
    نکردی خویشتن بینی، کجا افسونگری دیدی؟
    مرا مانده ست عقلی خشک و دامانی تر از دنیا
    بسوز، ای آتش غم! هر کجا خشک و تری دیدی
    تو را حق می دهم، ای غم که دست از من نمی داری
    که با کمتر کسی این سان دل غم پروری دیدی
    مرا، ای باغبان دل! اگر سوزی، سزاوارم
    که در گلشن نهال خشک بی برگ و بری دیدی
    تهیدستی، نصیب شاخه، از جور خزان آمد
    میان باغ اگر گنجینه ی باد آوری دیدی
    ز سیمین یاد کن، وز نام او در دفتر گیتی
    اگر برگ گل خشکی میان دفتری دیدی
    دلم تنگه پرتقالِ من!


  5. #15
    یار همیشگی
    نوشته ها
    4,341
    ارسال تشکر
    10,614
    دریافت تشکر: 19,174
    قدرت امتیاز دهی
    3108
    Array
    تووت فرنگی's: لبخند

    پیش فرض پاسخ : برگزیده اشعار سیمین بهبهانی

    نسیم

    باز هم بیمار می بینم تو را ...
    ای دل سرکش که درمانت مباد!
    برق چشمی آتشی افروخت باز
    کاین چنین آتش به جانت اوفتاد.
    ای دل، ای دریای خون! آشفته ای:
    موج غم ها در تو غوغا می کند،
    بی وفایی های یارت با تو کرد
    آنچه توفان ها به دریا می کند...
    او اگر با دیگران پیوست و رفت،
    غیر ازین هم انتظاری داشتی؟
    بی وفایی کرد، اما - خود بگو -
    با وفا، تا حال، یاری داشتی؟
    او نسیم است... او نسیم دلکش است:
    دامن شادی به گلشن می کشد.
    خار و گل در دیده ی لطفش یکی ست:
    بر سر این هر دو، دامن می کشد.
    او نسیم است و چو بر گل بگذرد،
    عطر گل با او به یغما می رود،
    با تن گل گر چه پیوندد، ولی
    عاقبت آزاد و تنها می رود...
    تو گلی و او نسیم دلکش است
    از پی ِ پیوند کوتاهش برو؛
    پرفشان، یک شب ز دامانش بگیر،
    چند گامی نیز همراهش برو...


    دلم تنگه پرتقالِ من!


  6. #16
    یار همیشگی
    نوشته ها
    4,341
    ارسال تشکر
    10,614
    دریافت تشکر: 19,174
    قدرت امتیاز دهی
    3108
    Array
    تووت فرنگی's: لبخند

    پیش فرض پاسخ : برگزیده اشعار سیمین بهبهانی

    سایه ی دیوار

    دل دیوانه ام ای دوست! اگر یار تو می شد،
    به خدا، تا دو جهان هست، وفادار تو می شد
    دیگران بسته ی زنجیر تو هستند، چه سازم؟
    ورنه دانی دل دیوانه گرفتار تو می شد
    مژه، می زد به رخ زرد و غمینم رقم خون
    تا سخن ساز غمت کلک گهربار تو می شد
    من بر آن سینه ی محزون سر خود را ننهادم
    که گرانبار ز غم بود و گران، بار تو می شد
    به تسلای تو می رفت سخن ها به زبانم
    دل بیمار ِ مرا بین که پرستار تو می شد!
    خوب شد! خوب شد ای شمع، که پروانه نداری
    که غم سوختنش مایه ی آزار تو می شد
    همچو خاتم به دهان می شدت انگشت ندامت
    گر کسی، ای گهر پک! خریدار تو می شد
    تا به آغوش من از تابش خورشید گریزی
    کاش یک روز، تنم سایه ی دیوار تو می شد
    تا گشایی دل تنگش به سرانگشت نوازش
    کاش دلباخته سیمین، گره ِ کار تو می شد!
    دلم تنگه پرتقالِ من!


