علم کارآفريني اساسا به دنبال ارائه پاسخي به دو دسته سوالات کليدي است:
· چرا تنها برخي افراد قادر به تشخيص فرصتهاي کسب سود ميباشند؟
· چرا فقط معدودي از آنها قادر به بهره برداري از فرصتها ميباشند؟
متاسفانه نظريه اي جهانشمول که مورد تاييد همه محققين باشد براي سوالات مذکور تدوين نشده و لذا استفاده از چارچوبهائي پيشنهاد شده است که با استفاده از آنها بتوان مجموعه پراکنده و گاه متناقض از داده ها و اطلاعات پژوهشي را سازماندهي نموده و نظمي بين آنها ايجاد نمود.
يکي از اين چارچوبها الگوي چهار بعدي گارتنر (۱۹۸۵) است (شکل يک) که در آن چهار عنصر فرد ، سازمان ، فرايند و محيط در تعامل با يکديگر قرار دارند. با مبنا قرار دادن اين الگو مقاله فعلي در پي تفکيک و طبقه بندي برخي از متغييرها است که احتمالا بر نرخ کارآفريني زنان موثر ميباشند.
۱ – محيط و کارآفريني زنان
تاثير محيط در فعاليتهاي کارآفرينانه کمتر مورد توجه قرار گرفته است. اما کارهاي انجام شده تا حدود زيادي راهگشا ميباشند.
1-1 تقسيم بندي محيط:
محيط کارآفرينان عموما به دو بخش محيط عمومي و محيط اختصاصي قابل تقسيم بندي است. (Bruno & Tyebjee ۱۹۸۲ )
محيط عمومي از سه مولفه هنجاري ، ادراکي و اداري تشکيل شده است. (Busenitz et l. ۲۰۰۰۰ )
منظور از مولفه هنجاري عمدتا فرهنگ ملي و نظام ارزشي – رفتاري مسلط است. در فرهنگهائي که خانه داري و مادري به عنوان تنها گزينه هاي بهنجار براي زنان تعريف شده باشد ، انتظار ميرود که نرخ کارآفريني زنان نيز کاهش پيدا کند.
مولفه دوم ادراکي است و منظور از آن متوسط دانش عمومي از تاسيس و راهبري کسب وکار است. اگر چه سيستم تعليم و تربيتي مستقر نقشي عمده دارد و اين سيستمها سالهاست که بطور مساوي براي هر دو جنس از آموزه هاي مربوط به تاسيس و راهبري کسب و کار خالي بوده است اما در حوزه شناخت ناشي از تمرين و تجربه فضاي ادراکي به نفع زنان نبوده است.
زنان بطور سنتي ازتمرين و تجربه در حوزه تاسيس و راهبري سازمانها جدا نگهداشته شده اند و اين جدائي باعث شده است تا متوسط دانش جامعه زنان در خصوص تاسيس و راهبري سازمانها کمتر از جامعه مردان باشد.
مولفه سوم از محيط عمومي زنان بعد اداري – قانوني آن است. در اين مولفه منظور ساختار اداري و نظام قوانين ناظر بر تاسيس و راهبري کسب و کار است. اگر چه به ظاهر اين سيستم بدون هر گونه تبعيض جنسيتي طراحي شده و مرد و زن را به يکسان مينگرد ، اما اگر قبول داشته باشيم که مولفه هاي هنجاري و ادراکي بر حسب جنسيت متفاوت ميباشند ، در اينصورت عدم تبعيض سيستم اداري – حقوقي خود نوعي تبعيض است.
بنابراين مولفه اداري – حقوقي نيز موانعي را براي افراد بسته به جنسيت آنها ايجاد ميکند.
در يک جمع بندي محيط عمومي ( فرهنگ – سيستم آموزشي – نظام اداري و حقوقي ) امکان شروع مساوي فعاليتهاي کارآفرينانه را از زنان در مقايسه با مردان گرفته است.
علاوه بر محيط عمومي ، در محيط اختصاصي نيز ميتوان با محدوديتهاي اساسي بر سر راه کارآفريني زنان مواجه بود. منظور از محيط اختصاصي مجموعه مناسبات کارآفرين با افراد و نهاد هاي پيراموني است. به عبارت ديگر شبکه اجتماعي پيرامون کارآفرين محيط نزديک وي را ساخته و از اين طريق بر اثرات محيط عمومي نقش ميانجي و تعديل کننده را دارد.
استفاده از تحليل شبکه ها در تبيين کارآفريني از قدمت چنداني برخوردار نبوده و لذا کمتر شناخته شده است. در اين رويکرد مجموعه مناسبات فرد با ساير اقراد نظير خانواده ، دوستان ، آشنايان و همکاران از دو جهت حايز اهميت است. محققين نشان داده اند که ويژگيهاي ساختاري اين شبکه اجتماعي پيرامون کارآفرين و نيز موقعيت فرد در آن در تشخيص فرصتهاي کارآفريني و مهمتر از آن در تجهيز منابع براي بهره برداري از فرصت ها موثر است. ( Hill et. al. ۱۹۹۷ )
نقش شبکه ها در فرايند کارآفريني عبارتست از:
· تامين سريع ، با کيفيت و دقيق اطلاعات مربوط به فرصتها
· مشاوره در ارزيابي و انتخاب ايده هاي بهره برداري
حمايت از کارآفرين در تامين و تجهيز منابع
در واقع ساخت و کارکرد شبکه هاي اجتماعي و تفاوتهاي مشاهده شده در آنها بر حسب افراد مختلف ، باعث ايجاد تفاوت در ساختار فرصت و ساختار منابع براي آن فرد خواهد بود.
سه مکانيسم اصلي بسط و بهبود ساختار فرصت و ساختار منابع عبارتند از:
· ايجاد روابط جديد
· چرخه اي کردن روابط موجود
· هماهنگ کردن روابط موجود و جديد
· اکثريت قابل توجهي از زنان بطور سنتي در خانه بسر برده و اين باعث ميگردد تا شبکه اجتماعي آنها اولا کوچک بوده و ثانيا حلقه اي بسته را شامل گردد. در مقابل از آنجا که مردان ميتوانند ساعات بيشتري از وقت خود را در بيرون از خانه بگذرانند ، شبکه اجتماعي آنان گسترده تر و متنوعتر است.
با توجه به ملاحظات مذکور محدوديتهاي ساختاري و کارکردي شبکه اجتماعي زنان در مقايسه با مردان محدوديتهاي مضاعفي را در مشارکت مساوي در فعاليتهاي کارآفرينانه ايجاد ميکند.
2 – تفاوتها و محدوديتهاي فردي
دومين موضوعي که قابل بررسي در تبيين موانع کارآفريني زنان را دارد ، تفاوتهاي فردي بين کارآفرينان زن و مرد است. اگرچه مطالعات صورت گرفته تفاوتي را در خصوصيات و ويژگيهاي شخصيتي زنان و مردان کارآفرين نشان نداده است ، اما بايستي بر اين نکته اشاره نمود که بين شخصيت و کارآفريني متغيير هاي فردي





منبع:مديران ايران