  7. #17
    یار همیشگی
    نوشته ها
    4,341
    ارسال تشکر
    10,614
    دریافت تشکر: 19,174
    قدرت امتیاز دهی
    3108
    Array
    تووت فرنگی's: لبخند

    پیش فرض پاسخ : برگزیده اشعار سیمین بهبهانی

    گل یخ

    این چنین سخت که آشفته ات ای چشمْ کبودم
    به خدا شیفته ی هیچ سیه چشم نبودم
    زنگِ‌ بالای سیاهی ست کبودی، که من اینک
    نقش هر چشم سیه را ز دل خویش زدودم
    دیر در دامنت آویختم ای عشق! چه سازم؟
    به زمستان تو همچون گل یخ دیده گشودم
    بوسه ی گمشده ام بود به لب های تو پنهان
    که به دلخواه، شبی بر لب کس چهره نسودم
    جگرم چک شد از خنجر خونریز ملامت
    تا چو گل راز دل خویش به بیگانه نمودم
    سوختم، سوختم از عشق تو چون شاخه ی خشکی
    به امیدی که براید ز سر کوی تو دودم.
    آهِ سرد است، نه شعر این که سراید لب سیمین
    آتش مهر تو باید که شود گرم، سرودم

    دلم تنگه پرتقالِ من!


  8. #18
    یار همیشگی
    نوشته ها
    4,341
    ارسال تشکر
    10,614
    دریافت تشکر: 19,174
    قدرت امتیاز دهی
    3108
    Array
    تووت فرنگی's: لبخند

    پیش فرض پاسخ : برگزیده اشعار سیمین بهبهانی

    تسکین

    نیمه شب در بستر خاموش سرد
    ناله کرد از رنج بی همبستری
    سر ، میان هر دو دست خور فشرد
    از غم تنهایی و بی همسری
    رغبتی شیرین و طاقت سوز و تند
    در دل آشفته اش بیدار شد
    گرمی خون ، گونه اش را رنگ زد
    روشنی ها پیش چشمش تار شد
    آرزویی ، همچو نقشی نیمه رنگ
    سر کشید و جان گرفت و زنده شد
    شد زنی زیبا و شوخ و ناشناس
    چهره اش در تیرگی تابنده شد
    دیده اش در چهره ی زن خیره ماند
    ره ، چه زیبا و چه مهر آمیز بود
    چنگ بر دامان او زد بی شکیب
    لیک رویایی خیال انگیز بود
    در دل تاریک شب ، بازو گشود
    وان خیال زنده را در بر گرفت
    اشک شوقی پیش پای او فشاند
    دامنش را بر دو چشم تر گرفت
    بوسه زد بر چهره ی زیبای او
    بوسه زد ،‌اما به دست خویش زد
    خست با دندان لب او را ، ولی
    بر لبان تشنه ی خود نیش زد
    گرمی شب ، زوزه ی سگ های شهر
    پرده ی رؤیای او را پاره کرد
    سوزش جانکاه نیش پشه ها
    درد بی درمان او را چاره کرد
    نیم خیزی کرد و در بستر نشست
    بر لبان خشک سیگاری نهاد
    داور اندیشه ی مغشوش او
    پیش او ، بنوشته ی مغشوش او
    پیش او ، بنوشته طوماری نهاد
    وندر آن طومار ، نام آن کسان
    کز ستم ها کامرانی می کنند
    دسترنج خلق می سوزند و ، خویش
    فارغ از غم زندگانی می کنند
    نام آنکس کز هوس هر شامگاه
    در کنار آرد زنی یا دختری
    روز ، کوشد تا شکار او شود
    شام دیگر ،‌ دلفریب دیگری
    او درین بستر به خود پیچید مگر
    رغبتی سوزنده را تسکین دهد
    وان دگر هر شب به فرمان هوس
    نو عروسی تازه را کابین دهد
    سردی ی تسکین جانفرسای او
    چون غبار افتاد بر سیمای او
    زیر این سردی ، به گرمی می گداخت
    اخگری از کینه ی فردای او
    دلم تنگه پرتقالِ من!


  9. #19
    یار همیشگی
    نوشته ها
    4,341
    ارسال تشکر
    10,614
    دریافت تشکر: 19,174
    قدرت امتیاز دهی
    3108
    Array
    تووت فرنگی's: لبخند

    پیش فرض پاسخ : برگزیده اشعار سیمین بهبهانی

    فرشته ی آزادی

    سال ها پیش از این ، فرشته ی من
    بند بر دست و مهر بر لب داشت
    در نگاه غمین دردآمیز
    گله ها از سیاهی شب داشت
    سال ها پیش از این ، فرشته ی من
    بود نالان میان پنجه ی دیو
    پیکرش نیلگون ز داغ و درفش
    چهره اش خسته از شکنجه ی دیو
    دیو ، بی رحم و خشمگین ،‌او را
    نیزه در سینه و گلو کرده
    مشتی از خون او به لب برده
    پوزه ی خود در آن فرو کرده
    زوزه از سرخوشی برآورده
    که درین خون ، چه نشئه ی مستی ست
    وه ، که این خون گرم و سرخ ،‌ مرا
    راحت جان و مایه ی هستی ست
    زان ستم های سخت طاقت سوز
    خون آزادگان به جوش آمد
    ملتی کینه جوی و خشم آلود
    تیغ بگرفت و در خروش آمد
    مردمی ، بند صبر بگسسته
    صف کشیدند پیش دشمن خویش
    تا سر اهرمن به خک افتد
    ای بسا سر جدا شد از تن خویش
    نوجوان جان سپرد ومادر او
    جامه ی صبر خویش چک نکرد
    پدرش اشک غم ز دیده نریخت
    بر سر از درد و رنج خک نکرد
    همسرش چهره را به پنجه نخست
    ناشکیبا نشد ز دوری ی دوست
    زانکه دانسته بود کاین همه رنج
    پی آزادی فرشته ی اوست
    اینک اینجا فتاده لاشه ی دیو
    ناله از فرط ضعف بر نکشد
    لیک زنهار !‌ ای جوانمردان
    که دگر دیو تازه سر نکشد
    دلم تنگه پرتقالِ من!


  10. #20
    یار همیشگی
    نوشته ها
    4,341
    ارسال تشکر
    10,614
    دریافت تشکر: 19,174
    قدرت امتیاز دهی
    3108
    Array
    تووت فرنگی's: لبخند

    پیش فرض پاسخ : برگزیده اشعار سیمین بهبهانی

    فوق العاده

    نیمی از شب می گذشت و خواب را
    ره نمی افتاد در چشم ترم
    جانم از دردی شررزا می گداخت
    خار و سوزن بود گفتی بسترم
    بر سرشکم درد و غم می بست راه
    می شکست اندر گلو فریاد من
    بی خبر از رنج مادر ، خفته بود
    در کنارم کودک نوزاد من
    خیره گشتم لحظه یی بر چهره اش
    بر لب و بر گونه و سیمای او
    نقش یاران را کشیدم در خیال
    تا مگر یابم یکی مانای او
    شرمگین با خویش گفتم زیر لب
    با چه کس گویم که این فرزند توست ؟
    وز چه کس نالم که عمری رنج او
    یادگار لحظه یی پیوند توست ؟
    گر به دامان محبت گیرمش
    همچو خود آلوده دامانش کنم
    ننگ او هستم من و او ننگ من
    ننگ را بهتر که پنهانش کنم
    با چنین اندیشه ها برخاستم
    جامه و قنداق نو پوشاندمش
    بوسه یی بر چهر بی رنگش زدم
    زان سپس با نام مینا خواندمش
    ساعتی بگذشت و خود را یافتم
    در گذرگاهش و در پشت دری
    شسته روی چون گل فرزند را
    با سرشک گرم چشمان تری
    از صدای پای سنگینی فتاد
    لرزه بر اندام من ، سیماب وار
    طفل را افکندم و بگریختم
    دل پر از غم ، شانه ها خالی ز بار
    روز دیگر کودکی بازش خبر
    می کشید از عمق جان فریاد را
    داد می زد : ای ! فوق العاده ای
    خوردن سگ ، کودک نوزاد را
    دلم تنگه پرتقالِ من!


صفحه 2 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. مقاله: سبک اشعار بهار ( قسمت اول )
    توسط AreZoO در انجمن نقد و بررسی ادبی
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: 1st October 2010, 02:30 PM
  2. مقاله: از رند حافظ تا کولی سیمین ( قسمت اول )
    توسط AreZoO در انجمن نقد و بررسی ادبی
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: 12th September 2010, 07:37 PM
  3. مقاله: شعــــــر و ادب پـــــارســـــــــی
    توسط AreZoO در انجمن تاریخ ادبیات ایران و جهان
    پاسخ ها: 7
    آخرين نوشته: 12th September 2010, 02:11 PM
  4. اشعار سیمین بهبهانی
    توسط ElaBel در انجمن قطعات ادبی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 5th July 2010, 06:39 PM
  5. معرفی: فهرست نام های اصیل دختران ایرانی
    توسط *مینا* در انجمن دستور زبان فارسی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 30th March 2010, 02:30 PM

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •